غزل شمارهٔ ۱۲۲۱
اگر گم گردد این بیدل از آن دلدار جوییدش
وگر اندررمد عاشق به کوی یار جوییدش
وگر این بلبل جانم بپرد ناگهان از تن
زهر خاری مپرسیدش در آن گلزار جوییدش
اگر بیمار عشق او شود یاوه از این مجلس
به پیش نرگس بیمار آن عیار جوییدش
وگر سرمست دل روزی زند بر سنگ آن شیشه
به میخانه روید آن دم از آن خمار جوییدش
هر آن عاشق که گم گردد هلا زنهار میگویم
بر خورشید برق انداز بیزنهار جوییدش
وگر دزدی زند نقبی بدزدد رخت عاشق را
میان طره مشکین آن طرار جوییدش
بت بیدار پرفن را که بیداری ز بخت اوست
چنین خفته نیابیدش مگر بیدار جوییدش
بپرسیدم به کوی دل ز پیری من از آن دلبر
اشارت کرد آن پیرم که در اسرار جوییدش
بگفتم پیر را بالله توی اسرار گفت آری
منم دریای پرگوهر به دریابار جوییدش
زهی گوهر که دریا را به نور خویش پر دارد
مسلمانان مسلمانان در آن انوار جوییدش
چو یوسف شمس تبریزی به بازار صفا آمد
مر اخوان صفا را گو در آن بازار جوییدش
غزل شمارهٔ ۱۲۲۰: دام دگر نهادهام تا که مگر بگیرمشغزل شمارهٔ ۱۲۲۲: چه دارد در دل آن خواجه که میتابد ز رخسارش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اگر گم گردد این بیدل از آن دلدار جوییدش
وگر اندررمد عاشق به کوی یار جوییدش
هوش مصنوعی: اگر این عاشقِ بیدل، از معشوق گم شود، باید او را جستجو کند و اگر عاشق به منزل یار وارد شود، باید در آنجا به دنبال او بگردد.
وگر این بلبل جانم بپرد ناگهان از تن
زهر خاری مپرسیدش در آن گلزار جوییدش
هوش مصنوعی: اگر این بلبل جانم ناگهان از بدنم پرواز کند، از زهر خاری در آن گلزار نپرسید.
اگر بیمار عشق او شود یاوه از این مجلس
به پیش نرگس بیمار آن عیار جوییدش
هوش مصنوعی: اگر کسی به عشق او دچار بیماری شود، در این جمع کسی به دنبال نرگس خواهد رفت که خود نیز بیمار است.
وگر سرمست دل روزی زند بر سنگ آن شیشه
به میخانه روید آن دم از آن خمار جوییدش
هوش مصنوعی: اگر روزی سرمست و شاد باشم و دلخسته بر سنگ بروم، در آن لحظه به میخانه میروم و از نشئه و مستی جستجو میکنم.
هر آن عاشق که گم گردد هلا زنهار میگویم
بر خورشید برق انداز بیزنهار جوییدش
هوش مصنوعی: هر عاشقی که گم شده باشد، باید به شدت مراقب باشد، زیرا من هشدار میدهم که بدون هیچ درنگی به دنبال او بروید و مانند خورشید درخشان، او را جستجو کنید.
وگر دزدی زند نقبی بدزدد رخت عاشق را
میان طره مشکین آن طرار جوییدش
هوش مصنوعی: اگر دزدی بخواهد چیزی را بدزدد، باید در دل عاشقانهها و زیباییهای عشق جستجو کند. در میان زیباییهای موهای مشکی معشوق، او به دنبال آن عشق و احساسات گرانبها میگردد.
بت بیدار پرفن را که بیداری ز بخت اوست
چنین خفته نیابیدش مگر بیدار جوییدش
هوش مصنوعی: این شعر میگوید که آن شخصی که با مهارت و هوش بیدار است، در خواب نمیماند و به خاطر خوشبختیاش، آرامش و سرزندگی دارد. برای پیدا کردن چنین کسی، باید تلاش و جستجو کرد، زیرا او به آسانی در دسترس نیست.
بپرسیدم به کوی دل ز پیری من از آن دلبر
اشارت کرد آن پیرم که در اسرار جوییدش
هوش مصنوعی: در کوچه دل، از پیری خود سوال کردم و آن پیرمرد که به دنبال رازهاست، به یکدل اشاره کرد.
بگفتم پیر را بالله توی اسرار گفت آری
منم دریای پرگوهر به دریابار جوییدش
هوش مصنوعی: گفتم به پیر که به خدا تو رازها را بگو، او هم گفت: "آری، من دریایی هستم پر از گوهرها"، پس باید دریا را جستجو کرد.
زهی گوهر که دریا را به نور خویش پر دارد
مسلمانان مسلمانان در آن انوار جوییدش
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و عظمت گوهر یا جواهری اشاره دارد که دریا را با نور خودش زینت میبخشد. همچنین به مسلمانان یادآوری میکند که در این نور و روشنی به دنبال حقیقت و معنویت باشند.
چو یوسف شمس تبریزی به بازار صفا آمد
مر اخوان صفا را گو در آن بازار جوییدش
هوش مصنوعی: شبیه یوسف که شمس تبریزی به بازار صفا آمد، به دوستان خود بگو که در آن بازار او را جستوجو کنند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۲۲۱ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/09/05 04:12
همایون
غزل بسیار زیبا در ستایش اخوان صفا و شمس با هم
نشان گر اهمیت و قدر دانی جلال دین از اخوان صفا که از افتخارت بزرگ ایرانیان اند
و کتابهای آنان در اروپا نیز تدریس و تحقیق میشد در ریاضی و نجوم و هندسه و موسیقی و جغرافیایی و...
اهل راز و رازورزی بودند و بسیار سازمان ده و متشکل و دارای سلسله مراتب و آرمان گرا