گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۱۸

هر اول روز ای جان صد بار سلام علیک
در گفتن و خاموشی ای یار سلام علیک
از جان همه قدوسی وز تن همه سالوسی
وز گل همه جباری وز خار سلام علیک
من ترکم و سرمستم ترکانه سلح بستم
در ده شدم و گفتم سالار سلام علیک
بنهاد یکی صهبا بر کف من و گفتا
این شهره امانت را هشدار سلام علیک
گفتم من دیوانه پیوسته خلیلانه
بر مالک خود گویم در نار سلام علیک
آن لحظه که بیرونم عالم ز سلامم پر
وان لحظه که در غارم با یار سلام علیک
چون صنع و نشان او دارد همه صورت‌ها
ای مور شبت خوش باد ای مار سلام علیک
داوود تو را گوید بر تخت فدیناکم
منصور تو را گوید بر دار سلام علیک
مشتاق تو را گوید بی‌طمع سلام از جان
محتاج همت گوید ناچار سلام علیک
شاهان چو سلام تو با طبل و علم گویند
در زیر زبان گوید بیمار سلام علیک
چون باده جان خوردم ایزار گرو کردم
تا مست مرا گوید ای زار سلام علیک
امسال ز ماه تو چندان خوش و خرم شد
کز کبر نمی‌گوید بر پار سلام علیک
از لذت زخمه تو این چنگ فلک بیخود
سر زیر کند هر دم کای تار سلام علیک
مرغان خلیلی هم سررفته و پرکنده
آورده از آن عالم هر چار سلام علیک
بس سیل سخن راندم بس قارعه برخواندم
از کار فروماندم ای کار سلام علیک

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر اول روز ای جان صد بار سلام علیک
در گفتن و خاموشی ای یار سلام علیک
هوش مصنوعی: هر روز در ابتدای صبح، ای جان، بارها به تو سلام می‌کنم. حتی در سخن گفتن و در سکوت، ای یار، باز هم سلام می‌کنم.
از جان همه قدوسی وز تن همه سالوسی
وز گل همه جباری وز خار سلام علیک
هوش مصنوعی: سلام بر جان‌های پاک و مقدس و بر بدن‌های ظاهری عابدان و زاهدان و بر گل‌های زیبا و منحصر به فرد، و بر خارهای سوزنده.
من ترکم و سرمستم ترکانه سلح بستم
در ده شدم و گفتم سالار سلام علیک
هوش مصنوعی: من ترک هستم و حالتی شاد دارم. بی‌خیال، در دهکده به توافقی رسیدم و به سالار سلام کردم.
بنهاد یکی صهبا بر کف من و گفتا
این شهره امانت را هشدار سلام علیک
هوش مصنوعی: یکی جام شراب بر دست من گذاشت و گفت: ای کسی که در این شهر معروف و شناخته‌شده‌ای، این امانت را با احتیاط بگیر و سلام مرا برسان.
گفتم من دیوانه پیوسته خلیلانه
بر مالک خود گویم در نار سلام علیک
هوش مصنوعی: من گفتم که من همیشه مانند خلیل (ابراهیم) دیوانه‌ام و به صاحب و مالک خود در آتش سلام می‌گویم.
آن لحظه که بیرونم عالم ز سلامم پر
وان لحظه که در غارم با یار سلام علیک
هوش مصنوعی: در آن لحظه که از دنیای بیرون جدا می‌شوم، همه چیزم پر از سلام و خوبی است و در آن لحظه که در مکانی خلوت و دور از دیگران هستم، با یارم سلام و احوالپرسی دارم.
چون صنع و نشان او دارد همه صورت‌ها
ای مور شبت خوش باد ای مار سلام علیک
هوش مصنوعی: ای مور، تو که در شب به زیبایی‌های خداوند نگریسته‌ای، شب‌ات خوش باشد و ای مار، بر تو سلام تا تو هم از زیبایی‌های او بهره‌مند شوی.
داوود تو را گوید بر تخت فدیناکم
منصور تو را گوید بر دار سلام علیک
هوش مصنوعی: داوود به تو می‌گوید که بر تخت نشسته‌ای و منصور هم به تو درود می‌فرستد وقتی که به دار آویخته می‌شوی.
مشتاق تو را گوید بی‌طمع سلام از جان
محتاج همت گوید ناچار سلام علیک
هوش مصنوعی: کسی که به تو مشتاق است، بدون اینکه توقعی داشته باشد، از صمیم قلب سلامی می‌فرستد. همچنین، فردی که به تو نیازمند است، از روی ناچاری از تو درخواست سلام و توجه می‌کند.
شاهان چو سلام تو با طبل و علم گویند
در زیر زبان گوید بیمار سلام علیک
هوش مصنوعی: شاهان وقتی سلام تو را با طبل و پرچم اعلام می‌کنند، اما بیمار در دل خود با کلمات دیگری به تو سلام می‌دهد.
چون باده جان خوردم ایزار گرو کردم
تا مست مرا گوید ای زار سلام علیک
هوش مصنوعی: وقتی که از شراب جان نوشیدم، خود را بی‌خیال و رها کردم تا در حال مستی کسی به من بگوید سلام بر تو ای زار و بی‌چاره.
امسال ز ماه تو چندان خوش و خرم شد
کز کبر نمی‌گوید بر پار سلام علیک
هوش مصنوعی: امسال به خاطر زیبایی و خوشی شما، چنان حال و هوایی دارم که حتی از احساس خودپسندی و تکبر به دیگران سلام نمی‌دهم.
از لذت زخمه تو این چنگ فلک بیخود
سر زیر کند هر دم کای تار سلام علیک
هوش مصنوعی: لذت زخم تو چنان است که آسمان هر لحظه خود را زیر فشار می‌بیند، گویی که تارهای این چنگ به سلام و احوال‌پرسی مشغولند.
مرغان خلیلی هم سررفته و پرکنده
آورده از آن عالم هر چار سلام علیک
هوش مصنوعی: پرندگان خلیلی در حال پرواز و ناپدید شدن هستند و از آن جهان دور، هر چهار سلام و درودی را با خود آورده‌اند.
بس سیل سخن راندم بس قارعه برخواندم
از کار فروماندم ای کار سلام علیک
هوش مصنوعی: من به قدری درباره سخن گفتن و نداهای مختلف صحبت کردم که از کار و وظایف خود دور شدم. ای کار، با سلام بر تو!

