گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۹۶

عاشقان را شد مسلم شب نشستن تا به روز
خوردنی و خواب نی اندر هوای دلفروز
گر تو یارا عاشقی ماننده این شمع باش
جمله شب می‌گداز و جمله شب خوش می‌بسوز
غیر عاشق دان که چون سرما بود اندر خزان
در میان آن خزان باشد دل عاشق تموز
گر تو عشقی داری ای جان از پی اعلام را
عاشقانه نعره‌ای زن عاشقانه فوز فوز
ور تو بند شهوتی دعوی عشاقی مکن
در ببند اندر خلاء و شهوت خود را بسوز
عاشق و شهوت کجا جمع آید ای تو ساده دل
عیسی و خر در یکی آخر کجا دارند پوز
گر همی‌خواهی که بویی بشنوی زین رمزها
چشم را از غیر شمس الدین تبریزی بدوز
ور نبینی کز دو عالم برتر آمد شمس دین
بر تک دریای غفلت مرده ریگی تو هنوز
رو به کتاب تعلم گرد علم فقه گرد
تا سرافرازی شوی اندر یجوز و لایجوز
جان من از عشق شمس الدین ز طفلی دور شد
عشق او زین پس نماند با مویز و جوز و کوز
عقل من از دست رفت و شعر من ناقص بماند
زان کمانم هست عریان از لباس نقش و توز
ای جلال الدین بخسپ و ترک کن املا بگو
که تک آن شیر را اندرنیابد هیچ یوز

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عاشقان را شد مسلم شب نشستن تا به روز
خوردنی و خواب نی اندر هوای دلفروز
هوش مصنوعی: عاشقان به طور مسلم شب‌ها را به سر می‌برند و در روز به خوراک و خواب نمی‌اندیشند، بلکه تمام توجه آن‌ها به عشق و زیبایی معشوق است.
گر تو یارا عاشقی ماننده این شمع باش
جمله شب می‌گداز و جمله شب خوش می‌بسوز
هوش مصنوعی: اگر تو محبوبی مانند این شمع باشی، همه شب را درخشنده می‌کنی و شب را با عشق خود می‌سوزی.
غیر عاشق دان که چون سرما بود اندر خزان
در میان آن خزان باشد دل عاشق تموز
هوش مصنوعی: غیر از عشق، هیچ‌کس نمی‌تواند در دلِ خزان، احساس گرمی و شورو نشاط تابستان را داشته باشد. دل عاشق در دل بی‌حالی و سردی، همیشه گرما و شادابی را حس می‌کند.
گر تو عشقی داری ای جان از پی اعلام را
عاشقانه نعره‌ای زن عاشقانه فوز فوز
هوش مصنوعی: اگر تو عشق واقعی داری، ای عزیز، باید با تمام وجود و عشق خود فریادی عاشقانه بزنید. این فریاد نشان‌دهنده عشق و احساسات عمیق شماست.
ور تو بند شهوتی دعوی عشاقی مکن
در ببند اندر خلاء و شهوت خود را بسوز
هوش مصنوعی: اگر تو به شهوتی گرفتار هستی، ادعای عشق نکن. در خود را ببند و شهوتت را بسوزان.
عاشق و شهوت کجا جمع آید ای تو ساده دل
عیسی و خر در یکی آخر کجا دارند پوز
هوش مصنوعی: عاشق و هوس هرگز نمی‌توانند در یک جا با هم جمع شوند. ای ساده‌دل، عیسی و الاغ هرگز نمی‌توانند در یک جا یکدیگر را تحمل کنند.
گر همی‌خواهی که بویی بشنوی زین رمزها
چشم را از غیر شمس الدین تبریزی بدوز
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از این رازها بویی ببری، چشم‌ت را از غیر شمس‌الدین تبریزی بگیر.
ور نبینی کز دو عالم برتر آمد شمس دین
بر تک دریای غفلت مرده ریگی تو هنوز
هوش مصنوعی: اگر نبینی که خورشید دین از دو جهان فراتر آمده، پس تو همچنان در دریای غفلت خوابیده‌ای و روح تو هنوز در جهل و نادانی است.
رو به کتاب تعلم گرد علم فقه گرد
تا سرافرازی شوی اندر یجوز و لایجوز
هوش مصنوعی: به کتاب روی بیاور و علم فقه را یاد بگیر تا در مسائل شرعی، درست و نادرست را بشناسی و به افتخار برسی.
جان من از عشق شمس الدین ز طفلی دور شد
عشق او زین پس نماند با مویز و جوز و کوز
هوش مصنوعی: از کودکی جان من تحت تأثیر عشق شمس‌الدین قرار گرفت و این عشق از آن زمان دیگر به محبت‌های ساد‌ه و گذرا مانند مویز و گردو محدود نشد.
عقل من از دست رفت و شعر من ناقص بماند
زان کمانم هست عریان از لباس نقش و توز
هوش مصنوعی: عقل از دستم رفته و شعرم ناتمام مانده، زیرا کمان من بی‌زینت و بدون زیبایی است.
ای جلال الدین بخسپ و ترک کن املا بگو
که تک آن شیر را اندرنیابد هیچ یوز
هوش مصنوعی: ای جلال الدین، فساد و تضییع وقت را رها کن و فقط بر روی دانشی که داری تمرکز کن، چرا که هیچ کس نمی‌تواند برتری آن شیر را به دست آورد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۱۹۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1393/07/30 21:09
ناشناس

