اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گستاخ مکن تو ناکسان را
در چشم میار این خسان را
هوش مصنوعی: از بیاحترامی به افراد ناتوان و بیمقدار خودداری کن و به این افراد ارزش نده.
درزی دزدی چو یافت فرصت
کم آرد جامه رسان را
هوش مصنوعی: اگر دزدی فرصت پیدا کند، ممکن است به سرعت کار خود را انجام دهد و چیزی را برباید.
ایشان را دار حلقه بر در
هم نیز نیند لایق آن را
هوش مصنوعی: آنها را به حلقهی در دعوت نکن، چرا که لایق این مقام نیستند.
پیشت به فسون و سخره آیند
از طمع مپوش این عیان را
هوش مصنوعی: قبل از تو به خاطر نیات و خواستههای خود به فریب و نیرنگ میآیند، اما از این حقیقت که روشن و واضح است، چیزی پنهان نکن.
ایشان چو ز خویش پرغمانند
چون دور کنند ز تو غمان را ؟
هوش مصنوعی: این افراد چون خودشان غمگین و نگران هستند، چگونه میتوانند غم را از تو دور کنند؟
جز خلوت عشق نیست درمان
رنج باریک اندهان را
هوش مصنوعی: تنها در خلوت عشق میتوان به التیام رنجهای دلهای حساس پرداخت.
یا دیدن دوست یا هوایش
دیگر چه کند کسی جهان را
هوش مصنوعی: انسان یا با دیدن دوستش احساس شادی میکند، یا با فکر کردن به او، و در غیر این صورت زندگی برایش معنایی نخواهد داشت.
تا دیدن دوست در خیالش
میدار تو در سجود جان را
هوش مصنوعی: در خیال دیدن دوست، جان خود را در حال سجده قرار بده.
پیشش چو چراغپایه میایست
چون فرصتهاست مر مهان را
هوش مصنوعی: در برابر او مانند چراغی ایستادهایم؛ چرا که فرصتها برای مهمانان فراهم است.
وامانده از این زمانه باشی
کی بینی اصل این زمان را
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا تنها بمانی و از آن عقب بمانی، چگونه میتوانی حقیقت و اصل این زمان را ببینی؟
چون گشت گذار از مکان چشم
زو بیند جان آن مکان را
هوش مصنوعی: زمانی که از جایی عبور میکند، چشمش به زیباییهای آن مکان میافتد و روحش را مجذوب میسازد.
جان خوردی تن چو قازغانی
بر آتش نه تو قازغان را
هوش مصنوعی: ای جان، تو با تن خود مثل قازغانی که در آتش است، زندگی میکنی، اما نه تویی که مثل قازغان زندگی کنی.
تا جوش ببینی ز اندرونت
زان پس نخری تو داستان را
هوش مصنوعی: اگر از درون خود احساس شور و هیجان را ببینی، دیگر به سراغ داستانها و افسانهها نرو.
نظاره نقد حال خویشی
نظاره درونست راستان را
هوش مصنوعی: به دقت به وضعیت خودت نگاه کن و به عمق درون خود پی ببر.
این حال بدایت طریقست
با گم شدگان دهم نشان را
هوش مصنوعی: این وضعیت نشانهای از مسیر نادرست است که برای کسانی که گم شدهاند، مشخص میکند.
چون صد منزل از این گذشتند
این چون گویم مر آن کسان را
هوش مصنوعی: وقتی که از این مرحله عبور کردند، به راحتی میتوانم درباره آن افراد صحبت کنم.
مقصود از این بگو و رستی
یعنی که چراغ آسمان را
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هدف این است که بگوییم یا روشن کنیم که چه چیزی باعث روشنایی آسمان میشود.
مخدومم شمس حق و دین را
کاو هست پناه انس و جان را
هوش مصنوعی: من به شمس حق و دین احترام میگذارم، که پناهگاه روح و جان انسانهاست.
تبریز از او چو آسمان شد
دل گم مکناد نردبان را
هوش مصنوعی: تبریز به قدری درخشان و بالا رفته که دل را گم نکنید و نردبان را فراموش نکنید.
حاشیه ها
هنوز هم انسان نمیداند زمان چیست و مکان کدامست
می گویند برای ذرات بنیادین زمان صفر است و در سیاه چالهها زمان بی نهایت، یا به عبارت دیگر ذرات مکان را اشغال میکنند و در سیاه چالها مکان نزدیک صفر است
به هر حال آنچه ظاهراً علم یافته این است که زمان و مکان هر کجا بازی عجیبی میکند
انسان باید زمان و مکان خود را پیدا کند و اسیر زمان و مکانی نباشد که برایش تعیین میکنند تا کلاه بزرگی بر سرش نرود
مکان ما کنار یار است نه جای دیگر و زمان ما باید مستقل از حوادث و رویدادها باشد
این زمان را اصطلاحاً دم مینامند یعنی زمانی ویژه برای انسان که با رویدادهای عمومی پر نشده است بلکه با هم سخنی با دوست میگذرد یا اصطلاحا در میخانه میگذرد و می آن نیز سخن پیر است یا همان یار جانی در این صورت است که ما حضور خود را و جان خود را و دل خود را تجربه میکنیم
در این غزل زیبا که آغاز راه را نشان میدهد که آغاز مهمترین است بی وزنی زیاد دیده میشود
که هم میتواند عمدی باشد و یا اشتباه کاتب آن، مثل:
جز خلوت عشق نیست درمان
رنج غم باریک اندهان را