غزل شمارهٔ ۱۲۶۱
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۲۶۱ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
چون برگ من ز بالا رقصان به پستی آیم
لرزان که تا نیفتم الا که در کنارش..
این غزل، لب ریخته و یا طامات گونه است در اوج عشق به شمس و تاثیری است که یار جلال دین بر او میگذارد که از سرشاری و راز آمیزی هستی سر چشمه میگیرد و گویی با آن یکی است، در پایان مانند همیشه میخواهد نام شمس را بیاورد هر چند خاریدن گلو را تحمل میکند ولی نام او را نمی برد زیرا کسی را محرم این اسرار نمی بیند، کیست که باور کند که رو و صورت میتواند جان جان باشد و کیست که باور کند که کسی که در این جهان است میتواند از جهان بزرگتر باشد، کیست که باور کند که آسمان جانها به گرد کسی میگردد که در مرکز آن قرار دارد و بی قراری و نو شدن جانها را باعث میشود
ما میدانیم که تابش بی وقفه خورشید است که این همه پدیدههای زیبا و باور نکردنی روی زمین را موجب گردیده است که پیشتر در جهان نبودند، و جلال دین وجود شمس را مانند آفتاب میداند که اثر آن آدر جان هاست که میتواند از جانها پدیدههایی بیرون آورد که تا کنون نبوده است، چون باد که غبار از خاک بر میانگیزد و چون بهار که با آمدن خود بیشمار سبزه و گل و درخت و شادی و خرمی به بار میآورد، که جز حیله گری و شعبده بازی نمی توان از آن یاد کرد
تا اختیار دارم
کی باشم اختیارش..