گنجور

غزل شمارهٔ ۱۳۰۱

ما دو سه رند عشرتی جمع شدیم این طرف
چون شتران رو به رو پوز نهاده در علف
از چپ و راست می‌رسد مست طمع هر اشتری
چون شتران فکنده لب مست و برآوریده کف
غم مخورید هر شتر ره نبرد بدین اغل
زانک به پستی‌اند و ما بر سر کوه بر شرف
کس به درازگردنی بر سر کوه کی رسد
ورچه کنند عف عفی غم نخوریم ما ز عف
بحر اگر شود جهان کشتی نوح اندرآ
کشتی نوح کی بود سخره غرقه و تلف
کان زمردیم ما آفت چشم اژدها
آنک لدیغ غم بود حصه اوست وااسف
جمله جهان پرست غم در پی منصب و درم
ما خوش و نوش و محترم مست طرب در این کنف
مست شدند عارفان مطرب معرفت بیا
زود بگو رباعیی پیش درآ بگیر دف
باد به بیشه درفکن در سر سرو و بید زن
تا که شوند سرفشان بید و چنار صف به صف
بید چو خشک و کل بود برگ ندارد و ثمر
جنبش کی کند سرش از دم و باد لاتخف
چاره خشک و بی‌مدد نفخه ایزدی بود
کوست به فعل یک به یک نیست ضعیف و مستخف
نخله خشک ز امر حق داد ثمر به مریمی
یافت ز نفخ ایزدی مرده حیات مؤتنف
ابله اگر زنخ زند تو ره عشق گم مکن
پیشه عشق برگزین هرزه شمر دگر حرف
چون غزلی به سر بری مدحت شمس دین بگو
وز تبریز یاد کن کوری خصم ناخلف

اطلاعات

وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما دو سه رند عشرتی جمع شدیم این طرف
چون شتران رو به رو پوز نهاده در علف
هوش مصنوعی: ما چند نفر خوش‌گذران جمع شده‌ایم اینجا، مثل شترها که در برابر هم، سر به پایین گذاشته و در علف مشغول چرا هستند.
از چپ و راست می‌رسد مست طمع هر اشتری
چون شتران فکنده لب مست و برآوریده کف
هوش مصنوعی: افرادی که به دنبال بهره‌برداری و طمع هستند، از هر سو به یکدیگر نزدیک می‌شوند، مانند شترانی که در حال نشخوار کردن و آماده لذت بردن از علف‌های تازه هستند.
غم مخورید هر شتر ره نبرد بدین اغل
زانک به پستی‌اند و ما بر سر کوه بر شرف
هوش مصنوعی: نگران نباشید، هر شتری نمی‌تواند از این طویله بیرون برود، چرا که آنها به پایین تعلق دارند و ما در بالای کوه و در جایگاهی برجسته‌ای قرار داریم.
کس به درازگردنی بر سر کوه کی رسد
ورچه کنند عف عفی غم نخوریم ما ز عف
هوش مصنوعی: هیچ کس با گردن دراز نمی‌تواند بر قله کوه برسد. اگرچه دندان‌هایمان را به هم می‌زنیم و نگرانیم، اما نگران عواقب این نگرانی نباشیم.
بحر اگر شود جهان کشتی نوح اندرآ
کشتی نوح کی بود سخره غرقه و تلف
هوش مصنوعی: اگر دریا به قدری وسیع و طوفانی شود که تمام جهان را بگیرد، کشتی نوح هم در میان آن نخواهد توانست نجات یابد. کشتی نوح هم در چنین شرایطی دچار غرق و نابودی می‌شود.
کان زمردیم ما آفت چشم اژدها
آنک لدیغ غم بود حصه اوست وااسف
هوش مصنوعی: ما همچون زمرد، زیبا و درخشانیم، اما چشمان اژدها به ما آسیب زده است. افسوس، که درد و غم سهم ماست.
جمله جهان پرست غم در پی منصب و درم
ما خوش و نوش و محترم مست طرب در این کنف
هوش مصنوعی: دنیا پر از افرادی است که به دنبال مقام و ثروت هستند، اما ما در کنار هم خوشحال و شادابیم و از لذت‌های زندگی بهره‌مند می‌شویم.
مست شدند عارفان مطرب معرفت بیا
زود بگو رباعیی پیش درآ بگیر دف
هوش مصنوعی: عارفان شاد و مست شده‌اند، ای مطرب، هرچه سریع‌تر بگو شعری و پیش بیا، تا با هم دف را بزنیم.
باد به بیشه درفکن در سر سرو و بید زن
تا که شوند سرفشان بید و چنار صف به صف
هوش مصنوعی: باد را به جنگل بینداز و به درختان سرو و بید بزن تا آن‌ها به صف، سر و سامان بگیرند و زیبا و سرافراز شوند.
بید چو خشک و کل بود برگ ندارد و ثمر
جنبش کی کند سرش از دم و باد لاتخف
هوش مصنوعی: زمانی که درخت بید خشک می‌شود و برگ و میوه‌ای ندارد، دیگر نمی‌تواند حرکتی داشته باشد، نه از سرش و نه از نوسانات باد. اما نباید ترسید و ناامید شد.
چاره خشک و بی‌مدد نفخه ایزدی بود
کوست به فعل یک به یک نیست ضعیف و مستخف
هوش مصنوعی: چاره‌ی مشکلات و سختی‌ها تنها در کمک و لطف الهی است. این کمک به طور تدریجی و پیوسته به ما می‌رسد و هیچ یک از ما به تنهایی قادر به تحمل این سختی‌ها نیستیم.
نخله خشک ز امر حق داد ثمر به مریمی
یافت ز نفخ ایزدی مرده حیات مؤتنف
هوش مصنوعی: درخت خشک به دستور حق میوه‌ای به مریم داد و او از دم روح‌القدس زنده‌ای را به دنیا آورد.
ابله اگر زنخ زند تو ره عشق گم مکن
پیشه عشق برگزین هرزه شمر دگر حرف
هوش مصنوعی: اگر کسی بی‌خود و نابخردانه سخن گفت، تو در مسیر عشق گیج و سردرگم نشو. بر عشق تمرکز کن و به حرف‌های بی‌معنا و بی‌ارزش دیگران توجه نکن.
چون غزلی به سر بری مدحت شمس دین بگو
وز تبریز یاد کن کوری خصم ناخلف
هوش مصنوعی: وقتی که شعری را تمام کردی، از ستایش شمس دین سخن بگو و همچنین از تبریز یاد کن که این شهر نماد برتری و زیبایی است و بر خصم نااهل و کوری او اشاره کن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۳۰۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/09/20 23:12
همایون

