گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۱۴

به دلجویی و دلداری درآمد یار پنهانک
شب آمد چون مه تابان شه خون خوار پنهانک
دهان بر می‌نهاد او دست یعنی دم مزن خامش
و می‌فرمود چشم او درآ در کار پنهانک
چو کرد آن لطف او مستم در گلزار بشکستم
همی‌دزدیدم آن گل‌ها از آن گلزار پنهانک
بدو گفتم که ای دلبر چه مکرانگیز و عیاری
برانگیزان یکی مکری خوش ای عیار پنهانک
بنه بر گوش من آن لب اگر چه خلوتست و شب
مهل تا برزند بادی بر آن اسرار پنهانک
از آن اسرار عاشق کش مشو امشب مها خامش
نوای چنگ عشرت را بجنبان تار پنهانک
بده ای دلبر خندان به رسم صدقه پنهان
از آن دو لعل جان افزای شکربار پنهانک
که غمازان همه مستند اندر خواب گفت آری
ولیکن هست از این مستان یکی هشیار پنهانک
مکن ای شمس تبریزی چنین تندی چنین تیزی
کجا یابم تو را ای شاه دیگربار پنهانک

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به دلجویی و دلداری درآمد یار پنهانک
شب آمد چون مه تابان شه خون خوار پنهانک
هوش مصنوعی: یار پنهانی به نزد من آمد تا دلم را شاد کند و دلداری دهد. شب که فرا رسید، او مانند ماه درخشان نمایان شد، اما در دل من با خاطراتی غم انگیز و دردآور حضور داشت.
دهان بر می‌نهاد او دست یعنی دم مزن خامش
و می‌فرمود چشم او درآ در کار پنهانک
هوش مصنوعی: او دستانش را به لب خود گذاشت و به معنی این بود که سکوت کن و چیزی نگو. همچنین، به چشمانش اشاره کرد و گفت به کارهای پنهانی نگاه کن.
چو کرد آن لطف او مستم در گلزار بشکستم
همی‌دزدیدم آن گل‌ها از آن گلزار پنهانک
هوش مصنوعی: وقتی لطف او مرا مست کرده بود، در باغ گل به آرامی گل‌ها را از آنجا دزدیدم و پنهانی می‌بردم.
بدو گفتم که ای دلبر چه مکرانگیز و عیاری
برانگیزان یکی مکری خوش ای عیار پنهانک
هوش مصنوعی: به او گفتم ای دلبر، چه نیرنگی داری و چقدر جذاب و حیله‌گر هستی؛ یک حیله زیبا به راه بینداز ای عیار پنهان.
بنه بر گوش من آن لب اگر چه خلوتست و شب
مهل تا برزند بادی بر آن اسرار پنهانک
هوش مصنوعی: بگذار لب‌های تو بر گوش من بنشیند، هرچند که شب و خلوت است؛ بگذار بادی بیاید که رازهای پنهان را افشا کند.
از آن اسرار عاشق کش مشو امشب مها خامش
نوای چنگ عشرت را بجنبان تار پنهانک
هوش مصنوعی: امشب از رازهای عاشق‌کشی فاصله بگیر و نگذار سکوت تو را دربر بگیرد؛ صدای آرام بخش عشق را به حرکت درآور و تارهای پنهانی را به صدا درآور.
بده ای دلبر خندان به رسم صدقه پنهان
از آن دو لعل جان افزای شکربار پنهانک
هوش مصنوعی: به محبوب خندانم پنداری پنهانی هدیه کن و از آن دو لب شیرین و جذاب، طعم دل‌انگیز را به من برسان.
که غمازان همه مستند اندر خواب گفت آری
ولیکن هست از این مستان یکی هشیار پنهانک
هوش مصنوعی: غمازها در خواب غفلت به وقوع رویدادها اشاره می‌کنند و می‌گویند که همه در خوابند، اما در میان این مست‌ها، یک نفر هوشیار و بیدار وجود دارد که به این ماجراها واقف است.
مکن ای شمس تبریزی چنین تندی چنین تیزی
کجا یابم تو را ای شاه دیگربار پنهانک
هوش مصنوعی: ای شمس تبریزی، چرا این قدر تند و تیز می‌روی؟ کجا می‌توانم دوباره تو را پیدا کنم، ای پادشاه پنهان؟

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۳۱۴ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۱۳۱۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1402/04/27 21:06
سیامک رضایی

استاد ناظری در کنسرتی با استاد علیزاده این شعر رو اجرا کردن بسیار زیبا و روح افزا

1403/09/19 08:12
اقبال کاظمی

بخوان دیوان شمس و مثنوی را 

مپرس اما هوش مصنوعی را

معلوم است که جمعبندی، سنجش و بکارگیری اطلاعاتی بدون احساس ،عاطفه و خودبرانگیزنده خیال و شعور هوش مصنوعی از ساحت ظریف شریف و بالخصوص شعر شهودی و پیچیده ای عرفانی بسیار بدور است. ولی شباهتی که هوش مصنوعی در این زمینه با افراد ازخودراضی، دیده درآ  و شارلاتان دارد در این است که هرگز در معناکردن اشعار به ناتوانی خود اقرار نمی کند و هرچه سرهم بافته به خورد خواننده می دهد، یعنی "نمیدانم" در قاموس اش وجود ندارد و من تا به حال مشاهده نتوانستم..  به هرحال من خواندن نظریات هوش مصنوعی را در مورد معنای اشعار ضیاع وقت می‌دانم مگر اینکه گاه‌گاهی به قصد تفریح و تفنن باشد. حتا می‌تواند خطر گمراهی هم داشته باشد برای آنانکه سالکان تازه وارد این وادی اند.