گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۴۱

ما نعره به شب زنیم و خاموش
تا درنرود درون هر گوش
تا بو نبرد دماغ هر خام
بر دیگ وفا نهیم سرپوش
بخلی نبود ولی نشاید
این شهره گلاب و خانه موش
شب آمد و جوش خلق بنشست
برخیز کز آن ماست سرجوش
امشب ز تو قدر یافت و عزت
بر دوش ز کبر می‌زند دوش
یک چند سماع گوش کردیم
بردار سماع جان بی‌هوش
ای تن دهنت پر از شکر شد
پیشت گله نیست هیچ مخروش
ای چنبر دف رسن گسستی
با چرخه و دلو و چاه کم کوش
چون گشت شکار شیر جانی
بیزار شد از شکار خرگوش
خرگوش که صورتند بی‌جان
گرمابه پر از نگار منقوش
با نفس حدیث روح کم گوی
وز ناقه مرده شیر کم دوش
از شر بگریز یار شب باش
کاندر سر شب نهند شب پوش
تا صبح وصال دررسیدن
درکش شب تیره را در آغوش
از یاد لقای یار بی‌خواب
از خواب شدستمان فراموش
شب چتر سیاه دان و با وی
نعره دهلست و بانک چاووش
این فتنه به هر دمی فزونست
امشب بترست عشق از دوش
شب چیست نقاب روی مقصود
کای رحمت و آفرین بر آن روش
هین طبلک شب روان فروکوب
زیرا که سوار شد سیاووش

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما نعره به شب زنیم و خاموش
تا درنرود درون هر گوش
هوش مصنوعی: ما در شب فریاد می‌زنیم و سکوت می‌کنیم تا هیچ‌کس نتواند صدای ما را بشنود.
تا بو نبرد دماغ هر خام
بر دیگ وفا نهیم سرپوش
هوش مصنوعی: هرگز اجازه نمی‌دهیم که افراد بی‌تجربه از رازهای وفاداری ما مطلع شوند، مانند این که در پختن غذا، درب دیگ را می‌پوشانیم تا بو به مشام دیگران نرسد.
بخلی نبود ولی نشاید
این شهره گلاب و خانه موش
هوش مصنوعی: اگرچه بخیل نبود، اما اینجا جایی برای گلاب نیست و موش نمی‌تواند در این خانه زندگی کند.
شب آمد و جوش خلق بنشست
برخیز کز آن ماست سرجوش
هوش مصنوعی: شب فرا رسید و شور و حال مردم آرام گرفت. برخیز که از آن ماست، خالص و پرانگیزه، به جوش آمده است.
امشب ز تو قدر یافت و عزت
بر دوش ز کبر می‌زند دوش
هوش مصنوعی: امشب به خاطر تو ارزش و شرافت به دوش می‌کشد و به خاطر عطرش به خود می‌بالد.
یک چند سماع گوش کردیم
بردار سماع جان بی‌هوش
هوش مصنوعی: مدتی به شنیدن موسیقی و رقص مشغول شدیم، ای دوستان، کنار بگذارید این حالت شور و عشق را که مرا بی‌هوش کرده است.
ای تن دهنت پر از شکر شد
پیشت گله نیست هیچ مخروش
هوش مصنوعی: ای بدن، دهانت شیرین شده و برایت چیز دیگری مهم نیست، پس ناله و گله‌ای نکن.
ای چنبر دف رسن گسستی
با چرخه و دلو و چاه کم کوش
هوش مصنوعی: ای کسی که با چرخ و دلو و چاه، رشته‌های زندگی را گسسته‌ای، تلاش نکن که در این راه ادامه دهی.
چون گشت شکار شیر جانی
بیزار شد از شکار خرگوش
هوش مصنوعی: وقتی که شکار شیر به پایان رسید، جان او از شکار خرگوش ناامید و دلزده شد.
خرگوش که صورتند بی‌جان
گرمابه پر از نگار منقوش
هوش مصنوعی: خرگوشی که بی‌تحرک در گرمابه خوابیده، همچون دیوارهایی است که با نقاشی‌های زیبا مزین شده‌اند.
با نفس حدیث روح کم گوی
وز ناقه مرده شیر کم دوش
هوش مصنوعی: در این شعر به این نکته اشاره شده که بهتر است به جای گفتگو درباره روح و مسائل عمیق، از صحبت درباره موضوعات بی‌فایده و مرده پرهیز کنیم. این بیان نشان‌دهنده اهمیت توجه به موضوعات زنده و پرمحتوا است.
از شر بگریز یار شب باش
کاندر سر شب نهند شب پوش
هوش مصنوعی: از بدی‌ها دوری کن و به دوستانی که در تاریکی شب هستند پناه ببر، زیرا کسانی که در آغاز شب لباس سیاه به تن می‌کنند، ممکن است نقشه‌های خطرناکی در سر داشته باشند.
تا صبح وصال دررسیدن
درکش شب تیره را در آغوش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی در انتظار صبح و وصال معشوق است و در این مسیر، شب تار و دشواری‌ها را با آغوش باز می‌پذیرد. او به دنبال لحظه‌ای است که به هدفش برسد و تمام سختی‌ها و شب‌های تاریک را تحمل می‌کند.
از یاد لقای یار بی‌خواب
از خواب شدستمان فراموش
هوش مصنوعی: از یاد دیدار محبوب، خواب و آسایش را از ما گرفته است.
شب چتر سیاه دان و با وی
نعره دهلست و بانک چاووش
هوش مصنوعی: شب به مانند چتری تاریک است و در این تاریکی صدای نعره‌ی دهل و بانگ چاووش به گوش می‌رسد.
این فتنه به هر دمی فزونست
امشب بترست عشق از دوش
هوش مصنوعی: امشب عشق در حالتی است که هر لحظه بر شدت و شدت آن افزوده می‌شود، بهتر است از این وضعیت احتیاط کرده و دوری کنیم.
شب چیست نقاب روی مقصود
کای رحمت و آفرین بر آن روش
هوش مصنوعی: شب مانند نقابی است که بر روی هدف و مقصود قرار دارد. ای رحمت و آفرین، بر آن روشنی و روشنی که در پس این نقاب نهفته است.
هین طبلک شب روان فروکوب
زیرا که سوار شد سیاووش
هوش مصنوعی: به صدای طبل شب گوش کن و آن را به صدا درآور، زیرا که سیاووش سوار شده است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۴۱ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/08/19 00:11
همایون

غزل سیاووش
باز هم توصیفی زیبا از شب و بیانی دیگر از شب روان
که سیاووش زیبا و پاک و دلیر و دانا سرور آنان است سوار بر اسب سیاه شب
راز آمیزی با تاریکی‌ سر و کار دارد زیرا به وصال روز می‌رود
روزی که خود می‌‌سازد نه روز خرگوشان و موشان
از این رو است که هر شب با دیشب رقابت دارد و از آن‌ پیشی‌ میگیرد
چون روزی نو را در شکم خود دارد و باده‌ای نو را در جوش انداخته است
که شب نوردان سر جوش آنرا به چنگ می‌‌آورند زیرا خود سازنده‌ٔ آنند و در راه صبح بیدار و
در آغوش شب صدای چاووش روز نو را می‌‌شنوند
و خروش و هنجار دف شادی آنان که آگاهی‌ را از دل‌ تاریکی‌ شب عشق و دل‌ و یگانگی و دلداری و وفا بیرون می‌‌آورند
بسیار زنده تر و فرا تر از انانی است که با کوشش فراوان اند‌کی دانش را از چاه تاریک روز بیرون میکشند