گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۸۵

چنان مستم چنان مستم من امروز
که از چنبر برون جستم من امروز
چنان چیزی که در خاطر نیابد
چنانستم چنانستم من امروز
به جان با آسمان عشق رفتم
به صورت گر در این پستم من امروز
گرفتم گوش عقل و گفتم ای عقل
برون رو کز تو وارستم من امروز
بشوی ای عقل دست خویش از من
که در مجنون بپیوستم من امروز
به دستم داد آن یوسف ترنجی
که هر دو دست خود خستم من امروز
چنانم کرد آن ابریق پرمی
که چندین خنب بشکستم من امروز
نمی‌دانم کجایم لیک فرخ
مقامی کاندر او هستم من امروز
بیامد بر درم اقبال نازان
ز مستی در بر او بستم من امروز
چو واگشت او پی او می‌دویدم
دمی از پای ننشستم من امروز
چو نحن اقربم معلوم آمد
دگر خود را بنپرستم من امروز
مبند آن زلف شمس الدین تبریز
که چون ماهی در این شستم من امروز

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنان مستم چنان مستم من امروز
که از چنبر برون جستم من امروز
هوش مصنوعی: امروز به قدری سرشار از شادی و شور هستم که از همه‌ی محدودیت‌ها و مشکلاتی که دورم را گرفته بودند، رهایی یافتم.
چنان چیزی که در خاطر نیابد
چنانستم چنانستم من امروز
هوش مصنوعی: امروز حالتی دارم که نمی‌توانم آن را در ذهنم بیابم.
به جان با آسمان عشق رفتم
به صورت گر در این پستم من امروز
هوش مصنوعی: در دل به عشق آسمان سفر کردم، حتی اگر امروز در این مقام و موقعیت هستم.
گرفتم گوش عقل و گفتم ای عقل
برون رو کز تو وارستم من امروز
هوش مصنوعی: گوش به حرف عقل سپردم و به او گفتم که برو، زیرا امروز من از تو آزاد شده‌ام.
بشوی ای عقل دست خویش از من
که در مجنون بپیوستم من امروز
هوش مصنوعی: ای عقل، خودت را از من کنار بکش، چون امروز من به جنون می‌رسم و به حالت جنون‌زده‌ها درمی‌آیم.
به دستم داد آن یوسف ترنجی
که هر دو دست خود خستم من امروز
هوش مصنوعی: آن یوسف زیبا و گرانبها به من هدیه‌ای داد که باعث شد دست‌هایم امروز بسیار خسته و ناتوان شوند.
چنانم کرد آن ابریق پرمی
که چندین خنب بشکستم من امروز
هوش مصنوعی: به من چنان تأثیر گذاشت آن ظرف مسی پر از شراب که امروز تعداد زیادی از می‌خواران را مجروح و غمگین کردم.
نمی‌دانم کجایم لیک فرخ
مقامی کاندر او هستم من امروز
هوش مصنوعی: نمی‌دانم کجا هستم، اما می‌دانم که امروز در وضعیت خوشایندی قرار دارم.
بیامد بر درم اقبال نازان
ز مستی در بر او بستم من امروز
هوش مصنوعی: امروز به در خانه‌ام خوش‌شانسی آمد و چون از سر مستی ناز کرد، در را به روی او بستم.
چو واگشت او پی او می‌دویدم
دمی از پای ننشستم من امروز
هوش مصنوعی: وقتی که او بازگشت، من در پی او دویدم و لحظه‌ای از پا ننشستم. امروز هیچ راحتی ندارم.
چو نحن اقربم معلوم آمد
دگر خود را بنپرستم من امروز
هوش مصنوعی: از آنجا که ما به یکدیگر نزدیک‌تر شده‌ایم، امروز دیگر نیازی به خودپرستی ندارم.
مبند آن زلف شمس الدین تبریز
که چون ماهی در این شستم من امروز
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و جذابیت زلف‌های شمس الدین تبریز اشاره می‌کند و می‌گوید که این زلف‌ها همچون ماهی در دستان او می‌رقصند. این موضوع به نوعی احساس شگفتی و شیفتگی به زیبایی و ظرافت اشاره دارد که شاعر در حال تجربه کردن آن است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۱۸۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۱۸۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