وز فوز: گویا فوزافوز است به معنی سراسر و دمادم و کشاکش (لغت‌نامه). نزدیک به همین معنی و به ظاهر مرتبط با آن صدایی را گویند که به هنگام عشق‌ورزی (و مجامعت) برآید چنان که سوزنی گوید:
چنان کشیم و چنان دربریم ما همه شب / که خواب ناید همسایه را ز فوزافوز!
خلا: خلوت. معانی دیگر هم دارد اما مولانا بیشتر به این معنی به کار برده است از جمله در مثنوی:
دید مریم صورتی بس جانفزا / جانفزایی دلربایی در خلا
بیت 8- تک: ته، قعر
چیزی که تو را باید افلاک همان زاید / گوهر چه کمت آید چون در تکِ دریایی، (دیوان)
و یا در مثنوی:
چون در آید در تکِ دریا بود / دیده‌ی فرعون کی بینا بود؟
کُتّاب - مکتب، دبستان. در مثنوی:
کودکان خُرد در کُتّاب‌ها / و آن امامان جمله در محراب‌ها
کوز: به ظاهر همان کوژ است به معنی پشتِ خمیده و در این صورت بازی کودکان است که خم می‌شوند و از روی هم می‌پرند یا بازی های نظیر آن.
توز: پوست درخت خدنگ بوده که کمان‌ها و سپرها را بدان می‌پوشیدند. چوب درخت خدنگ را (که سخت اما سبک بوده) برای ساخت تیر و زین استفاده می‌کرده‌اند و پوست آن را به جای کاغذ و نیز برای پوشیدن روی کمان و سپر و زین بکار می‌برده‌اند. در شاهنامه بسیار آمده. در دیوان هم داریم:
تو غمز ما طلب کن خود رمزگو مباش / با آن کمان دولت کو (گو؟) درمپیچ توز
بیت آخر، تک: در این بیت به معنی دویدن است. مق با:
گرم کن ای شیر تک، چند گریزی چو سگ؟ / جلوه کن ای ماه‌رو، چند کنی روی‌پوش؟
و یا در مثنوی:
آدمی کو علَّم الاَسما بَگ است / در تکِ چون برق این سگ بی‌تک است

1393/07/30 21:09
امین کیخا

درود به خرده دانی و ریز بینی تان . توژ پوست درخت که فرمودید می شود ولی در لری به همه چیز که نازک باشد می گویند .برای همین در پارسی دانشیک برای فیلم گذاشته شده است . به کردی توز یعنی اندک .

1393/07/01 01:10
امین کیخا

فوزیدن به گمانم همان روغیدن یا آروغ کشیدن است که یک لغت کهن آریایی است که در eructation هم دیده می شود . فوزافوز باید چنانچه میگویید سدایی باشد .

1394/11/28 05:01
ناشناس

آقای کیخا
توز در کردی کرمانشاهی یعنی گرد و خاک و غبار

1396/08/11 02:11
همایون

این شاید تنها غزلی است که جلال دین با اسم خود نیز تخلّص میکند علاوه بر شمس دین
خشمگین از دست فقها و کسانی که به عشق او به شمس بدیده شّک و تحقیر مینگرند
شما را چه کار به عشق مردان شما چون کودکان گردو بازی کنین و مشغول حرام و حلال و بکن نکن خود شوید
خود می‌گوید برو بخواب و وقت خود را صرف این افراد نکن که بسیار از مرحله پارت هستند