غزل شمارهٔ ۱۳۴۶
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۳۴۶ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۳۴۶ به خوانش حسین رستگار
غزل شمارهٔ ۱۳۴۶ به خوانش نازنین بازیان
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
ابیاتی از این شعر زیبا رو استاد شجریان در تصنیفی به نام «مرغ خوشخوان» ارائه کردن.
آلبوم مرغ خوشخوان
پیرو گفته دوست عزیزم لازم است که بگویم استاد شجریان این ابیات را در آلبوم مرغ خوشخوان نه در تصنیف مرغ خوشخوان بلکه در ساز و آوازی به نام مثنوی ابوعطا خوانده اند.
بسیار زیباست... حتما این آلبوم را تهیه کنید.
گرد او گردم که دل را گرد کرد..
واژه دل از آن واژهها و معنیهایی است که دائماً توسط جلال دین نو میشود و گسترش مییابد گویی گسترش همه معنیها به این معنی وابسته است همان گونه که آن جهان و این جهان را دل به هم پیوند میزند زیرا خود خالق و سازنده آن هاست، دل به هیچ آیین و دینی بستگی ندارد بلکه آیینها و دینها را از دل خوبیها و زیبائیها بیرون میآورد و دائماً در کار پیدایش و آفرینش است
درست میفرمایند اقا مرتضی عزیز درواقع در هر دو اثر این اجرا هستش
ودرود بردوست گرامی مان (آگاه)
اجرایی قوی ودلنشین مانند همیشه ازاستاد شجریان همین الانم گوش میکنم ودر اینستاگرام هم پست وگذاشتم
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۶
رفت عمرم ، در سرِ سُودایِ دل
وز غمِ دل ، نیستم پروایِ دل
دل ، به قصدِ جانِ من برخاسته
من نشسته ، تا چه باشد رایِ دل
دل ز حلقه ی دین گریزد ، زانک هست
حلقه ی زلفینِ خوبان ، جایِ دل
گِردِ او گردم ، که دل را گِرد کرد
کو رسد فریادم ، از غوغایِ دل
خوابِ شب ، بر چشمِ خود کردم حرام
تا ببینم صبحدم ، سیمایِ دل
قدِّ من همچون کمان شد ، از رکوع
تا ببینم ، قامت و بالایِ دل
آن جهان ، یک تابش از خورشیدِ دل
وین جهان ، یک قطره از دریایِ دل
لب ببند ایرا ، به گردون میرسد
بیزبان ، هیهایِ دل ، هیهایِ دلمولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۶
رفت عمرم ، در سرِ سُودایِ دل
وز غمِ دل ، نیستم پروایِ دل
دل ، به قصدِ جانِ من برخاسته
من نشسته ، تا چه باشد رایِ دل
دل ز حلقه ی دین گریزد ، زانک هست
حلقه ی زلفینِ خوبان ، جایِ دل
گِردِ او گردم ، که دل را گِرد کرد
کو رسد فریادم ، از غوغایِ دل
خوابِ شب ، بر چشمِ خود کردم حرام
تا ببینم صبحدم ، سیمایِ دل
قدِّ من همچون کمان شد ، از رکوع
تا ببینم ، قامت و بالایِ دل
آن جهان ، یک تابش از خورشیدِ دل
وین جهان ، یک قطره از دریایِ دل
لب ببند ایرا ، به گردون میرسد
بیزبان ، هیهایِ دل ، هیهایِ دل

مولانا