گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۲۲

چه دارد در دل آن خواجه که می‌تابد ز رخسارش
چه خوردست او که می‌پیچد دو نرگسدان خمارش
چه باشد در چنان دریا به غیر گوهر گویا
چه باتابست آن گردون ز عکس بحر دربارش
به کار خویش می‌رفتم به درویشی خود ناگه
مرا پیش آمد آن خواجه بدیدم پیچ دستارش
اگر چه مرغ استادم به دام خواجه افتادم
دل و دیده بدو دادم شدم مست و سبکسارش
بگفت ابروش تکبیری بزد چشمش یکی تیری
دلم از تیر تقدیری شد آن لحظه گرفتارش
مگر آن خواب دوشینه که من شوریده می‌دیدم
چنین بودست تعبیرش که دیدم روز بیدارش
شب تیره اگر دیدی همان خوابی که من دیدم
ز نور روز بگذشتی شعاع و فر انوارش
چه خواجست این چه خواجست این بنامیزد بنامیزد
هزاران خواجه می‌زیبد اسیر و بند دیدارش
کجا خواجه جهان باشد کسی کو بند جان باشد
چو او بنده جهان باشد نباشد خواجگی یارش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه دارد در دل آن خواجه که می‌تابد ز رخسارش
چه خوردست او که می‌پیچد دو نرگسدان خمارش
هوش مصنوعی: آن خواجه چه احساسی دارد که از چهره‌اش می‌درخشد؟ چه چیزی او را اینگونه مغرور کرده که نرگس‌های خمارش به گرد او می‌چرخند؟
چه باشد در چنان دریا به غیر گوهر گویا
چه باتابست آن گردون ز عکس بحر دربارش
هوش مصنوعی: در دریا چه چیزی جز مروارید می‌تواند وجود داشته باشد؟ آیا جز به خاطر انعکاس آب‌هایش، آسمان به حرکت در می‌آید؟
به کار خویش می‌رفتم به درویشی خود ناگه
مرا پیش آمد آن خواجه بدیدم پیچ دستارش
هوش مصنوعی: در حین انجام کار خود، ناگهان با درویشی مواجه شدم که آن خواجه را دیدم و دستار او به شکل جالبی پیچیده شده بود.
اگر چه مرغ استادم به دام خواجه افتادم
دل و دیده بدو دادم شدم مست و سبکسارش
هوش مصنوعی: با وجود اینکه استاد من همانند پرنده‌ای اسیر شده است، من به خواسته‌های او تسلیم شدم و دل و چشمانم را به او سپردم. اکنون در تأثیر او شاغل و بی‌خیال هستم.
بگفت ابروش تکبیری بزد چشمش یکی تیری
دلم از تیر تقدیری شد آن لحظه گرفتارش
هوش مصنوعی: با نگاهی به ابرویش، کلامی گفت که مانند نداهایی بلند و تأثیرگذار بود. چشمانش مانند تیر پویا و تند بودند و دلم از سرنوشتی که با تیر عشق نشانه‌گذاری شده بود، در آن لحظه به شدت گرفتار او شد.
مگر آن خواب دوشینه که من شوریده می‌دیدم
چنین بودست تعبیرش که دیدم روز بیدارش
هوش مصنوعی: آیا آن خواب شیرین و جذابی که شب گذشته دیدم، این‌گونه تعبیر شده است که در بیداری‌ام آن را تجربه کردم؟
شب تیره اگر دیدی همان خوابی که من دیدم
ز نور روز بگذشتی شعاع و فر انوارش
هوش مصنوعی: اگر در شب تاریک چیزی را دیدی، همان‌طور که من خواب دیدم، با نور روز می‌توانی از زیبایی و روشنایی آن بگذری.
چه خواجست این چه خواجست این بنامیزد بنامیزد
هزاران خواجه می‌زیبد اسیر و بند دیدارش
هوش مصنوعی: این چه چیزی است که با خود دارد و چه بسا زیبایی‌هایی که در دل خود نهفته است، در حالی که هزاران خواجه و بزرگ‌زاده به دیدار آن حسرت می‌خورند و اسیر زیبایی‌اش هستند.
کجا خواجه جهان باشد کسی کو بند جان باشد
چو او بنده جهان باشد نباشد خواجگی یارش
هوش مصنوعی: کجا شخصیتی در جهان یافت می‌شود که مانند او، وابسته به زندگی و وجود باشد؟ اگر کسی در دنیا بنده و وابسته باشد، دیگر نمی‌تواند به مقام خواجگی و بزرگ‌منشی دست یابد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۲۲۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1396/12/06 12:03
کوروش

مصراع دوم بیت دوم ".. چه تابان است آن گردون ز عکس بحر دربارش"
صحیح هست.
ممنون

1403/10/15 07:01
محمد سلماسی زاده

به نظرم این غزل حکایت آشنائی مولانا با شمس تبریزی و بیرون آمدنش از شب تیره‎ ی غفلت و رسیدنش به روز پرنور بیداری است :

 

به کار خویش می‌رفتم به درویشی خود ناگه

مرا پیش آمد آن خواجه بدیدم پیچ دستارش

اگر چه مرغ استادم به دام خواجه افتادم

دل و دیده بدو دادم شدم مست و سبکسارش

بگفت ابروش تکبیری بزد چشمش یکی تیری

دلم از تیر تقدیری شد آن لحظه گرفتارش

مگر آن خواب دوشینه که من شوریده می‌دیدم

چنین بودست تعبیرش که دیدم روز بیدارش

شب تیره اگر دیدی همان خوابی که من دیدم

ز نور روز بگذشتی شعاع و فر انوارش

چه خواجست این چه خواجست این بنامیزد بنامیزد

هزاران خواجه می‌زیبد اسیر و بند دیدارش

 

بنامیزد = آدمیزاد نیست ، موجود برتری است که هزاران خواجه اسیری وی را زیب وجود خویش سازند.