غزل شمارهٔ ۱۲۶۸
 صد سال اگر گریزی و نایی بتا به پیش 
 برهم زنیم کار تو را همچو کار خویش 
 مگریز که ز چنبر چرخت گذشتنیست 
 گر شیر شرزه باشی ور سفله گاومیش 
 تن دنبلیست بر کتف جان برآمده 
 چون پر شود تهی شود آخر ز زخم نیش 
 ای شاد باطلی که گریزد ز باطلی 
 بر عشق حق بچفسد بیصمغ و بیسریش 
 گز میکنند جامه عمرت به روز و شب 
 هم آخر آرد او را یا روز یا شبیش 
 بیچاره آدمی که زبونست عشق را 
 زفت آمد این سوار بر این اسب پشت ریش 
 خاموش باش و در خمشی گم شو از وجود 
 کان عشق راست کشتن عشاق دین و کیش 
غزل شمارهٔ ۱۲۶۷: در عشق آتشینش آتش نخورده آتشغزل شمارهٔ ۱۲۶۹: آینهام من آینهام من تا که بدیدم روی چو ماهش 
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
 صد سال اگر گریزی و نایی بتا به پیش 
 برهم زنیم کار تو را همچو کار خویش 
هوش مصنوعی: اگر صد سال هم فرار کنی و از ما دور شوی، ما همچنان به روال خود ادامه میدهیم و همه چیز را بر سر تو خواهیم آورد.
 مگریز که ز چنبر چرخت گذشتنیست 
 گر شیر شرزه باشی ور سفله گاومیش 
هوش مصنوعی: اگر از چنگال مشکلات و موانع بگریزی، هیچگاه نمیتوانی از آنها عبور کنی. حتی اگر قوی و نیرومند باشی، اما اگر مانند گاومیش ضعیف و سست باشی، به جایی نخواهی رسید.
 تن دنبلیست بر کتف جان برآمده 
 چون پر شود تهی شود آخر ز زخم نیش 
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حالت انسان است که ظاهری فریبنده و جذاب دارد، اما در واقع در درون خود درد و رنجی عمیق را احساس میکند. به عبارت دیگر، هرگاه که این انسان چیزی را به دست آورد یا به کمال نزدیک شود، درد و آسیبهای گذشتهاش دوباره آشکار میشود. این به ما یادآوری میکند که زندگی همیشه همراه با چالشها و زخمهای ناگوار است که به راحتی قابل مشاهده نیستند.
 ای شاد باطلی که گریزد ز باطلی 
 بر عشق حق بچفسد بیصمغ و بیسریش 
هوش مصنوعی: ای کسی که باطل را ترک میکنی، به عشق حق بچسب و به آن تعلق پیدا کن، بدون اینکه به چیزهای اضافی نیاز داشته باشی.
 گز میکنند جامه عمرت به روز و شب 
 هم آخر آرد او را یا روز یا شبیش 
هوش مصنوعی: تجربههای زندگی تو همانند پارچهای است که در گذر زمان با روزها و شبها بافته میشود، و در نهایت به یک روز یا یک شب به پایان میرسد.
 بیچاره آدمی که زبونست عشق را 
 زفت آمد این سوار بر این اسب پشت ریش 
هوش مصنوعی: آدم بیچارهای که نمیتواند عشق را به خوبی درک کند، همچون سوار سواری است که بر اسب قویای نشسته و از ریش خود آویزان است.
 خاموش باش و در خمشی گم شو از وجود 
 کان عشق راست کشتن عشاق دین و کیش 
هوش مصنوعی: سکوت کن و به آرامی در سایهها گم شو؛ زیرا عشق واقعی میتواند باعث از بین رفتن دین و مذهب عاشقان شود.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۲۶۸ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
 1403/02/18 08:05
مسافر
سلام
این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 1005 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است
می توانید ویدیو و صوت شرح غزل را در آدرسهای زیر پیدا کنید:

 مولانا
مولانا