[چشمک][بوسه][تعجب][تشویش][گل]
غزل شمارهٔ 1185

مولوی » دیوان شمس » غزلیات

چنان مستم چنان مستم من امروز
که از چنبر برون جستم من امروز
..
وزن: مفاعیلن مفاعلین فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

خواننده : ابر استاد یگانه محمد رضا شجریان
نوار : آسمان عشق

استاد به جای "" من امروز "" ، "" من امشب "" می خوانند
[گل]


شاد زی ، مهر ورز ، فراجهانی باش
گر خدا خواهد تا درودی دیگر بار بدرود

[تعجب][گل][تشویش]

1392/12/20 04:02
دکتر ترابی

آقای شجریان نمی باید به جای امروز امشب میخواندند، قضا را همین نکته از ارزش کارشان کاسته است.
امشب ، امشب است . اما امروز میتواند بسیار فراتر از امروز باشد.

1393/06/01 00:09
انصاری

در اکثر نسخ دیوان شمس "امشب" آمده است و اگر در تصوف و عرفان از جمله حافظ و سعدی و عطار و مولانا و ... اندک تحقیق و جستجویی انجام دهید متوجه ابن موضوع خواهید شد که در نظر عارفان مستی و شوق وصال در شب هنگام می باشد که زمان خلوت با معبود است و این موضوع در سوره مبارکه "مزمل" از طرف خداوند متعال بیان شده است.
عزم آن دارم که امشب مست مست
پای کوبان کوزه دردی به دست
بارها می شبانه و مستی شبانه در دیوان عارفان به کرات امده است ولی ما می روزانه و مستی روزانه نداشته ایم
حالا یکی میاد روهوا حرف میزنه استاد شجریان امروز را امشب خوانده و ارزش کارش کم شده! واقعا تاسف آوره

1393/08/07 10:11
پیرایه یغمایی

با جناب دکتر ترابی موافقم . بی گمان شاعر که حضرت مولانا باشد، هنگام سرودن این غزل - در واژه ی ( امروز) شور و حالی یافته است که در ( امشب ) نیافته / در هر صورت باید شورمندی شاعر را رعایت کرد

1394/08/23 23:10
مهمان

سلام
به جان با آسمان عشق رفتم یعنی چی؟
آیا نباید «به جان تا آسمان عشق رفتم» باشه؟؟

1404/02/10 11:05
احمدرضا نظری چروده

با ازنظر سبکی به جای به بکار می رفته است. 

درنمازم خم ابروی تو با یاد آمد یعنی به یاد آمد.

1394/08/29 00:10
غلامرضا

من با نظر جناب انصاری موافقم
در بیت "به جان تا آسمان عشق رفتم" اشاره و کنایه ای به شب معراج دارد که رسول الله به آسمان هفتم رفتند.

1394/08/29 01:10
نادر

ظاهرا این دکتر ترابی که این گونه سنگش را به سینه میزنید صرفا از استاد شجریان انتقاد کردند و درباره شعر اظهارنظری نفرمودند. متاسفم و در عجبم که ارزش کار استاد را اینچنین محک میزنند!!
حافظ چو آب لطف زنظم تو می چکد...حاسد چگونه نکته تواند برآن گرفت

1394/11/13 07:02
انوش

استادشجریان خوندن که از شهوت برون جستم من امشب..ودرمصرع بعدی چنان چیزی که در خاطر نیابدرو نیاید خونده!!نه تنها امشب روجایگزین امروزکردن بلکه رسما باجفت پارفتن توشعر!!ازشهوت برون رفتم من امشب معنی نداره

1400/03/04 02:06
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

سلام عزیز جان

شما چگونه کلمه چنبر را شهوت شنیدید؟

شاید هم اصلا گوش نکردید و در جمعی کسی اظهار نظری کرده و در اینجا بازگو نموده اید.

همانگونه که نظر دادن در باره سعدی و حافظ و مولانا بدون آگاهی، عاقلانه نمی باشد در باره موسیقی نیز چنین است.

