اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
روی تو جان جانست از جان نهان مدارش
آنچ از جهان فزونست اندر جهان درآرش
هوش مصنوعی: چهرهی تو جان زندگی است، از جان پنهانش دور نگهدار. چیزی که در دنیا بیشتر از آنچه در این جهان است، در درون او نهفته است.
ای قطب آسمانها در آسمان جانها
جان گرد توست گردان میدار بیقرارش
هوش مصنوعی: ای محور آسمانها، در وجود جانها، زندگی به دور تو میچرخد؛ پس بیقرارش را مدام به دور خود بگردان.
همچون انار خندان عالم نمود دندان
در خویش مینگنجد از خویشتن برآرش
هوش مصنوعی: شخصی مانند انار که با خوشحالی و شادی به دنیا مینگرد، نمیتواند خود را در همان حالتی که هست محصور کند و از خود فراتر میرود.
نگذارد آفتابش یک ذره اختیارم
تا اختیار دارم کی باشم اختیارش
هوش مصنوعی: او به من اجازه نمیدهد که حتی کمی آزادانه انتخاب کنم، پس وقتی هنوز انتخاب دارم، نمیدانم که باید چه کار کنم.
از خاک چون غباری برداشت باد عشقم
آن جا که باد جنبد آن جا بود غبارش
هوش مصنوعی: باید بگویم که وقتی عشق من را از زمین بلند کند، در جایی که باد وزید، همانجا هم غبار عشق من پراکنده خواهد شد.
در خاک تیره دانه زان رو به جنبش آمد
کز عشق خاکیان را بر میکشد بهارش
هوش مصنوعی: در زمین تاریک، دانهای به حرکت درآمد و از عشق به خاک، جوانهزنی را به اوج میرساند.
هم بدر و هم هلالش هم حور و هم جمالش
هم باغ و هم نهالش چون من در انتظارش
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی و جاذبهی یک معشوق اشاره شده که هم مانند ماه کامل و هم مانند هلال زیباست. او هم همچون حوریان زیباست و هم دارای جمال دلرباست. همچنین به باغ و درختانش هم شباهت دارد. تمامی این ویژگیها در وضعیت انتظار شخصی بیان شده که منتظر دیدار اوست.
جامش نعوذبالله دامش نعوذبالله
نامش نعوذبالله والله که نیست یارش
هوش مصنوعی: جام او نشانهای از فریب و دامش گمراهکننده است. نامش نیز غیرقابل اعتماد است و به خدا قسم که او یاری ندارد.
من همچو گلبنانم او همچو باغبانم
از وی شکفت جانم بر وی بود نثارش
هوش مصنوعی: من مانند گل هستم و او مثل باغبان است. از محبت او جانم زنده میشود و جانم را برایش فدای او میکنم.
چون برگ من ز بالا رقصان به پستی آیم
لرزان که تا نیفتم الا که در کنارش
هوش مصنوعی: وقتی که برگ من از بالا به پایین میرقصد، با نگرانی و لرز به سمت پائین میآیم تا اینکه وقتی به زمین میخورم، فقط در کنار آن باشم.
حیله گریست کارش مهره بریست کارش
پرده دریست کارش نی سرسریست کارش
هوش مصنوعی: او به شیوهای ماهرانه و زیرکانه عمل میکند، کارش چیدن و سامان دادن به امور است. او در گشودن و روشن کردن حقایق مهارت دارد و به راحتی به موضوعات مختلف میپردازد.
میخارد این گلویم گویم عجب نگویم
بگذار تا بخارد بیمحرمی مخارش
هوش مصنوعی: حس میکنم که گلویم دچار خارش شده و در عجبم که چرا این طور شده است. اما نمیخواهم چیزی بگویم و فقط میگذارم که این خارش ادامه داشته باشد، حتی اگر باعث بیاحترامی شود.
حاشیه ها
چون برگ من ز بالا رقصان به پستی آیم
لرزان که تا نیفتم الا که در کنارش..
این غزل، لب ریخته و یا طامات گونه است در اوج عشق به شمس و تاثیری است که یار جلال دین بر او میگذارد که از سرشاری و راز آمیزی هستی سر چشمه میگیرد و گویی با آن یکی است، در پایان مانند همیشه میخواهد نام شمس را بیاورد هر چند خاریدن گلو را تحمل میکند ولی نام او را نمی برد زیرا کسی را محرم این اسرار نمی بیند، کیست که باور کند که رو و صورت میتواند جان جان باشد و کیست که باور کند که کسی که در این جهان است میتواند از جهان بزرگتر باشد، کیست که باور کند که آسمان جانها به گرد کسی میگردد که در مرکز آن قرار دارد و بی قراری و نو شدن جانها را باعث میشود
ما میدانیم که تابش بی وقفه خورشید است که این همه پدیدههای زیبا و باور نکردنی روی زمین را موجب گردیده است که پیشتر در جهان نبودند، و جلال دین وجود شمس را مانند آفتاب میداند که اثر آن آدر جان هاست که میتواند از جانها پدیدههایی بیرون آورد که تا کنون نبوده است، چون باد که غبار از خاک بر میانگیزد و چون بهار که با آمدن خود بیشمار سبزه و گل و درخت و شادی و خرمی به بار میآورد، که جز حیله گری و شعبده بازی نمی توان از آن یاد کرد
تا اختیار دارم
کی باشم اختیارش..