گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۱۷

آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک
شنگینک و منگینک سربسته به زرینک
چون منکر مرگست او گوید که اجل کو کو
مرگ آیدش از شش سو گوید که منم اینک
گوید اجلش کای خر کو آن همه کر و فر
وان سبلت و آن بینی وان کبرک و آن کینک
کو شاهد و کو شادی مفرش به کیان دادی
خشتست تو را بالین خاکست نهالینک
ترک خور و خفتن گو رو دین حقیقی جو
تا میر ابد باشی بی‌رسمک و آیینک
بی‌جان مکن این جان را سرگین مکن این نان را
ای آنک فکندی تو در در تک سرگینک
ما بسته سرگین دان از بهر دریم ای جان
بشکسته شو و در جو ای سرکش خودبینک
چون مرد خدابینی مردی کن و خدمت کن
چون رنج و بلا بینی در رخ مفکن چینک
این هجو منست ای تن وان میر منم هم من
تا چند سخن گفتن از سینک و از شینک
شمس الحق تبریزی خود آب حیاتی تو
وان آب کجا یابد جز دیده نمگینک

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن میر دروغین بین با اسپک و با زینک
شنگینک و منگینک سربسته به زرینک
هوش مصنوعی: آن فرمانده جعلی را ببین که با اسب و زین سنگین و در پوشش زیبا، در حال حرکت است.
چون منکر مرگست او گوید که اجل کو کو
مرگ آیدش از شش سو گوید که منم اینک
هوش مصنوعی: کسی که مرگ را انکار می‌کند، می‌گوید که مرگ کجاست و در این حال، مرگ از هر طرف به او نزدیک می‌شود و او پر مدعا به خود می‌آید.
گوید اجلش کای خر کو آن همه کر و فر
وان سبلت و آن بینی وان کبرک و آن کینک
هوش مصنوعی: او به خود می‌گوید: ای خر! آن همه فخر و بزرگی و آن موی بلند و آن تکبر و آن کینه‌ها را کجا بردی؟
کو شاهد و کو شادی مفرش به کیان دادی
خشتست تو را بالین خاکست نهالینک
هوش مصنوعی: کجا هستند شاهدان و کجا شادی‌ها؟ تو بر تخت و تاج و کمالات خود بناز، اما در واقع، بالشت تو از خاک است و زندگی‌ات همچون نهالی زودگذر است.
ترک خور و خفتن گو رو دین حقیقی جو
تا میر ابد باشی بی‌رسمک و آیینک
هوش مصنوعی: به دنبال حقیقت و راه درست برو و از ظواهر دنیوی فاصله بگیر تا در نهایت به زندگی جاودانی دست یابی، بدون نیاز به قواعد و آداب خاص.
بی‌جان مکن این جان را سرگین مکن این نان را
ای آنک فکندی تو در در تک سرگینک
هوش مصنوعی: مکن بی‌حیات این زندگی را، و نگذار این نان به گندگی و بی فایده تبدیل شود. ای کسی که تو این حال را در حال تنهایی به من ریختی.
ما بسته سرگین دان از بهر دریم ای جان
بشکسته شو و در جو ای سرکش خودبینک
هوش مصنوعی: ما برای سفر بسته‌امان را آماده کرده‌ایم، ای جان، بشکن و از این خودپسندی رها شو.
چون مرد خدابینی مردی کن و خدمت کن
چون رنج و بلا بینی در رخ مفکن چینک
هوش مصنوعی: وقتی که دیدگاه تو الهی و خدایی شد، باید به دیگران خدمت کنی و مردانه عمل کنی. اما اگر رنج و مشکلات را دیدی، نباید در چهره‌ات ناراحتی و چین و چروک نمایان شود.
این هجو منست ای تن وان میر منم هم من
تا چند سخن گفتن از سینک و از شینک
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی تمسخر و انتقاد از کسانی اشاره دارد که فقط به حرف‌زدن و بحث‌های بی‌فایده مشغول‌اند. نویسنده از خود می‌پرسد تا کی باید به این سخن‌وری‌های بی‌محتوا ادامه داد و به سخره زدن این رفتارها می‌پردازد.
شمس الحق تبریزی خود آب حیاتی تو
وان آب کجا یابد جز دیده نمگینک
هوش مصنوعی: شمس الحق تبریزی همانند آب حیات برای توست و این آب را نمی‌توان جز از چشمان اشک‌آلود پیدا کرد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۳۱۷ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۳۱۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/04/15 15:07
jandark

با صدای سیاوش ناظری عالیه این شعر

1396/05/30 16:07
یونس

دکتر شفیعی در حاشیه این شعر مولانا نوشته اند: "این غزل تصویری است از حالت انسان در برابر مرگ. عملا هجای انسان است و غرور او. در تمامی کلمات قافیه برای تحقیر از صیغه تصغیر استفاده شده است. میر دروغین انسان است و مجموعه تعلقات مادی او"

1401/09/18 13:12
محسن حسن وند

ای آنک فکندی تو، دُر در تَکِ سرگینک

ای آن کسی که مروارید گرانقدر خود را، گوهر جان نایاب خود را، در ته چاه فاضلاب جسم و تن ات انداخته ای و نسبت به آن بی اعتنایی

 

 

1404/03/08 00:06
امیرحسین صباغی

بیت دوم شاهکاره