غزل شمارهٔ ۱۲۶۰
اندرآمد شاه شیرینان ترش
جان شیرینم فدای آن ترش
چشم کژبین را بگفتم کژ مبین
کس کند باور گل خندان ترش
در هر آن زندان که درتابد رخش
کس نماند در همه زندان ترش
گرد باغش گشتم و والله نبود
میوهای اندر همه بستان ترش
در حرم خندان بود سلطان ولیک
مینماید خویش در دیوان ترش
گر تو مرد مؤمنی باور مکن
انگبین و شکر و ایمان ترش
منکر ار باشد ترش نبود عجب
نسبتی دارد به بادنجان ترش
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اندرآمد شاه شیرینان ترش
جان شیرینم فدای آن ترش
هوش مصنوعی: شاه شیرینان وارد شد و من با کمال میل جان شیرینم را برای آن ترشروی تقدیم میکنم.
چشم کژبین را بگفتم کژ مبین
کس کند باور گل خندان ترش
هوش مصنوعی: به شخصی که دیدگاه نادرستی دارد گفتم: چرا به چیزهای نادرست نگاه میکنی؟ هیچکس نمیتواند زیبایی و شادی را از گل خندان ببیند.
در هر آن زندان که درتابد رخش
کس نماند در همه زندان ترش
هوش مصنوعی: در هر جایی که زیبایی او بدرخشد، هیچکس باقی نمیماند و همه تحت تأثیر قرار میگیرند. این زیبایی به حدی قوی است که در میان سختیها و زندانها نیز دیگران را تحت تأثیر قرار میدهد.
گرد باغش گشتم و والله نبود
میوهای اندر همه بستان ترش
هوش مصنوعی: در دور باغ قدم زدم و قسم میخورم که هیچ میوهای در این باغ ترش وجود ندارد.
در حرم خندان بود سلطان ولیک
مینماید خویش در دیوان ترش
هوش مصنوعی: سلطان در حرم شادی میکند، اما در جمع عمومی چهرهاش نشاندهندهی ناراحتی و تلخی است.
گر تو مرد مؤمنی باور مکن
انگبین و شکر و ایمان ترش
هوش مصنوعی: اگر تو مرد باایمانی هستی، باور نکن که عسل و شکر و ایمان، تلخ هستند.
منکر ار باشد ترش نبود عجب
نسبتی دارد به بادنجان ترش
هوش مصنوعی: اگر کسی منکر چیزی باشد، نباید از آن تعجب کند زیرا رابطهای وجود دارد بین منکر و چیزهایی که مزه ترش دارند، مانند بادنجان ترش.