غزل شمارهٔ ۱۲۹۱
توبه من درست نیست خموش
من بیتوبه را به کس مفروش
بندهٔ عیبناک را بمران
رحمت خویش را از او بمپوش
تو سمیع ضمیر و فکری و ما
لب ببسته همیزنیم خروش
هر غم و شادییی که صورت بست
پیش تصویر توست خدمت کوش
نقش تسلیم گشته پیش قلم
گه پلنگش کنی و گاهی موش
مینماید فسرده هر چیزم
همچو دیگند هر یکی در جوش
میزند نعرههای پنهانی
ذره ذره چو مرغ مرزنگوش
وقت آمد که بشنوید اسرار
میگشاید خدا شما را گوش
وقت آمد که سبزپوشان نیز
در رسند از رواق ازرقپوش
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
توبه من درست نیست خموش
من بیتوبه را به کس مفروش
هوش مصنوعی: توبه من صحیح نیست، سکوت من را به کسی نفروشید.
بندهٔ عیبناک را بمران
رحمت خویش را از او بمپوش
بمران: مران بمپوش: مپوش
تو سمیع ضمیر و فکری و ما
لب ببسته همیزنیم خروش
هوش مصنوعی: تو بهThought و احساسات ما گوش میدی و ما با وجود اینکه زبانمان بسته است، همچنان فریاد میزنیم.
هر غم و شادییی که صورت بست
پیش تصویر توست خدمت کوش
هوش مصنوعی: هر غم و شادیای که برای من پیش میآید، در واقع در سایه وجود توست و من باید برای تو خدمت کنم و به تو توجه داشته باشم.
نقش تسلیم گشته پیش قلم
گه پلنگش کنی و گاهی موش
هوش مصنوعی: نقش تسلیم به معنای اینکه انسان باید به وضعیت فعلی و شرایط پذیرش واقعیت بپردازد. گاهی در برابر قدرت و عظمت (مثل پلنگ) و گاهی در برابر ضعف و fragility (مثل موش) واکنش نشان میدهد. این نشاندهنده تنوع و تغییرپذیری برخوردهای انسانی با موقعیتهای مختلف زندگی است.
مینماید فسرده هر چیزم
همچو دیگند هر یکی در جوش
هوش مصنوعی: هر چیزی در من به نظر میرسد که پژمرده و سرد است، درست مانند دیگ که هر کدام در حال جوشیدن است.
میزند نعرههای پنهانی
ذره ذره چو مرغ مرزنگوش
هوش مصنوعی: به آرامی و به طور نامحسوس، مانند صدای مرغی که در جنگل میخواند، فریادهایی درون وجود مشغول به جوشش و بروز است.
وقت آمد که بشنوید اسرار
میگشاید خدا شما را گوش
هوش مصنوعی: زمانی خواهد رسید که رازها برای شما فاش میشود و خداوند شما را شنوای این اسرار قرار میدهد.
وقت آمد که سبزپوشان نیز
در رسند از رواق ازرقپوش
هوش مصنوعی: زمانی فرامیرسد که لباسپوشان سبز نیز از درگاه آبیپوشان وارد شوند.