قابل توجه دوست عزیزی که ظاهرا کلمه دکتر جزء نام شناسنامه ایشان است:

استاد شفیعی کدکنی (که احتمالا از دکتر ترابی کمتر می فهمد) می فرمایند: استاد شجریان در موسیقی جایگاهی دارند که حافظ در غزل دارد و من ناآشنای به موسیقی در جایگاهی نیستم که در باره ایشان نظر بدهم

باید اول فکری به حال گوش ها کرد و بعد نظر داد

 

هوش را بگذار وانگه هوش‌دار
گوش را بر بند وانگه گوش دار

نه نگویم زانک خامی تو هنوز
در بهاری تو ندیدستی تموز

این جهان همچون درختست ای کرام
ما برو چون میوه‌های نیم‌خام

سخت گیرد خامها مر شاخ را
زانک در خامی نشاید کاخ را


ایام عزت مستدام
چو خواهی که نامت رود در جهان ....

1400/12/18 12:03
حسن bono۱۳۶۳h@gmail.com

سلام وقت بخیرو شادی 

اگه اشتباه کردی که هیچی و اگه دانسته داری استاد رو زیر سوال میبرید متاسفم 

 

1395/03/16 23:06

سلام
دوستانی که در خصوص استاد شجریان نظر راندند مشخصا از استاد آنقدر دور هستند که با اندک آشنایی می توانستند در مصاحبه های استاد وسواس ایشان برای انتخاب شعر را دریابند که ماهها زمان می برد و ایشان یک ادیب به تمام معنی هستند. ضمنا چطور این عزیزان هنوز توصیف اهالی موسیقی و ... را در مورد استاد نشنیدند که بعنوان نمونه جناب علی جهاندار فرمودند شجریان یک فیلسوف است. پس کمی در قضاوت و .. عادل باشیم و یگانه هنرمند کشور را که در شناساندن شعر و هنر و فرهنگ ایرانی به جهانیان زحمات زیادی کشیدند را عزیز بداریم.

1395/10/14 23:01
حسین آزاد

استاد شجریان
در کنسرت آمریکای شمالی با گروه آوا و آهنگسازی خودشان
باسپاس

1395/12/07 01:03
آرش

دوستانی که نقد بر استاد شجریان برایشان گران است چرا به حاشیه می زنند یکی اومد گفت و سوال داره چرا چمبر شهوت شده و...شما میگی استاد یگانه آواز و فلانی گفت فیلسوفه و.... اصلا ربطی داره آیا؟؟؟

1400/03/04 02:06
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

نقد و سؤال کردن معنای خاص خودش را دراد. کجای حرف آن آقا سؤال بود؟

آن بنده خدا چنین اظهار فضل فرمودند که استاد جفت پا رفته تو شعر (همین نشان می دهد چقدر با ادب و ادبیات آشنایی داره)

دیگری از روی حقد و اعتقادات نوشت استاد یاد شب های ... (من نمی توانم تکرار کنم این زشتی های آقایان)

 

آن وقت شما به این ها می گویید نقد و نظر؟

علاوه بر آن مگر این تصنیف در دسترس نیست؟ آنهایی که آمدند اعتقاداتشان را پهن کردند بروند گوش کنند بعد نظر بددهند

بخواهید یا نخواهید استاد دقیقا در جایگاهی قرار گرفته که هرچه بدی در باره ایشان گفته شود بیشتر شناخته می شود

جایگاهی که خاص سعدی و حافظ است

1395/12/07 02:03
مهناز ، س

گرامی مهمان
در فارسی با به ” به “ تبدیل می شود و بر عکس
مثال : من و ساقی به هم سازیم { تازیم } و بنیادش بر اندازیم
درین مانا که باهم می سازیم
به جان با آسمان عشق رفتم
به ضرورت وزن به جای ” به “ ” با “ آورده و از تکرار هم پرهیز کرده
مانا باشی

1403/05/21 14:08
احمدرضا نظری چروده

دوست بزرگوار "با" نشانه سبکی است .ومختص سبک خراسانی است،اما ردپای آن درسبک عراقی هم دیده میشود.یعنی نشانه های سبکی یک دوره قطعا دردوره دیگر به صورت کامل ازبین نمیرود. حافظ شیرازی درغزلی 

این بیت را با همین خصیصه سبکی بیان می کند

 درنمازم خم ابروی تو با یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد

به طورمثال دوحرف اضافه برای یک متمم ازویژگیهای سبک خراسانی است، اما درسبک عراقی نیز دیده میشود

به دریا در منافع بیشمار است

وگرخواهی سلامت درکنار است

به دریا در یعنی دردریا

با یاد یعنی به یاد

 

