غزل شمارهٔ ۱۲۵۰
به شکرخنده اگر میببرد جان رسدش
وگر از غمزه جادو برد ایمان رسدش
لشکر دیو و پری جمله به فرمان ویند
با چنین عز و شرف ملک سلیمان رسدش
صد هزاران دل یعقوب حزین زنده بدوست
کر و فر شرف یوسف کنعان رسدش
لب عیسی صفتش مرده به دم زنده کند
گر پرد با پر جان جانب کیوان رسدش
نوح وقتیست که عشق ابدی کشتی اوست
گر جهان زیر و زبر کرد به طوفان رسدش
عشق او گرد برانگیخت ز دریای عدم
ید بیضا و عصایی شده ثعبان رسدش
جملگی تشنه دلان قوت از او مییابند
با چنین لقمه دهی شهرت لقمان رسدش
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۲۵۰ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1392/08/27 21:10
تاوتک
اینجا فکر میکنم معنی رسدش فرا تر از اورا رسد است .به نظرم به معنی توانایی انجام کار است مثلا اگر جان را میبرد توانایی این کار را دارد ..