غزل شمارهٔ ۱۳۱۱
باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق
باز برآمد ز جان نعره و هیهای عشق
باز برآورد عشق سر به مثال نهنگ
تا شکند زورق عقل به دریای عشق
سینه گشادست فقر جانب دلهای پاک
در شکم طور بین سینه سینای عشق
مرغ دل عاشقان باز پر نو گشاد
کز قفس سینه یافت عالم پهنای عشق
هر نفس آید نثار بر سر یاران کار
از بر جانان که اوست جان و دل افزای عشق
فتنه نشان عقل بود رفت و به یک سو نشست
هر طرف اکنون ببین فتنه دروای عشق
عقل بدید آتشی گفت که عشقست و نی
عشق ببیند مگر دیده بینای عشق
عشق ندای بلند کرد به آواز پست
کای دل بالا بپر بنگر بالای عشق
بنگر در شمس دین خسرو تبریزیان
شادی جانهای پاک دیده دلهای عشق
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باز از آن کوه قاف آمد عنقای عشق
باز برآمد ز جان نعره و هیهای عشق
هوش مصنوعی: دوباره عشق، مانند پرندهای افسانهای از کوه قاف ظهور کرد و صدای ناله و فریاد عشق از دل برخواست.
باز برآورد عشق سر به مثال نهنگ
تا شکند زورق عقل به دریای عشق
هوش مصنوعی: عشق بار دیگر خود را به نمایش گذاشت و همچون نهنگ عظیمالجثهای به راه افتاد تا قایق کوچک عقل را در دریای وسیع عشق غرق کند.
سینه گشادست فقر جانب دلهای پاک
در شکم طور بین سینه سینای عشق
هوش مصنوعی: فقر در دلهای پاک، مانند سینهای وسیع است که عشق در آن جای دارد. در اینجا به زیبایی و وسعت دلهای پاک اشاره میشود که به عشق و احساسات عمیق مربوط میشود. فقر در این معنا به نوعی خلوص و سادگی اتلاق میشود که به قلبها عمق بیشتری میبخشد.
مرغ دل عاشقان باز پر نو گشاد
کز قفس سینه یافت عالم پهنای عشق
هوش مصنوعی: مرغ دل عاشقان به تازگی بال و پر گشوده تا از قفس سینهاش فضای وسیع عشق را تجربه کند.
هر نفس آید نثار بر سر یاران کار
از بر جانان که اوست جان و دل افزای عشق
هوش مصنوعی: هر لحظه برای دوستانم فدا میشود، زیرا عشق به محبوب است که جان و دل را سرشار میکند.
فتنه نشان عقل بود رفت و به یک سو نشست
هر طرف اکنون ببین فتنه دروای عشق
هوش مصنوعی: فتنه، نشانه عقل بود که از میان رفت و کنار رفت. حالا هر طرف را که نگاه کنی، فتنهای در عشق دیده میشود.
عقل بدید آتشی گفت که عشقست و نی
عشق ببیند مگر دیده بینای عشق
هوش مصنوعی: عقل به شعلهای نگاه کرد و گفت که این شعله نشان عشق است، اما عشق را فقط کسی میتواند ببیند که چشمش به زیباییهای عشق باز باشد.
عشق ندای بلند کرد به آواز پست
کای دل بالا بپر بنگر بالای عشق
هوش مصنوعی: عشق با صدای بلندی به منفذی کوچک فریاد زد: ای دل، بالا برو و به زیباییهای عشق نگاه کن.
بنگر در شمس دین خسرو تبریزیان
شادی جانهای پاک دیده دلهای عشق
هوش مصنوعی: به تماشای نور شمس، پادشاه دین تبریزی بنشین و شادی را در جانهای پاک و دلهای عاشق تماشا کن.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۳۱۱ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1399/06/23 19:08
همایون
شهاب دین در مکتب اشراق بر این باور است که ما یک سیمرغ نداریم بلکه هر روز سیمرغی از کوه قاف به پرواز در می آید و پیامی نو و میوه ای تازه به ارمغان می آورد
عشق نزد جلال دین و در مکتب شمس دین نیز این گونه است نو شدن و بالا شدن که همگی از جنس فرهنگ نوروزی و سیمرغی ایران اند که بر بنیان مهر پروری و پهلوانی استوار است