1395/12/19 18:03
امیر

استاد شجریان شهوت نخوندن همون چنبر خوندن اگر دقت کنید
فکر میکنم اینجا بین اهالی ادبیات و موسیقی بحث افتاده.
من اطلاعات زیادی راجع به ادبیات ندارم(یکم بالاتر از سطح عمومی هستم) اما به شخصه اونجوری که حال وهوای عرفانی رو حس کردم "امشب" برای من بسیار تاثیر گذار تره
از نظر من الفاظ بیشتر از اینکه برای درستی نیاز به مستندات داشته باشه به تاثیر و حسی که رو آدم میزاره نیاز مند هستن
البته شاید افق و معنی "امروز" رو به درستی درک نکرده باشم
در هر حال در کار موسیقی ارزش های خیلی بیشتری مانند هماهنگی ساز ها ،آهنگ سازیه بی نظیر، احساس فوق العاده موسیقی بر روی مخاطب و...
وجود داره و لفظی که خونده میشه در مقابل این ها ارزش خیلی پایین تری داره و اگرم به فرض محال استاد اشتباه خونده باشن حتی ذره ای از ارزش کار ایشون کم نمیشه
همون جوری که مولانا میگه :
هرکسی از ظن خود شد یار من از دورن من نجست اسرار من
ممکنه همجوری که ما اهالی موسیقی نتونیم با ادبیات به اون اندازه که شما ارتباط برقرار میکنید ارتباط برقرار کنیم شما هم شاید نتونید لفظ مناسب اون حال و هوا که استاد "امشب" خوندن رو درک کنید
البته بگم من بیشتر دیوان های حافظ و عطار و مولانا و سعدی رو حفظم

1396/04/04 23:07
فرشته

باسلام
دوستانی که گفتن شهوت ، لطفا تصنیف رو درست حسابی گوش بدن و سپس اظهار نظر کنن. چقدر جالبه که همه چیز رو سطحی میبینیم و میشنویم و قضاوتهای فلسفی هم میکنیم!!!

1396/04/05 01:07
nabavar

مهناز بانو به نکته ی جالبی اشاره کردند
{با و به} به هم تبدیل می شوند

1396/09/08 12:12
وحیدی

چنان هستم من از مستی دل افروز
که از این تن برون جستم من امروز

چنان چیزی که در ذهنت نیابد
چنانستم چنانستم به هر روز

به دیده من به جانت سِیر کردم
به ذلت گر در این عزت شدم بوز

گرفتم گوش هشیاری و گفتم
برو از من برون اے حرف دیروز

برو ای عقلِ گیرِ مصلحت جو
که مجنونے مرا اقبال بهروز

به دستم دادے اے یوسف، ترنجے
که دستان را بریدم جگرسوز
چنانم کرده آن جام نگاهت
شکستم خمره هاے میر نوروز

نمی‌دانم کجایم یا چه گشتم
ولی دارم مقامی سخت فیروز

به من اقبال ِبی چون روی کردی
ز شوق ات قد کشیدم سخت پیروز

تو برگردی دویدن پیشه من
قراری نیست من را چو یک قوز

چو می دانم به دل نزدیک ات استم
دگر از خود پرستے جستم ای سوز

مبند آن چاک مرمرگون  تبریز
که شد چشمم چو ماهی اے غم افروز
وحیدی… 96/9/16 بداهه

1396/10/27 21:12
لیلی رابربند

جناب انصاری شعری رو که از حضرت فریدالدین مثال زدید هم تصرف شده درش صحیحش نیم مست هست نه مست مست چرا که در بیت بعزگبعدی می فرماید سر به بازار قلندر در نهم کسی که هنوز راه بازار قلتدر رو میدونه و قصد داره که به اونجا بره مست مست نیست بلکه نبمه مست هست
قصد آن دارم که امشب نیم مست
پایکوبان کوزه ی دردی بدست

1396/10/05 16:01
امید مقدسی

درود بر عزیزان
البته جناب استاد شجریان چنبر خواندند و ایرادی به حضرت عالی وارد نیست
و در مورد تبدیل امشب به به امروز،گاهی اوقات در موسیقی برای اینکه ملودی و شعر هارمونی پیدا کنند به شرط تغییر نکردن معنا میتوانیم تصرف انجام دهیم
و اینکه دوستان و بزرگواران خیلی سخت گیر نباشند.

