غزل شمارهٔ ۱۲۳۳
درون ظلمتی میجو صفاتش
که باشد نور و ظلمت محو ذاتش
در آن ظلمت رسی در آب حیوان
نه در هر ظلمتست آب حیاتش
بسی دلها رسد آن جا چو برقی
ولی مشکل بود آن جا ثباتش
خنک آن بیدق فرخ رخی را
که هر دم میرساند شه به ماتش
بسی دلها چو شکر شد شکسته
نگشته صاف و نابسته نباتش
بپوشیده ز خود تشریف فقرش
هم از یاقوت خود داده زکاتش
اگر رویش به قبله مینبینی
درون کعبه شد جای صلاتش
شب قدرست او دریاب او را
امان یابی چو برخوانی براتش
ز هجران خداوند شمس تبریز
شده نالان حیاتش از مماتش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درون ظلمتی میجو صفاتش
که باشد نور و ظلمت محو ذاتش
هوش مصنوعی: در دل تاریکی، ویژگیهای او را جستوجو کن که نور و تاریکی در وجودش ناپدید شدهاند.
در آن ظلمت رسی در آب حیوان
نه در هر ظلمتست آب حیاتش
هوش مصنوعی: در آن تاریکی، فقط در آب حیات بخش حیوان میتوان رسید، نه در هر تاریکی که آب حیات وجود داشته باشد.
بسی دلها رسد آن جا چو برقی
ولی مشکل بود آن جا ثباتش
هوش مصنوعی: بسیاری از دلها مانند برق به آنجا میرسند، اما حفظ و ماندگاری در آنجا کار دشواری است.
خنک آن بیدق فرخ رخی را
که هر دم میرساند شه به ماتش
هوش مصنوعی: خوش به حال آن بیدق خوشچهره که هر لحظه مورد توجه شاه قرار میگیرد.
بسی دلها چو شکر شد شکسته
نگشته صاف و نابسته نباتش
هوش مصنوعی: بسیاری از دلها مانند شکر شکستهاند و هرگز صاف و بدون نقص نمیشوند.
بپوشیده ز خود تشریف فقرش
هم از یاقوت خود داده زکاتش
هوش مصنوعی: او به خاطر فقرش خود را از دیگران پنهان کرده و از جواهراتش نیز برای کمک به دیگران کمک کرده است.
اگر رویش به قبله مینبینی
درون کعبه شد جای صلاتش
هوش مصنوعی: اگر چهرهاش را به سمت قبله نمیبینی، اما درون کعبه به عبادتش مشغول است.
شب قدرست او دریاب او را
امان یابی چو برخوانی براتش
هوش مصنوعی: این شب، شب بزرگی است، او را بشناس و درک کن. اگر او را بخوانی و از او کمک بخواهی، به تو پناه خواهد داد.
ز هجران خداوند شمس تبریز
شده نالان حیاتش از مماتش
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی از خداوند، شمس تبریزی دلتنگ و آشفته شده و زندگیاش نسبت به مرگش بیشتر به نظر میرسد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۲۳۳ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1399/04/13 13:07
عباس غلامی
این کار رو استاد محمدرضا لطفی به همراه استاد محمد قوی حلم در کنسرت جشنواره فجر خونده واقعا اونجا حال دیگریست