گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۹۷

مدارم یک زمان از کار فارغ
که گردد آدمی غمخوار فارغ
چو فارغ شد غم او را سخره گیرد
مبادا هیچ کس ای یار فارغ
قلندر گرچه فارغ می‌نماید
ولیکن نیست در اسرار فارغ
ز اول می‌کشد او خار بسیار
همه گل گشت و گشت از خار فارغ
چو موری دانه‌ها انبار می‌کرد
سلیمان شد شد از انبار فارغ
چو دریاییست او پرکار و بی‌کار
از او گیرند و او ز ایثار فارغ
قلندر هست در کشتی نشسته
روان در را و از رفتار فارغ
در این حیرت بسی بینی در این راه
ز کشتی و ز دریابار فارغ
به یاد بحر مست از وهم کشتی
نشسته احمقی بسیار فارغ

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مدارم یک زمان از کار فارغ
که گردد آدمی غمخوار فارغ
هوش مصنوعی: یک مدت از کار و مشغله‌ها فاصله می‌گیرم تا ببینم آیا آدمی که به فکر دیگران است، می‌تواند از غم و نگرانی رها شود.
چو فارغ شد غم او را سخره گیرد
مبادا هیچ کس ای یار فارغ
هوش مصنوعی: وقتی که غم او برطرف شد، او را مسخره نکن، مبادا که هیچ کس، ای دوست، آزادی از غم را تجربه کند.
قلندر گرچه فارغ می‌نماید
ولیکن نیست در اسرار فارغ
هوش مصنوعی: هرچند که شخص قلندر ظاهراً بی‌توجه و بی‌خیال به نظر می‌رسد، اما در واقع از سرّ و حقیقت‌های مهم و عمیق بی‌خبر نیست.
ز اول می‌کشد او خار بسیار
همه گل گشت و گشت از خار فارغ
هوش مصنوعی: از همان ابتدا، او (خطر یا مشکلات) خارهای زیادی را به وجود می‌آورد، اما در نهایت همه چیز به گل و زیبایی تبدیل می‌شود و از آن خارها رها می‌شود.
چو موری دانه‌ها انبار می‌کرد
سلیمان شد شد از انبار فارغ
هوش مصنوعی: مثل اینکه موری در حال جمع‌آوری دانه‌ها بود و وقتی سلیمان به او رسید، از کارش فارغ شد.
چو دریاییست او پرکار و بی‌کار
از او گیرند و او ز ایثار فارغ
هوش مصنوعی: او مانند دریا است؛ زمانی پرکار و زمانی بی‌کار. از او بهره می‌برند و او از ایثار و بخشش خود بی‌نیاز است.
قلندر هست در کشتی نشسته
روان در را و از رفتار فارغ
هوش مصنوعی: یک عارف در حال سفر در کشتی است، بی‌خیال از هر چیزی و با آرامش در حال حرکت.
در این حیرت بسی بینی در این راه
ز کشتی و ز دریابار فارغ
هوش مصنوعی: در این سرگردانی، افراد زیادی را می‌بينی که در این مسیر، از کشتی و دریا بی‌خبرند و خود را رها کرده‌اند.
به یاد بحر مست از وهم کشتی
نشسته احمقی بسیار فارغ
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف فردی می‌پردازد که در حالت شادی و سرخوشی غرق شده و نسبت به مشکلات و چالش‌های زندگی بی‌توجه است. او مانند کشتی‌نشینی است که از وجود دریا و خطرات آن بی‌خبر و آرام به نظر می‌رسد. زندگی او خالی از نگرانی است و به همین دلیل می‌تواند به راحتی از احساسات و تفکرات عمیق‌تر دور بماند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۹۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1403/09/19 08:12
اقبال کاظمی

بخوان دیوان شمس و مثنوی را 

مپرس اما هوش مصنوعی را

معلوم است که جمعبندی، سنجش و بکارگیری اطلاعاتی بدون احساس ،عاطفه و خودبرانگیزنده خیال و شعور هوش مصنوعی از ساحت ظریف شریف و بالخصوص شعر شهودی و پیچیده ای عرفانی بسیار بدور است. ولی شباهتی که هوش مصنوعی در این زمینه با افراد ازخودراضی، دیده درآ  و شارلاتان دارد در این است که هرگز در معناکردن اشعار به ناتوانی خود اقرار نمی کند و هرچه سرهم بافته به خورد خواننده می دهد، یعنی "نمیدانم" در قاموس اش وجود ندارد و من تا به حال مشاهده نتوانستم..  به هرحال من خواندن نظریات هوش مصنوعی را در مورد معنای اشعار ضیاع وقت می‌دانم مگر اینکه گاه‌گاهی به قصد تفریح و تفنن باشد. حتا می‌تواند خطر گمراهی هم داشته باشد برای آنانکه سالکان تازه وارد این وادی اند.