این غزل صورت نهایی شده غزل 1302 است که از مستان خلوتی صحبت می‌‌شود
عرفان جلال دین عرفان صفا و هم نشینی یاران صاف است
که هیچ غرضی در میان آنان نیست جز معرفت و حکمت
دو یا سه نفر معمولا این عشرت و بزم را بپا می‌‌دارند
اینان دارای نفخه خدائی یا فره ایزدی اند که اگر نباشد نیاز‌های فردی در کار خواهد بود
مانند بسیاری که دم از عرفان میزنند و ادعای اشتر یا عارف بودن هم دارند ولی هنوز صاف نگشته اند
این عرفان را شمس و کسانی چون بایزید و حلّاج و شهاب دین که بسیار انگشت شمارند نمایندگی می‌‌کنند
این باوری ‌ایرانی است که کسانی که دارای فره ایزدی اند کار‌های بسیار بزرگی می‌‌کنند و هیچ دشمن و ناخلفی نمی‌‌تواند به آنان آسیبی‌ برساند انگار در کشتی‌ نوح اند
بلکه این آنان اند که هر درمانده‌ای را نیز به شادی و خرمی می‌‌رسانند
و هنگامی که به مستی و طرب در می‌‌آیند باد سرمستی و فره خود را در بیشه عشق به درختان خشک می‌‌رسانند و آنها را هم به تازگی و طرب در می‌‌آورند
همان طور که یاران جلال دین همواره از این شادابی او برخوردار می‌‌گردند

1403/09/19 08:12
اقبال کاظمی

بخوان دیوان شمس و مثنوی را 

مپرس اما هوش مصنوعی را

معلوم است که جمعبندی، سنجش و بکارگیری اطلاعاتی بدون احساس ،عاطفه و خودبرانگیزنده خیال و شعور هوش مصنوعی از ساحت ظریف شریف و بالخصوص شعر شهودی و پیچیده ای عرفانی بسیار بدور است. ولی شباهتی که هوش مصنوعی در این زمینه با افراد ازخودراضی، دیده درآ  و شارلاتان دارد در این است که هرگز در معناکردن اشعار به ناتوانی خود اقرار نمی کند و هرچه سرهم بافته به خورد خواننده می دهد، یعنی "نمیدانم" در قاموس اش وجود ندارد و من تا به حال مشاهده نتوانستم..  به هرحال من خواندن نظریات هوش مصنوعی را در مورد معنای اشعار ضیاع وقت می‌دانم مگر اینکه گاه‌گاهی به قصد تفریح و تفنن باشد. حتا می‌تواند خطر گمراهی هم داشته باشد برای آنانکه سالکان تازه وارد این وادی اند.