1396/10/05 23:01
علیرضا فرساد

با عرض سلام.نه با ادبیات اشنا هستم و نه با موسیقی.پس جسارت من را از نظر دادن ببخشید. اما امروز و امشب از نظر معنی فرق ندارد. اگاهی ناب که برای مشتاقان می اید ، زمان و مکان ندارد. شب و روز در اشعار عارفان فقط استعاره هست. ما نباید فقط ظاهر کار را ببینیم باید در مفهوم تامل کرد. خوب وقتی اگاهی می اید ، همچون خورشید می تاید و روز خواهد بود. نه اینکه حتما روز یا شب اگاهی برای مولانا امده باشد. نکته دوم: چنبر به معنی حلقه هست. ما در حلقه هستیم تا انشالله به کمال نهایی برسیم. "سلسله موی دوست حلقه دام بلاست" البته اینجا میتواند به معنی خروج روح به سمت تعالی هم باشد چرا که چنبر معنی استخوانی در قفسه سینه هم میدهد ولذا میتواند به این معنی باشد که به سبب اگاهی انگار از دنیای مادی و جسم خارج شدم. ولی به نظرم چنبر به حلقه نزدیک تر است.سپاس

1397/12/01 09:03
محسن حسن وند

در این غزل، عارف از چنبر چرخ بیرون جسته است، یعنی به لازمان و لامکان رفته است. پس در کل، بحث در مورد امشب یا امروز در لازمان و چنین تجربه عرفانی غیر قابل وصفی زیاد موضوعیتی ندارد. از طرفی دیگر، چون عارف این غزل را بعد از این تجربه سرتاسر نورانی، و بعد از معلوم شدن «نحن تقرب ...» سروده است، یعنی بعد از تجربه خدا در درون خود( البته آن خود بی خود، او)، دیگر دم از شب زدن هیچ معنایی ندارد. همچنین، وجود « شمس» در بیت پایانی دال بر روز است، آنهم نورانی ترین روز.

1397/12/01 09:03
محسن حسن وند

در حاشیه قبلی، اشتباه تایپی صورت گرفته و «نحن اقرب...» درست است نه « نحن تقرب...».

1397/12/03 14:03
فرهاد امیری

درود بر دوستان گرامی
دوستان اگه میشه دو بیت آخر شعر را برام معنی کنید لطفا

1397/12/03 18:03
محسن ، ۲

فرهاد جان
چو نحن اقربم معلوم آمد
دگر خود را بنپرستم من امروز
مبند آن زلف شمس الدین تبریز
که چون ماهی در این شستم من امروز:
{ولَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
همانا انسان را آفریدیم و همواره آنچه را در درونش می گذرد می دانیم، و ما از رگِ گردن به او نزدیک تریم }، آیه ی قرآن است
می گوید: از آن زمان که این آیه را خواندم و معلومم شد که خدا از رگ گردن به من نزدیکتر است دیگر خود را نمی پرستم
دل به زلف شمس مبند که چون ماهی از این قلاب می گریزم
درین مانا : عشقِ خدا را به دلبستگی شمس الدین ترجیح می دهم

