گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۸۹

دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش
چو تشنه تو باشد که باشد سقایش
چو بیمار گردد به بازار گردد
دکان تو جوید لب قندخایش
توی باغ و گلشن توی روز روشن
مکن دل چو آهن مران از لقایش
به درد و به زاری به اندوه و خواری
عجب چند داری برون سرایش
مها از سر او چو تو سایه بردی
چه سود و چه راحت ز سایه همایش
چو یک دم نبیند جمال و جلالت
بگیرد ملالی ز جان و ز جایش
جهان از بهارش چو فردوس گردد
چمن بی‌زبانی بگوید ثنایش
جواهر که بخشد کف بحر خویش
فزایش که بخشد رخ جان فزایش
جهان سایه توست روش از تو دارد
ز نور تو باشد بقا و فنایش
منم مهره تو فتاده ز دستت
از این طاس غربت بیا درربایش
بگیرم ادب را ببندم دو لب را
که تا راز گوید لب دلگشایش

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلی کز تو سوزد چه باشد دوایش
چو تشنه تو باشد که باشد سقایش
هوش مصنوعی: دل کسی که به خاطر تو می‌سوزد، دردی ندارد که درمان شود، مثل این است که وقتی عطش دارد، هیچ چیز نمی‌تواند او را سیراب کند.
چو بیمار گردد به بازار گردد
دکان تو جوید لب قندخایش
هوش مصنوعی: وقتی کسی بیمار می‌شود، به دنبال دارو و درمان می‌گردد و از هر جا که بتواند، آنچه را برای بهبود حالش نیاز دارد پیدا می‌کند.
توی باغ و گلشن توی روز روشن
مکن دل چو آهن مران از لقایش
هوش مصنوعی: در باغ و گلستان در روشنایی روز، دل خود را مانند آهن دور از زیبایی‌اش نران.
به درد و به زاری به اندوه و خواری
عجب چند داری برون سرایش
هوش مصنوعی: نشانه‌های غم و اندوه را در دل خود پنهان نکن، جالب اینجاست که تا چه اندازه می‌توانی این احساسات را در خود نگه‌داری.
مها از سر او چو تو سایه بردی
چه سود و چه راحت ز سایه همایش
هوش مصنوعی: اگر تو مانند سایه‌ای از سرِ او دور شده‌ای، این جدایی چه فایده و راحتی دارد در حالی که او همچنان در زندگی‌ات وجود دارد؟
چو یک دم نبیند جمال و جلالت
بگیرد ملالی ز جان و ز جایش
هوش مصنوعی: اگر یک لحظه زیبایی و عظمت تو را نبیند، از دل و جانش غمگین خواهد شد.
جهان از بهارش چو فردوس گردد
چمن بی‌زبانی بگوید ثنایش
هوش مصنوعی: دنیا در بهار خود به مانند بهشتی زیبا می‌شود و آن چمن که زبانش در نمی‌آید، به تحسین زیبایی‌ها و نعمت‌هایش اشاره می‌کند.
جواهر که بخشد کف بحر خویش
فزایش که بخشد رخ جان فزایش
هوش مصنوعی: اگر دریا جواهراتش را ببخشد، به خاطر خود اوست که در عمقش قرار دارد. ولی اگر روح و جان انسان شکوفا و افزون شود، برکت و زیبایی آن از خود اوست.
جهان سایه توست روش از تو دارد
ز نور تو باشد بقا و فنایش
هوش مصنوعی: جهان همچون سایه‌ای از توست و روشنی آن از تو نشأت می‌گیرد. بقا و زوال زندگی نیز به نور تو وابسته است.
منم مهره تو فتاده ز دستت
از این طاس غربت بیا درربایش
هوش مصنوعی: من به مانند مهره‌ای هستم که از دستان تو افتاده‌ام، از این سرزمین غریب به دنبال تو هستم تا مرا دوباره به دست بگیری.
بگیرم ادب را ببندم دو لب را
که تا راز گوید لب دلگشایش
هوش مصنوعی: می‌خواهم آداب را رعایت کنم و سخن را از دهانم ببندم تا دل راحت بتواند رازهایش را بگوید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۸۹ به خوانش عندلیب

آهنگ ها

این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟

"تصنیف "دو ای دل""
با صدای همایون شجریان (آلبوم نقش خیال)

حاشیه ها

1399/06/30 09:08
پارسا ناجی

با صدای همایون شجریان و آهنگ علی قمصری بسیار شنیدنی‌ست و حق مطلب در مورد شعر،کامل شده است.از دستش ندهید.