گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۶۸

صد سال اگر گریزی و نایی بتا به پیش
برهم زنیم کار تو را همچو کار خویش
مگریز که ز چنبر چرخت گذشتنیست
گر شیر شرزه باشی ور سفله گاومیش
تن دنبلیست بر کتف جان برآمده
چون پر شود تهی شود آخر ز زخم نیش
ای شاد باطلی که گریزد ز باطلی
بر عشق حق بچفسد بی‌صمغ و بی‌سریش
گز می‌کنند جامه عمرت به روز و شب
هم آخر آرد او را یا روز یا شبیش
بیچاره آدمی که زبونست عشق را
زفت آمد این سوار بر این اسب پشت ریش
خاموش باش و در خمشی گم شو از وجود
کان عشق راست کشتن عشاق دین و کیش

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صد سال اگر گریزی و نایی بتا به پیش
برهم زنیم کار تو را همچو کار خویش
هوش مصنوعی: اگر صد سال هم فرار کنی و از ما دور شوی، ما همچنان به روال خود ادامه می‌دهیم و همه چیز را بر سر تو خواهیم آورد.
مگریز که ز چنبر چرخت گذشتنیست
گر شیر شرزه باشی ور سفله گاومیش
هوش مصنوعی: اگر از چنگال مشکلات و موانع بگریزی، هیچگاه نمی‌توانی از آنها عبور کنی. حتی اگر قوی و نیرومند باشی، اما اگر مانند گاومیش ضعیف و سست باشی، به جایی نخواهی رسید.
تن دنبلیست بر کتف جان برآمده
چون پر شود تهی شود آخر ز زخم نیش
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن حالت انسان است که ظاهری فریبنده و جذاب دارد، اما در واقع در درون خود درد و رنجی عمیق را احساس می‌کند. به عبارت دیگر، هرگاه که این انسان چیزی را به دست آورد یا به کمال نزدیک شود، درد و آسیب‌های گذشته‌اش دوباره آشکار می‌شود. این به ما یادآوری می‌کند که زندگی همیشه همراه با چالش‌ها و زخم‌های ناگوار است که به راحتی قابل مشاهده نیستند.
ای شاد باطلی که گریزد ز باطلی
بر عشق حق بچفسد بی‌صمغ و بی‌سریش
هوش مصنوعی: ای کسی که باطل را ترک می‌کنی، به عشق حق بچسب و به آن تعلق پیدا کن، بدون اینکه به چیزهای اضافی نیاز داشته باشی.
گز می‌کنند جامه عمرت به روز و شب
هم آخر آرد او را یا روز یا شبیش
هوش مصنوعی: تجربه‌های زندگی تو همانند پارچه‌ای است که در گذر زمان با روزها و شب‌ها بافته می‌شود، و در نهایت به یک روز یا یک شب به پایان می‌رسد.
بیچاره آدمی که زبونست عشق را
زفت آمد این سوار بر این اسب پشت ریش
هوش مصنوعی: آدم بیچاره‌ای که نمی‌تواند عشق را به خوبی درک کند، همچون سوار سواری است که بر اسب قوی‌ای نشسته و از ریش خود آویزان است.
خاموش باش و در خمشی گم شو از وجود
کان عشق راست کشتن عشاق دین و کیش
هوش مصنوعی: سکوت کن و به آرامی در سایه‌ها گم شو؛ زیرا عشق واقعی می‌تواند باعث از بین رفتن دین و مذهب عاشقان شود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۶۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1403/02/18 08:05
مسافر

سلام

این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 1005 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است

می توانید ویدیو و صوت شرح  غزل را در آدرسهای  زیر پیدا کنید:

 

aparat

parvizshahbazi