1398/01/11 09:04
مهدی رفیق طاهری

بنظر می رسد "چنان مستم من امروز" صحیح تر باشد. در عالم عرفان در اشعار و متون دینی این دنیا به "چاه" یا "خانه تاریک" یا "زلف یار" و مانند آنها که مفهوم تاریکی و ظلمت را برساند، تشبیه شده است. بلوغ عرفانی نیز حرکت از "ظلمات الی النور" است.
یوسف حسنی و این عالم چو چاه - وین رسن صبرست بر امر اله (مولانا)
کفر زلفش ره دین می‌زد و آن سنگین دل در پی اش مشعلی از چهره برافروخته بود (حافظ)
پیل اندر خانۀ تاریک بود - عرضه را آورده بودندش هنود
از برای دیدنش مردم بسی - اندر آن ظلمت همی شد هر کسی (مولانا)
بعنوان مثال وقتی که صحبت از" شب قدر" می شود منظور این نیست که انسان لزوما در شبی از شب ها قدر و منزلت خود را دریابد. ممکن است این اتفاق خجسته و مبارک در یک ظهر دل انگیز اتفاق بیفتد! مقصود اینست که فرد در دل تاریکی بوده و به نور و اشراق رسیده است. عموما در اشعار مولانا و حافظ و.. عموما هرگاه صحبت از فراق و غم هجر و.. باشد از شب و ظلمت صحبت می شود و هرگاه از اتصال و سرمستی و مقیم کوی دوست شدن صحبت می شود از نور و روشنایی و روز وصل صحبت می شود. البته خوب عموما شوق وصال و ناله از فراق و در آرزوی وصل بودن بیشتر از خود وصل بوده و باصطلاح عموما شب است تا روز!! و عموما ناله و گریه است تا رقص و سماع. ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که در بسیاری از اوقات برای عرفا حتی "شب و روز" یا "کفر و دین" و "ظلمت و نور" در برابر آن وحدانیت بی همتا رنگ می بازد و یک رنگی جای آنرا می گردد. (این قدر که ما حساسیم که در این شعر شب بوده یا روز عرفا خودشان حساس نیستند!!(شوخی)!!)
حافظ شکایت از غم هجران چه می کنی در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور(حافظ)
درون ظلمتی می جو صفاتش که باشد نور و ظلمت محو ذاتش (مولانا)

1398/04/01 21:07
حجت الله ماله میر

عزیزان به ورای کلمات بروید به معانی کلمات که در فکر هویدا میشوند و نقش دانش را ایفا میکنند بسنده نکنیم تلاش کنیم خودمان مستی مولانا را تجربه کنیم خودمان در وجودمان تحن اقرب را پیدا کنیم ما همه کامل هستیم هستی کاستی نیافریده سوره ملک بخوانید ببیند سوره انسان بخوانید حالات مستی برای من و شماست تلاش کنیم در وجودمان ریسمان حق را پیدا کنیم این همه مثنوی است این چکیده همه ادبیات جهان است خودت را جستجو کن خودت مست باش خودت مولانا باش

1398/07/01 00:10
داود

استاد شجریان هم از کلمه چنبر استفاده کرده

1399/02/29 20:04
میلاد

هرچقدر هم از واژه هایی نظیر دکتر در پیشوند و پسوند اسامیتون استفاده کنید باز هم سر سوزن حقی ندارید ک اینقد راحت راجبه استاد شجریان صحبت بکنید
هروقت از لحاظ فهم و درک شعر و موسیقی به حد استاد لطفی رسیدید بیاید راجبه استاد شجریان نظر بدین
ای کاش گنجور حاشیه نویسی نداشت تا نوشته های بعضی دکتر و فیلسوف مانند رو هیچوقت نمیدیدم
شجریان با امثال مشیری و سایه نشست و برخاست داشته ینی شما ب اندازه مشیری و سایه از ادبیات و شعر سر درمیارین دکترهای ارجمند؟
اگر از لحاظ مفهوم شعر این تغییر امروز ب امشب مشکلی داشت مطمئنا این اساتید ب استاد شجریان گوشزد میکردن
در آخر هم بگم لطفا سمعک هاتونو درست کنید! استاد واژه‌ی 'چنبر' رو میگن ن شهوت!!! خدا ب داد ادبیات ایران برسه با وجود همچین دکتر و فیلسوف هایی

1399/02/19 08:05
محسن

به نظر من یک خواننده با درست کردن وزن شعر که برای خواندن در دستگاه های موسیقی لازم هست میتونه تصرفاتی در شعر داشته باشه و منم در خیلی از اشعار به سلیقه خودم تغییراتی میدم که ممکن حتی شعر جدیدی بشه با وزن دیگه البته اینکه بهتر میشه یا نه بحث دیگه ای هست

1399/05/03 16:08
فرزام

من ارادت بسیار به شجریان عزیز و گرامی دارم، و مرید کوچک آستان حضرت مولانا و مقتدانا جلال الدین هستم. به گمان بنده در اشعار شورانگیز مولانا نمی توان دست برد. همانگونه که خود حضرت نیز به حک و اصلاح اشعار خود نمی پرداخته، برخلاف حضرت حافظ که بنا بر قول معروف، بارها و بارها الماس اشعاررا می تراشیده . اینکه استاد شجریان امروز را به امشب بر می گرداند بی گمان از ضروریات موسیقایی است و آگاهانه به کار گرفته شده و نه با نیت دست اندازی در شعر حضرت مولانا.

