غزل شمارهٔ ۱۱۸۶
چنان مستم چنان مستم من امروز
که پیروزه نمیدانم ز پیروز
به هر ره راهبر هشیار باید
در این ره نیست جز مجنون قلاوز
اگر زندهست آن مجنون بیا گو
ز من مجنونی نادر بیاموز
اگر خواهی که تو دیوانه گردی
مثال نقش من بر جامه بردوز
خلیل آن روز با آتش همیگفت
اگر مویی ز من باقیست درسوز
بدو میگفت آن آتش که ای شه
به پیشت من بمیرم تو برافروز
بهشت و دوزخ آمد دو غلامت
تو از غیر خدا محفوظ و محروز
پیاپی میستان از حق شرابی
ندارد غیر عاشق اندر آن پوز
بده صحت به بیماران عالم
که در صحت نه معلومی نه مهموز
چو ناگفته به پیش روح پیداست
چو پوشیده شود بر روح مرموز
خمش کن از خصال شمس تبریز
همان بهتر که باشد گنج مکنوز
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چنان مستم چنان مستم من امروز
که پیروزه نمیدانم ز پیروز
هوش مصنوعی: امروز به قدری سرمست و شاداب هستم که نمیتوانم بین برنده و بازنده تمایز قائل شوم.
به هر ره راهبر هشیار باید
در این ره نیست جز مجنون قلاوز
هوش مصنوعی: برای پیمودن هر راهی، وجود راهنمای باهوش ضروری است، چون در این مسیر تنها دیوانهای که به دنبال سرگردانی میگردد، وجود دارد.
اگر زندهست آن مجنون بیا گو
ز من مجنونی نادر بیاموز
هوش مصنوعی: اگر آن مجنون هنوز زنده است، بیا و به او بگو که از من یک مجنون بینظیر را بیاموزد.
اگر خواهی که تو دیوانه گردی
مثال نقش من بر جامه بردوز
هوش مصنوعی: اگر میخواهی همچون من دیوانه شوی، شبیه نغبری که بر روی پارچه نقش میزند، باید زندگیات را به گونهای تغییر دهی.
خلیل آن روز با آتش همیگفت
اگر مویی ز من باقیست درسوز
هوش مصنوعی: خلیل در آن روز با آتش صحبت میکرد و میگفت که اگر حتی یک موی از من باقی مانده باشد، هنوز در آتش سوزان هستم.
بدو میگفت آن آتش که ای شه
به پیشت من بمیرم تو برافروز
هوش مصنوعی: آن آتش به او میگفت، ای پادشاه، من برای تو آمادهام و برای تو جان میدهم تا تو نور را بیفروزی.
بهشت و دوزخ آمد دو غلامت
تو از غیر خدا محفوظ و محروز
هوش مصنوعی: بهشت و جهنم به عنوان دو خدمتگزار در خدمت تو هستند و هیچ چیز دیگری غیر از خداوند را از تو دور نگه داشتهاند و به تو پناه دادهاند.
پیاپی میستان از حق شرابی
ندارد غیر عاشق اندر آن پوز
هوش مصنوعی: به طور مداوم از حقیقت، شرابی را میگیرد که جز عاشق هیچکس دیگر نمیتواند از آن بهرهمند شود.
بده صحت به بیماران عالم
که در صحت نه معلومی نه مهموز
هوش مصنوعی: به بیماران تمام دنیا سلامتی ببخشید، چرا که در سلامتی نه کسی مشخص است و نه اصولی وجود دارد.
چو ناگفته به پیش روح پیداست
چو پوشیده شود بر روح مرموز
هوش مصنوعی: زمانی که چیزی بر زبان نمیآید و ناگفته باقی میماند، روح آن کاملاً نمایان است. ولی هنگامی که این موضوع به نوعی پنهان شود، راز آن در پس روح همچنان باقی میماند.
خمش کن از خصال شمس تبریز
همان بهتر که باشد گنج مکنوز
هوش مصنوعی: بهتر است از ویژگیهای شمس تبریز بگویی و آنها را پنهان کنی، زیرا برخی از آنها گنجینههای ارزشمندی هستند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۱۸۶ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1397/11/17 21:02
نادر..
در این ره نیست جز مجنون قلاووز..