غزل شمارهٔ ۱۳۶۸
عمرک یا واحدا فی درجات الکمال
قد نزل الهم بی یا سندی قم تعال
یا فرحی مونسی یا قمر المجلس
وجهک بدر تمام ریقک خمر حلال
روحک بحر الوفا لونک لمع الصفا
عمرک لو لا التقی قلت ایا ذا الجلال
تسکن قلب الوری تسکرهم بالهوی
تدرک ما لا یری انت لطیف الخیال
تسکن ارواحهم تسکر اشباحهم
تجلسهم مجلسا فیه کؤوس ثقال
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عمرک یا واحدا فی درجات الکمال
قد نزل الهم بی یا سندی قم تعال
هوش مصنوعی: ای عمر، تو که در درجات کمال یکتایی، هماکنون غم بر من سایه افکنده است، ای پشتیبانم، بیا و بر من فرود آی.
یا فرحی مونسی یا قمر المجلس
وجهک بدر تمام ریقک خمر حلال
هوش مصنوعی: یا خوشحالیای که دوستی، یا ماه شبفرش، چهرهات همچون ماه کامل و لبهای تو مثل شراب حلال است.
روحک بحر الوفا لونک لمع الصفا
عمرک لو لا التقی قلت ایا ذا الجلال
هوش مصنوعی: وجود تو دریای وفا است، رنگ و بوی پاکی را دارد. اگر نه به خاطر تقوا و پرهیزگاریات، میگفتم ای صاحب عظمت!
تسکن قلب الوری تسکرهم بالهوی
تدرک ما لا یری انت لطیف الخیال
هوش مصنوعی: تو در دل مردم سکنی گزینی و با عشق آنها را مست میکنی؛ به چیزهایی دست مییابی که دیده نمیشوند و تو لطیف و خیالانگیز هستی.
تسکن ارواحهم تسکر اشباحهم
تجلسهم مجلسا فیه کؤوس ثقال
هوش مصنوعی: روحهایشان آرام میگیرد و سایههایشان سرمست میشود. در جایی مینشینند که در آن، جامهای سنگین وجود دارد.