گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۴۳

اندرآ ای اصل اصل شادمانی شاد باش
اندرآ ای آب آب زندگانی شاد باش
گرت بیند زندگانی تا ابد باقی شود
ورت بیند مرده هم داند که جانی شاد باش
همچنین تو دم به دم آن جام باقی می‌رسان
تا شویم از دست و آن باقی تو دانی شاد باش
بر نشانه خاک ما اینک نشان زخم تو
ای نشانه شاد زی و ای نشانی شاد باش
ای هما کز سایه‌ات پر یافت کوه قاف نیز
ای همای خوش لقای آن جهانی شاد باش
هم ظریفی هم حریفی هم چراغی هم شراب
هم جهانی هم نهانی هم عیانی شاد باش
تحفه‌های آن جهانی می‌رسانی دم به دم
می‌رسان و می‌رسان خوش می‌رسانی شاد باش
رخت‌ها را می‌کشاند جان مستان سوی تو
می‌چشان و می‌کشان خوش می‌کشانی شاد باش
ای جهان را شاد کرده وی زمین را جمله گنج
تا زمین گوید تو را کای آسمانی شاد باش
گر سر خوبی بخارد دلبری در عهد تو
پرچمش آرند پیشت ارمغانی شاد باش
گوهر آدم به عالم شمس تبریزی توی
ای ز تو حیران شده بحر معانی شاد باش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اندرآ ای اصل اصل شادمانی شاد باش
اندرآ ای آب آب زندگانی شاد باش
هوش مصنوعی: ای منبع شادی، خوش آمدی! خوشحال باش، ای منبع حیات!
گرت بیند زندگانی تا ابد باقی شود
ورت بیند مرده هم داند که جانی شاد باش
هوش مصنوعی: اگر او تو را ببیند که تا ابد زنده‌ای، زندگی‌ات پایدار خواهد بود؛ و اگر او تو را مرده ببیند، حتی در این صورت هم از روح شاد تو آگاه خواهد بود.
همچنین تو دم به دم آن جام باقی می‌رسان
تا شویم از دست و آن باقی تو دانی شاد باش
هوش مصنوعی: هر لحظه به ما از آن جام باقی بنوشان تا ما از دست و درد رهایی یابیم و تو که محتوای آن را می‌دانی، خوشحال باش.
بر نشانه خاک ما اینک نشان زخم تو
ای نشانه شاد زی و ای نشانی شاد باش
هوش مصنوعی: این زمین، نشانه‌ای از زخم تو را در خود دارد. ای نشانه، با شادی زندگی کن و شاد باش.
ای هما کز سایه‌ات پر یافت کوه قاف نیز
ای همای خوش لقای آن جهانی شاد باش
هوش مصنوعی: ای هما، که از سایه‌ات، کوه قاف هم پر می‌شود، تو همای زیبای جهانی، شاد و خوشحال باش.
هم ظریفی هم حریفی هم چراغی هم شراب
هم جهانی هم نهانی هم عیانی شاد باش
هوش مصنوعی: تو هم شخصیتی زیبا و دلنشین داری، هم در رقابت و مبارزه با دیگران خوب هستی، هم مانند چراغی روشنایی می‌بخشی، هم به مانند شراب شاداب کننده‌ای. تو هم جهانی وسیع و پر از رازها هستی و هم موجودی قابل مشاهده و آشکار. همواره شاد و خوشحال باش!
تحفه‌های آن جهانی می‌رسانی دم به دم
می‌رسان و می‌رسان خوش می‌رسانی شاد باش
هوش مصنوعی: تو هر لحظه هدایای ارزشمند و دلپذیری از دنیای دیگر به ما می‌آوری و با مهارت آنها را می‌رسانی. باشد که همیشه شاد و خوشحال باشی.
رخت‌ها را می‌کشاند جان مستان سوی تو
می‌چشان و می‌کشان خوش می‌کشانی شاد باش
هوش مصنوعی: دل‌های شادان را به سمت خود می‌کشی و خوشی‌ها را به آن‌ها می‌چشانی. تو مانند باده‌ای خوش‌بو و خوش‌مزه هستی که موجب شادی و سرور می‌گردی.
ای جهان را شاد کرده وی زمین را جمله گنج
تا زمین گوید تو را کای آسمانی شاد باش
هوش مصنوعی: ای جهانی که به همه جا شادی می‌بخشی و بر زمین گنجینه‌ها را پراکنده کرده‌ای، تا زمین به تو بگوید: ای آسمانی، همواره شاد باش.
گر سر خوبی بخارد دلبری در عهد تو
پرچمش آرند پیشت ارمغانی شاد باش
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو علاقه‌مند باشد، برایت هدیه‌ای شاد و خوشحال‌کننده خواهد آورد که نماد عشق و محبتش است.
گوهر آدم به عالم شمس تبریزی توی
ای ز تو حیران شده بحر معانی شاد باش
هوش مصنوعی: گوهر وجود انسان در جهان به مانند خورشید تابان شمس تبریزی است؛ تو از او به شگفتی افتاده‌ای و در دریای مفاهیم غرق شده‌ای. شاد و خوشحال باش.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۴۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۲۴۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/02/21 20:04

از خداوند سپاسگزارم که از تحفه های ان جهانی مولوی نصیبی هم به ما عطا کرد.این غزل شادترین غزل مولویست الحق و الانصاف در بیت اخر به شمس هم دستور شادی میده

1396/02/22 21:04
...

شاد باش ای عشق خوش سودای ما...

1398/11/03 16:02
بابک

از سایه تو ای هما، همه چیزها، پر و بال پیدا میکنند
هم ظریفی ، هم حریفی ، هم چراغی ، هم شراب هم جـهـانـی، هم نهانی، هم عیانی، شـاد بـاش
هم شاهد و یار، هم شمع و نوری ، هم شراب (پدیدآرنده گوهر)
تو خودت جهان (= گیتی ) میباشی
تـحـفـه هـای آن جهانی ، مـیرسـانی دمـبـدم میرسان و میرسان ، خوش میرسانی، شـاد بـاش
شادباش که نـثـار باشد، نام سیمرغ در خودافشانیش هست
ای جـهـان را شاد کرده، وی زمین را جمله گـنج
خویشکاری هما ، شاد کردن و جشن ساختن جهانست، خویشکاری هما ، گنج یا کنز مخفی در هر تنی شدنست
تا زمین ، گوید ترا : کای آسمانی ، شـاد بـاش
هما در سایه انداختن بر زمین،در آن‌چه زمینی است گـنـج می‌شود
بهمن و هما ، کنز مخفی ، در هر انسانی در گیتی هستند
چرا مولوی به ُهما ، شاد باش ( تحیت و تهنیت) میگوید ؟ چرا مولوی به پیشواز هما میشتابد و می‌خواهد از سایه هما، نواخته شود ، تا خودش، پر و بال درآورد، و هما شود ؟ چرا هما در سایه انداختن ، انسان‌ها را ، از خود آبستن می‌کند، و همه، جوجه های هما می‌شوند و پـر او را می یـابـنـد ؟

1398/11/04 11:02
بابک

ای همای خوش لقا و زیبا، شادباش، که سایه تو، و زیبائی تو، بهاریست، که همه هستان، از آن، زنده می‌شوند، و پر و بال ترا می‌یابند، تا بتوانند پروازکنند.