گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۹۰

مست گشتم ز ذوق دشنامش
یا رب آن می به‌ است یا جامش
طرب افزاترست از باده
آن سقط‌های تلخ آشامش
بهر دانه نمی‌روم سوی دام
بلک از عشق محنت دامش
آن مهی که نه شرقی و غربی‌ست
نور بخشد شبش چو ایامش
خاک آدم پر از عقیق چراست‌؟
تا به معدن کشد به ناکامش
گوهر چشم و دل رسول حقست
حلقه گوش ساز پیغامش
تن از آن سر چو جام جان نوشد
هم از آن سر بود سرانجامش
سرد شد نعمت جهان بر دل
پیش حسن ولی انعامش
شیخ هندو به خانقاه آمد
نی تو ترکی درافکن از بامش
کم او گیر و جمله هندوستان
خاص او را بریز بر عامش
طالع هند خود زحل آمد
گرچه بالاست نحس شد نامش
رفت بالا نرست از نحسی
می بد را چه سود از جامش
بد هندو نمودم آینه‌ام
حسد و کینه نیست اعلامش
نفس هندوست و خانقه دل من
از برون نیست جنگ و آرامش
بس که اصل سخن دو رو دارد
یک سپید و دگر سیه فامش

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مست گشتم ز ذوق دشنامش
یا رب آن می به‌ است یا جامش
هوش مصنوعی: من از شادی و لذتی که از دشنام او به دست آوردم، مست شدم. ای کاش آن چیزی که احساس می‌کنم، شراب است یا جامی که در دستش دارد.
طرب افزاترست از باده
آن سقط‌های تلخ آشامش
هوش مصنوعی: لذت و شادمانی از نوشیدن آن شراب‌های تلخ بیشتر است.
بهر دانه نمی‌روم سوی دام
بلک از عشق محنت دامش
هوش مصنوعی: به خاطر هیچ دانه‌ای به دام نمی‌روم، بلکه از روی عشق به درد و رنج آن دام می‌زنم.
آن مهی که نه شرقی و غربی‌ست
نور بخشد شبش چو ایامش
هوش مصنوعی: آن ماهی که نه به شرق تعلق دارد و نه به غرب، در شب‌هایش نور می‌افشاند مانند روزهایش.
خاک آدم پر از عقیق چراست‌؟
تا به معدن کشد به ناکامش
هوش مصنوعی: چرا خاک انسان پر از عقیق است؟ تا او را به جستجوی گنج و هدف‌هایش بکشاند.
گوهر چشم و دل رسول حقست
حلقه گوش ساز پیغامش
هوش مصنوعی: چشم و دل پیامبر خدا مانند جواهر هستند و گوش او همچون حلقه‌ای است که پیغام‌های او را می‌شنود.
تن از آن سر چو جام جان نوشد
هم از آن سر بود سرانجامش
هوش مصنوعی: تن انسان مانند جامی است که جان از آن می‌نوشد و در نهایت سرنوشت جسم نیز به همان سرنوشت جان وابسته است.
سرد شد نعمت جهان بر دل
پیش حسن ولی انعامش
هوش مصنوعی: نعمت‌های دنیا چنان برای دل من سرد و بی‌روح شده که نمی‌تواند زیبایی‌های حسن را ببیند؛ اما با این حال، لطف و کرم او همچنان بر من ادامه دارد.
شیخ هندو به خانقاه آمد
نی تو ترکی درافکن از بامش
هوش مصنوعی: شیخ هندو به خانقاه (محل عبادت و تجمع صوفیان) آمد و تو، ای کافر، از بامش پایین افتادی.
کم او گیر و جمله هندوستان
خاص او را بریز بر عامش
هوش مصنوعی: کمی از او بگیر و بقیه‌ی هندوستان را برای او تقسیم کن تا به همه برسد.
طالع هند خود زحل آمد
گرچه بالاست نحس شد نامش
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی صحبت از تقدیر و سرنوشت است. بر اساس بررسی و علائم نجومی، این فرد ویژگی‌های مثبت و بالا را دارد، اما به دلیل تاثیرات منفی، نام و سرنوشتش تحت تأثیر قرار گرفته است. بنابراین، حتی اگر ورای ظواهر امور و وضعیت‌های خوب وجود داشته باشد، ممکن است نتیجه نهایی چندان رضایت‌بخش نباشد.
رفت بالا نرست از نحسی
می بد را چه سود از جامش
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که وقتی شخصی از بدی‌ها و مشکلات خود فاصله می‌گیرد یا به موفقیتی دست پیدا می‌کند، دیگر تاثیری از می‌خانه یا نوشیدنی‌های سست‌کننده نخواهد داشت. به عبارت دیگر، اگر کسی به خوبی و سعادت برسد، دیگر نیازی به نوشیدن چیزی که او را به سمت بدی‌ها می‌کشاند، ندارد.
بد هندو نمودم آینه‌ام
حسد و کینه نیست اعلامش
هوش مصنوعی: آینه‌ام را به هندو نشان دادم، اما حسد و کینه‌ای در دل او نیست که بخواهد چیزی را فاش کند.
نفس هندوست و خانقه دل من
از برون نیست جنگ و آرامش
هوش مصنوعی: ذات و وجود من به حالت خود، هم از عشق و شور و هم از صلح و آرامش گرفته شده و این در من نه از دنیای بیرون که از درون نشأت می‌گیرد.
بس که اصل سخن دو رو دارد
یک سپید و دگر سیه فامش
هوش مصنوعی: سخن دارای دو جنبه و معناست: یکی روشن و مثبت و دیگری تاریک و منفی.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۹۰ به خوانش عندلیب