غزل شمارهٔ ۱۳۱۷
آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک
شنگینک و منگینک سربسته به زرینک
چون منکر مرگست او گوید که اجل کو کو
مرگ آیدش از شش سو گوید که منم اینک
گوید اجلش کای خر کو آن همه کر و فر
وان سبلت و آن بینی وان کبرک و آن کینک
کو شاهد و کو شادی مفرش به کیان دادی
خشتست تو را بالین خاکست نهالینک
ترک خور و خفتن گو رو دین حقیقی جو
تا میر ابد باشی بیرسمک و آیینک
بیجان مکن این جان را سرگین مکن این نان را
ای آنک فکندی تو در در تک سرگینک
ما بسته سرگین دان از بهر دریم ای جان
بشکسته شو و در جو ای سرکش خودبینک
چون مرد خدابینی مردی کن و خدمت کن
چون رنج و بلا بینی در رخ مفکن چینک
این هجو منست ای تن وان میر منم هم من
تا چند سخن گفتن از سینک و از شینک
شمس الحق تبریزی خود آب حیاتی تو
وان آب کجا یابد جز دیده نمگینک
غزل شمارهٔ ۱۳۱۶: رو رو که نهای عاشق ای زلفک و ای خالکغزل شمارهٔ ۱۳۱۸: هر اول روز ای جان صد بار سلام علیک
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک
شنگینک و منگینک سربسته به زرینک
هوش مصنوعی: آن فرمانده جعلی را ببین که با اسب و زین سنگین و در پوشش زیبا، در حال حرکت است.
چون منکر مرگست او گوید که اجل کو کو
مرگ آیدش از شش سو گوید که منم اینک
هوش مصنوعی: کسی که مرگ را انکار میکند، میگوید که مرگ کجاست و در این حال، مرگ از هر طرف به او نزدیک میشود و او پر مدعا به خود میآید.
گوید اجلش کای خر کو آن همه کر و فر
وان سبلت و آن بینی وان کبرک و آن کینک
هوش مصنوعی: او به خود میگوید: ای خر! آن همه فخر و بزرگی و آن موی بلند و آن تکبر و آن کینهها را کجا بردی؟
کو شاهد و کو شادی مفرش به کیان دادی
خشتست تو را بالین خاکست نهالینک
هوش مصنوعی: کجا هستند شاهدان و کجا شادیها؟ تو بر تخت و تاج و کمالات خود بناز، اما در واقع، بالشت تو از خاک است و زندگیات همچون نهالی زودگذر است.
ترک خور و خفتن گو رو دین حقیقی جو
تا میر ابد باشی بیرسمک و آیینک
هوش مصنوعی: به دنبال حقیقت و راه درست برو و از ظواهر دنیوی فاصله بگیر تا در نهایت به زندگی جاودانی دست یابی، بدون نیاز به قواعد و آداب خاص.
بیجان مکن این جان را سرگین مکن این نان را
ای آنک فکندی تو در در تک سرگینک
هوش مصنوعی: مکن بیحیات این زندگی را، و نگذار این نان به گندگی و بی فایده تبدیل شود. ای کسی که تو این حال را در حال تنهایی به من ریختی.
ما بسته سرگین دان از بهر دریم ای جان
بشکسته شو و در جو ای سرکش خودبینک
هوش مصنوعی: ما برای سفر بستهامان را آماده کردهایم، ای جان، بشکن و از این خودپسندی رها شو.
چون مرد خدابینی مردی کن و خدمت کن
چون رنج و بلا بینی در رخ مفکن چینک
هوش مصنوعی: وقتی که دیدگاه تو الهی و خدایی شد، باید به دیگران خدمت کنی و مردانه عمل کنی. اما اگر رنج و مشکلات را دیدی، نباید در چهرهات ناراحتی و چین و چروک نمایان شود.
این هجو منست ای تن وان میر منم هم من
تا چند سخن گفتن از سینک و از شینک
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی تمسخر و انتقاد از کسانی اشاره دارد که فقط به حرفزدن و بحثهای بیفایده مشغولاند. نویسنده از خود میپرسد تا کی باید به این سخنوریهای بیمحتوا ادامه داد و به سخره زدن این رفتارها میپردازد.
شمس الحق تبریزی خود آب حیاتی تو
وان آب کجا یابد جز دیده نمگینک
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریزی همانند آب حیات برای توست و این آب را نمیتوان جز از چشمان اشکآلود پیدا کرد.
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
"رو رو که نئی عاشق"
با صدای سیاوش ناظری (آلبوم رقص و آتش)
"میر دروغین"
با صدای کماکان (آلبوم است)
حاشیه ها
1395/04/15 15:07
jandark
با صدای سیاوش ناظری عالیه این شعر
1396/05/30 16:07
یونس
دکتر شفیعی در حاشیه این شعر مولانا نوشته اند: "این غزل تصویری است از حالت انسان در برابر مرگ. عملا هجای انسان است و غرور او. در تمامی کلمات قافیه برای تحقیر از صیغه تصغیر استفاده شده است. میر دروغین انسان است و مجموعه تعلقات مادی او"
1401/09/18 13:12
محسن حسن وند
ای آنک فکندی تو، دُر در تَکِ سرگینک
ای آن کسی که مروارید گرانقدر خود را، گوهر جان نایاب خود را، در ته چاه فاضلاب جسم و تن ات انداخته ای و نسبت به آن بی اعتنایی
1404/03/08 00:06
امیرحسین صباغی
بیت دوم شاهکاره