1399/05/19 21:08
علیرضا

به جان با آسمان عشق رفتم...
تعبیری زیبا از روح و توصیفی والا از آن به آسمان عشق است.
آسمان در ادبیات به بلندترین نقطه و والاترین مکانی است که انسان میتواند به آن برسد و در این بیت شاعر جان را با بلندترین جایگاه روح که عشق خدا است همراه کرده یعنی از روح به والاترین نماد عشق به خدا تعبیر کرده و این ستودنی است...
یعنی من با جان فانی ام به همراه روحم که بهترین و والاترین نماد عشق به خداست به دیدار او رفتم که اشاره به معراج است نه فقط به معراج پیامبر بلکه به معراج انسانیت.
از سویی دیگر این بیت میتواند به این معنی باشد که من با این جسم و صورت پست و فانی ام به دیدار خدا که عاشق ترین است و جایگاهش بلندترین جایگاه عاشقان حقیقی است رفتم...
این تعبیر من از این بیت است که تقدیم شد

1399/07/13 09:10
رضا اکبری

دوستان گرامی، بهتر هست به تصنیف استاد شجریان مراجعه کنید و بعد نظر قاطع بدید. ایشون میخونن که از چنبر برون جستم نه شهوت!

1399/09/02 01:12
ناصر

خیلی جالبه؛ یک عده ظاهرا یا تا الان این تصنیف رو با صدای شجریان نشنیدن، یا شنوایی مناسب ندارن، چون شجریان به وضوح کلمه مورد نظر رو "چنبر" می‌خونه.

1399/09/05 10:12
رضا

با سلام خدمت همه عزیزان
استاد شجریان اشعار رو با دقت تمام و با مشورت انتخاب می کردند
ایشون خیلی واضح میگن از چنبر برون جستم نه از شهوت

1399/10/03 01:01
یسنا

می بینم که بین اساتید عزیز که حتی گوش هایشان نمیتواند فرق "شهوت" و "چنبر" که خواننده خوانده است را تشخیص دهد بحث افتاده.
این دوستان عزیز علاوه بر مشکل شنوایی گویا سواد ادبی و موسیقیایی پایینی دارند و جز نفرت ورزیدن به هنرمندان کار دیگری بلد نیستند.
ایشان "شب" خواندند چون ممکن است در بعضی نسخ "امشب" جای "امروز" آمده باشد(از لفظ "شاید" استفاده کردم زیرا به نسخ مختلف در حال حاضر دسترسی ندارم و با اطمینان عرض نمیکنم)و چون ردیف است قابل تشخیص نیست.
و اینکه در موسیقی و تصنیف سازی چنین تصرف هایی انجام میگیرد؛ بر فرض که کار استاد شجریان تصرف باشد. اولین بار هم نیست، آخرین بار هم نخواهد بود.
البته امیدواریم به دوستان همیشه کارشناس بر نخورد.

1400/10/27 13:12
فراموشی

سلام و عرض ادب

 مطالب دوستان رو خوندم - بارها جستجو کردم که این غزل رو با ردیف من امشب پیدا کنم ولی نکردم

به نظرم استاد به خاطر موسیقی درونی شعر که من امشب در آواز روانتر بوده به این ردیف تغیرش دادند اما مسئله اصلی اینجاست که هرچند بسیار زیبا اجرا کردن ولی دستکاری یک اثر هنری اصلا قابل قبول نیست حتی اگر صاحب اثر در قید حیات نباشد یا دسترسی به اون غیر ممکن باشد.

شاید هم در نسخه ای که استاد شجریان داشتن ردیف شعر من امشب بوده

برای من قابل قبول نیست که استاد عمدا ردیف رو تغییر داده باشن

1400/10/30 03:12
hossein torabi parizi

جناب عباسی   فسا خیر در شناسنامه من نیامده است چنانکه استاد در سجل استاد کدکنی ، می اورم زیرا که دوستان ودانشجویان مرا بدین نام میشناسند همین، این عنوان امروزه چنان.     ....خور شده است که برادران سمنانی هم بر دوش میکشند!!! جوش مزنید

و شما نادر گرامی بدانید که من کوچکتر از آنم که کسان سنگم به سینه زنند.