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۳۱۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/03/05 17:06
محسن خادمی

معنی برخی اصطلاحات دشوار:
قُدّوس: پاک
سالوس: فریبنده
سَلَح: مخفف سلاح ، اسباب و آلات جنگ
صَهبا: شراب انگوری
ایزار: شلوار، زیرجامه، پای ازار
قارعه: صد‌ویکمین سورۀ قرآن کریم

1396/04/04 09:07
عطیه

این شعر در اهنگ سلام علیک از آوان بند خوانده شده است.

1397/10/28 23:12
آریا

منظور مولوی ازمن ترکم و سرمستم چیست ؟
مولوی خود را ترک می دانست؟

1397/10/29 00:12
مهران

مولوی ترک بود.تقریبا تمام شعرای معروف ما به جز سعدی و حافظ ترک بودند و با زبان فارسی شعر میگفتند که زبان ادبی ان دوران بود

1402/07/20 12:10
امیرحسین صباغی

نمی‌دونم چی بگم. فقط می‌تونم بگم چیزی که این وسط گم شده ادبیاته. اینکه ترک توی ادبیات فارسی استعاره از زیبایی و سفیدی و در کنار اون خشونت و جنگاوریه بر کسی از اهل ادب پوشیده نیست منتها شما دوستان علاقه دارین یه سری تعصبات خودتون رو با جستجو توی ابیاتی که احتمالا حتی درست نمی‌تونین بخونینشون چه برسه که فهمشون کنید، منطقی جلوه بدین.

خدا آخر و عاقبت همۀ ما رو ختم به خیر کنه.

1397/11/22 23:01
محمد

توضیحات آریا کامل بود، صرفاً اضافه کنم که مولوی اشعاری هم به زبان ترکی سروده که در ترکیه رایج هست

1397/11/28 11:01
دلیر

برخی متون ترک به معنی زیبا رو هم آمده.
مانند شعر حافظ که میفرماید:
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را

1398/02/12 22:05
سینا

کدام منصور را می فرماید؟ خلیفه عباسی؟

1398/03/18 15:06
ارش

خوب ترک بوده بیچاره خودش هم گفته و این نه از مولوی چیزی کم می کند و نه زیاد

1398/04/22 17:07
بابک

اصالت مولوی بلخی و از ترکان افغانستان هستن که در زمان حمله مغول به ترکیه سفر میکند و در جواب اون عزیز هم که فرمودن ترک به معنای زیبا روی هست عرض کنم که چون حافظ از یار ترک قشقایی سخن به میارن به عده ای بر میخوره که چرا حافظ گفته آن ترک شیرازی و از خودشون دایره المعارف درست میکنن ترکها درسته زیبا رو هستن ولی ترک به غیر از نژاد و زبان ترکی معنی دیگه ای نداره این فقط یه شعر عاشقانه ست نیازی نیست این جریان و نژادپرستانه کنین

