غزل شمارهٔ ۱۲۷۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۲۷۲ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
در برخی نسخه ها مصرع آخر به جای ((رو رو ای دل بجو زر به حرمدان خویش)) این مصرع ذکر شده است:(( رو رو ای دل بجو گل به گلستان خویش)) که به نظر اینجانب بسیار خوش در بیت می نشیند. یعنی اگر می خواهی شمس دین را که مانند گل است بجویی باید به گلستان (( تبریز)) سفرکنی....
باسلام. در سایت واژه کلمه حرمدان را با فتح "ح" و "ر" آورده است. درحالی که دکتر سروش به ضم "ح" و "ر" قرائت می کند. کدام درست است؟
پرسیدهاند که: حَرَمدان درست است یا حُرُمدان؟
در لغتنامهٔ پایانی دیوان شمس ج 7 نسخهٔ فرورانفر حُرُمدان نوشته شده است به معنی:
کیسهٔ چرمی که به کمر میبستهاند و پول و نقد و غیره را در آن میریختهاند، همیان.
این واژه در آثار مولوی در ده مورد آمده است:
1) بود درویشی درون کشتیای // ساخته از رخت مردی پشتیای
یاوه شد همیان زر او خفته بود // جمله را جستند و او را هم نمود
کین فقیر خفته را جوییم هم // کرد بیدارش ز غم صاحبدرم
که درین کشتی حرمدان گم شدست // جمله را جستیم نتوانی تو رست
مثنوی دفتر دوم
2) چونک حق و باطلی آمیختند // نقد و قلب اندر حرمدان ریختند
پس محک میبایدش بگزیدهای // در حقایق امتحانها دیدهای
مثنوی دفتر دوم
3) هله در ده می بگزیده که مهمان توام // ز پریشانی زلف تو پریشان توأم
تلخ و شیرین لب ما را ز حرم بیرون آر // نقد ده نقد، که عبّاس حرمدان توأم
آنچ دادی و بدیدی که بدان زنده شدم // مردهٔ جرعهٔ آن چشمهٔ حیوان توأم
(عباس = گدای سمج = عباس دوسی)
ترجیعات دیوان شمس
4) زین فتنه و غوغایی آتش زده هر جایی // وز آتش و دود ما برخاسته ایوانی
با این همه سلطانی آن خصم مسلمانی // بربود به قهر از من در راه حرمدانی
بگشاد حرمدانم بربود دل و جانم // آن کس که به پیش او جانی به یکی نانی
غزل 2574
5) گر چه که صد شرط کنی بیهمه شرطی بدهی // ز آنک تو بس بیطمعی زر به حرمدان نبری
6) عشق تو گفت ای کیا در حرم ما بیا // تا نکند هیچ دزد قصد حرمدان تو
غزل 2244
غزل 2455
7) ایمنیم از دزد و مکر راه زن // زانک چون زر در حرمدان توییم
غزل 1673
8) کاسهٔ ارزاق پیاپی شدهست // کیسهٔ اقبال حرمدان ماست
غزل 504
9)
حکایتی آورده اند، که پادشاهی بود و او را بندهای بود خاص و مقرب عظیم چون آن بنده قصد سرای پادشاه کردی اهل حاجت قصهها ونامهها بدو دادندی که بر پادشاه عرض دار، او آنرا در چرمدان کردی ، چون در خدمت پادشاه رسیدی تاب جمال او برنتافتی ، پیش پادشاه مدهوش افتادی ، پادشاه در کیسه و جیب و چرمدان او نظرکردی به طریق عشقبازی که این بنده ٔ مدهوش من چه دارد، آن نامه ها را بیافتی و حاجات جمله را بر ظهر آن ثبت کردی و باز در چرمدان او نهادی ، کارهای جمله را بی آنک او عرض دارد برآوردی .... (فیه مافیه).
10 همین غزل مورد بحث
دل سوی تبریز رفت در هوس شمس دین // رو و رو ای دل بجو، زر به حرمدان خویش
که با داستانی که در فیه مافیه آمده است همخوانی دارد. تعداد زیادی از داستانهای فیه مافیه و مثنوی در مقالات شمس هم آمده است از روی آن میتوان دریافت که بیشتر داستانها خاطراتی بودهاند که مولوی از روزهای همصجبتی با شمس به یاد داشته است و در آثارش آنها را بسط داده است.
گاه مولوی از جناس بین حرم و حرمدان ایهامی آفریده است ( موردهای 3 و 4 و 6)، یعنی از حُرُمدان معنی پنهانی حَرَم و یا حَرَمدان را القاء کرده است.
در ادبیات عرب هم همین واژهٔ حرمدان به همین معنی آمده است، در قاموسها گفته شده است که این واژه معرب واژهٔ فارسی چَرمْدان است و دوگونه تلفظ از آن را ضبط کردهاند : حُرُمدان ، حُرَمدان.
این شعر در تصنیف بسیار زیبایی از استاد مرحوم جلال ذوالفنون در دستگاه شور در آلبوم دولت عشق اجرا شده است که واقعا شنیدنی است.