1401/02/08 20:05
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

جناب دکتر

قیاس با استاد شفیعی کدکنی نفرمایید

ایشان شخصیتی شناخته شده در جهان هستند

به علاوه این که دیگران لقبی برای کسی به کار ببرند دلیل نمی شود خود شخص هم به کار ببرند

دانشجویان به شخصی که تدریس می کند می گویند استاد

آیا آن شخص برای معرفی خودش در همه جا از لفظ استاد استفاده می کند؟

ضمنا جناب دکتر برای پاسخ دادن باید روی علامت فلش رو به سمت چپ بزنید و متن را در زیر پیام مورد نظر فوروارد کنید

1400/10/30 03:12
hossein torabi parizi

دکتر ترابی

1401/06/16 20:09
م ر ن

چنبر به معنی عزا و مصیبته، معنی مصرع دوم بیت اول میشه: که از عزا و مصیبت رها شدم من امروز

1403/03/06 02:06
دوستدار

جناب عباسی فسا، هرگز خویش با کس یا کسان مقایسه نکرده ام، تنها همانندگی من و استاد یاد شده در روستایی بودنمان است همین   "  وگرنه.      میان کمترین با پیر کدکن.       تفاوت از فسا تا تاشکند است

تندرست و شادکام بوید

1403/10/24 22:12
امین مروتی

شرح غزل شمارهٔ ۱۱۸۵ (چنان مستم)

مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

 

محمدامین مروتی

 

مولانا در این غزل از مواجید و احوال عارفانه ای سخن می گوید که در زمان سرودن، به او دست داده است و این احوال را با گویاترین و رساترین تعابیر بیان می کند:

 

چنان مستم، چنان مستم من امروز

که از چنبر برون جستم من امروز

چنبر دایره ای است که انسان را محدود می کند. مولانا حس می کند که از چنبرۀ زمان و مکان گریخته و حصار و محدودیتی ندارد و کاملاً آزاد است.

 

چنان چیزی که در خاطر نیابد

چنانستم چنانستم من امروز

حالی دارد که حتی به خاطر و ذهن کسی نمی رسد چه رسد به درک آن.

 

به جان با آسمان عشق رفتم

به صورت گر در این پستم من امروز

ظاهراً روی زمین است اما حس می کند در آسمان عشق پرواز می کند.

 

گرفتم گوش عقل و گفتم ای عقل

برون رو کز تو وارستم من امروز

در احوال عاشقانه، عقل جایی ندارد. لذا مولانا گوش عقل را می گیرد و از خانۀ دل بیرون می کند.

 

بشوی ای عقل دست خویش از من

که در مجنون بپیوستم من امروز

مانند مجنون که دست از عقل شسته است.

 

به دستم داد آن یوسف ترنجی

که هر دو دست خود خَستم من امروز

مانند زنان مصر که مدهوش زیبایی یوسف شدند، به جای ترنج، دستانم را بریدم. یعنی حواسم پیش هیچ چیز نیست جز زیبایی مدهوش کننده معشوق.

 

 

چنانم کرد آن ابریقِ پُر می

که چندین خنب بشکستم من امروز

کوزه می را خوردم چنان مست شدم که چندین خم می را شکستم.

 

نمی‌دانم کجایم لیک فرخ

مقامی کاندر او هستم من امروز

جایم را نمی دانم ولی هر جا که هست جای خوب و مقامی فرخنده است.

 

بیامد بر درم اقبال، نازان

ز مستی، در بر او بستم من امروز

بخت و شانس در حال مستی به در خانه ام آمد. اما من که در به رویش بستم.

 

چو واگشت او پی او می‌دویدم

دمی از پای ننشستم من امروز

ولی وقتی برگشت، پشیمان شدم و تمام روز به دنبالش دویدم.

 

چو نحن اقربم  معلوم آمد

دگر خود را بنپرستم من امروز

وقتی احساس کردم خدا از رگ گردن به من نزدیک تر است، خودپرستی را رها کردم.

 

مبند آن زلف، شمس الدین تبریز!

که چون ماهی در این شستم من امروز

ای شمس تبریزی! زلفت را مبند که من همچون ماهی در دام زلفت افتاده ام.

 

4 دی 1403

1403/11/07 15:02
بشیر افضلی

درود بر شما جناب مروتی بهرمند شدم