1398/04/22 17:07
بابک

برخی از اشعار مولوی که به ترک بودنش اشاره کرده
بیگانه مگیرید مرا زین گویم
در کوی شما خانه خود میجویم
دشمن نیم ارچند که دشمن رویم
اصلم ترک ست اگرچه هندی گویم ( دیوان شمس رباعیات رباعی شماره 1186)
خمش کن کز ملامت او بدان ماند که میگوید
زبان تو نمیدانم که من ترکم تو هندویی( دیوان شمس غزلیات غزل شماره
2553)
رها کن حرف هندو را ببین ترکان معنا را
من آن ترکم که هندو را نمیدانم نمیدانم( دیوان شمس غزلیات غزل شماره 1435)
در قدیم به زبان فارسی هندو میگفتند

1398/05/30 19:07
بابک چندم

@بابک
دوست عزیز،
زبان فارسی را که هیچ زمان "هندو" نخوانده اند!!!
برخی از معانی "هندو" در ادبیات فارسی:
-غلام، نوکر(همان برده)
-نگهبان، پاسبان
-(رنگ ) سیاه ( به دو خال هندویش بخشم... -> دو خال سیاه)
-زُحَل
-زلف (زلف هندو-> زلف سیاه معشوق)
-اهل هندوستان، مردمان هندو مذهب
باید دید که هر شاعری در بیت یا غزلی آنرا چگونه به کار برده، چراکه در ابیات یا غزلیات و مثنویات مختلف می تواند معانی متفاوتی را دارا باشد.
حتی در بیان یک شاعر نیز می تواند گاه این معنی و گاه آن معنی را داشته باشد...
این نمونه های مورد استناد شما نیز دال بر ترک بودن (یا ترک زبان بودن) مولوی نیست، چون و چرای آنرا پیشتر در همین حاشیه توضیح داده بودم....
ضمن اینکه اگر در بیت زیر نگاه و دقت کنی منظور مولوی در همین غزل کنونی نیز روشن می شود:
"در آبم و در خاکم در آتش و در بادم
این چار بگرد من اما نه از این چارم
[گه ترکم و گه هندو گه رومی و گه زنگی]
از نقش تو است ای جان اقرارم و انکارم"
غزل 1458
که آنرا نیز پیشتر توضیح داده بودم...

1398/05/30 21:07
۷

پیوند به وبگاه بیرونی
سخن استاد تاریخ و ادبیات ترک از تلویزیون ترکیه

1398/07/17 09:10
نگار

چقدر ناراحت کننده هست که عزیزانی که بعد از خوندن این شعر زیبا مهم‌ترین نکته‌ای که به ذهنشون رسیده بحث ملیت مولانا بوده. آیا واقعا مد نظر ترک بودن یا پارسی بودن ایشون هست؟

1398/08/03 02:11
فرزام

حضرت مولانا خود را خراسانی می دانست. ترک در ادبیات ما در برابر هندو قرار دارد. یکی نشان از عالم بالا و‌زیبایی و دیگری از عالم خاکی و نقصان.
البته در بیت بالا، از ترک مقصود قبایلی است که به روستاها شبیخون می زدند. می فرماید سلاح بسته ام که بتازم و بتاراجم

1398/08/03 17:11
فرزام

این هم اکتشاف جدید: هندو یعنی فارسی!
در ادبیات ما هندو و ترک استعاره اند: سپیدی و سیاهی، زیبایی و نازیبایی: مثلاً خاقانی در قصیده‌ی ایوان مدائن می گوید:
این است همان درگه کو را ز شهان بودی
دیلم ملک بابل، هندو شه ترکستان.
که اقتدار ساسانیان را نشان می دهد که می توانستند هندویی را ،با همه‌ی تضاد، به شاهی ترکستان بگمارند

1399/01/25 10:03
نگار

از شما استادان سخن پرسشی دارم ، معنی این مصرع مولوی چیست ؟
ترکی مکن به کشتنم ای ترک ترکخو

1399/01/25 10:03
نگار

معنی این مصرع چیست؟<. ترکی مکن به کشتنم ای ترک ترکخو

1399/03/13 17:06
امیر

ما چه هندو را فارس بگیریم چه نگیریم نمیتوانیم منکر این شویم که میگوید من ترکم و سرمستم

1399/09/05 00:12
مهرانم

اونجا اشتباه شده که نوشته این 《من ترکم سرمستم ترکانه سلح بستم》
اصلیش اینه 《من ترکم سرمستم ترکانه قلج بستم》

1399/10/13 21:01
سهراب

سینا منظور از منصور جناب حسین ابن منصور حلاج هست که یکی از جملات مشهور ایشون اناالحق بوده
منصور حلاج آن نهنگ دریا
کز پنبه تن دانه جان کرد جدا
روزی که اناالحق به زبان می آورد
منصور کجا بود؟ خدا بود خدا!

1404/04/30 21:06
ارسالان

اگر دوستان علاقمند به نسب شعرای فارسی هستند کتاب وزین و مستند دکتر عنایت الله شهرانی به نام ترکان پارسی گوی، چاپ کابل، قابل مراجعه است.