غزل شمارهٔ ۱۱۷۵
انجیرفروش را چه بهتر
انجیرفروشی ای برادر
یا ساقی عشقنا تذکر
فالعیش بلا نداک ابتر
ما را سر صنعت و دکان نیست
ای ساقی جان کجاست ساغر
لا تترکنا سدی صحایا
الخیر ینال لا یوخر
کم جوی وفا عتاب کم کن
ای زنده کن هزار مضطر
الحنطه حیث کان حنطه
اذ کان کذاک یوم بیدر
چون پیشه مرد زرگری شد
هر شهر که رفت کیست زرگر
ابرارک یشربون خمراً
فی ظل سخایک المخیر
خود دل دهدت که برنهی بار
بر مرکب پشت ریش لاغر
من کاسک للثری نصیب
و الارض بذاک صار اخضر
بگذار که میچرد ضعیفی
در روضه رحمتت محرر
یا ساقیهات لا تقصر
یا طول حیاتنا المقصر
در سایه دوست چون بود جان
همچون ماهی میان کوثر
طهر خطراتنا و طیب
من کأس مدامک المطهر
ما را بمران وگر برانی
هم بر تو تنیم چون کبوتر
و الفجر لذی لیال عشر
من نهر رحیقک المفجّر
آمد عثمان شهاب دین هین
واگو غزل مرا مکرر
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
انجیرفروش را چه بهتر
انجیرفروشی ای برادر
هوش مصنوعی: انجیرفروش، کاری که میکند بهتر است که همان کار را ادامه دهد و در آن تخصص پیدا کند، برادر.
یا ساقی عشقنا تذکر
فالعیش بلا نداک ابتر
هوش مصنوعی: ای ساقی، یادآوری کن که زندگی بدون ندا و آواز تو ناقص و بیمحتواست.
ما را سر صنعت و دکان نیست
ای ساقی جان کجاست ساغر
هوش مصنوعی: ما در کار و مشغلههای دنیوی نمیخواهیم، ای ساقی، جانم کجاست تا جامی بیاوری؟
لا تترکنا سدی صحایا
الخیر ینال لا یوخر
هوش مصنوعی: ما را در سختیها تنها نگذار، بگذار خیر و نیکی به ما برسد و درنگ نکن.
کم جوی وفا عتاب کم کن
ای زنده کن هزار مضطر
هوش مصنوعی: با کم توقع بودن، کمتر از دیگران انتقاد کن، ای کسی که هزاران نفر را زنده میکنی و به آنها امید میبخشی.
الحنطه حیث کان حنطه
اذ کان کذاک یوم بیدر
هوش مصنوعی: گندم هر جا که باشد، همان جاست؛ همانطور که در روز بدر بود.
چون پیشه مرد زرگری شد
هر شهر که رفت کیست زرگر
هوش مصنوعی: هرگاه مردی به حرفه طلاگری مشغول شود، در هر شهری که برود باید ببیند که چه کسی طلاگر آنجاست.
ابرارک یشربون خمراً
فی ظل سخایک المخیر
هوش مصنوعی: درشتیها نوشیدنی شیرینی مینوشند در سایهی چشمههای خوشمزه.
خود دل دهدت که برنهی بار
بر مرکب پشت ریش لاغر
هوش مصنوعی: خودت بر مرکب لاغر بار نگذار، چون دل خودت به تو میگوید که میتوانی این کار را بکنی.
من کاسک للثری نصیب
و الارض بذاک صار اخضر
هوش مصنوعی: من سهم خود را از خاک گرفتم و همین باعث شد که زمین سبز شود.
بگذار که میچرد ضعیفی
در روضه رحمتت محرر
هوش مصنوعی: اجازه بده که در باغ رحمتت، ضعیفی مست و سرمست بچرخد.
یا ساقیهات لا تقصر
یا طول حیاتنا المقصر
هوش مصنوعی: ای ساقی، یا تو از می نخور، یا آرزوی ما برای زندگی کوتاه است.
در سایه دوست چون بود جان
همچون ماهی میان کوثر
هوش مصنوعی: در کنار دوست، جان انسان مانند ماهی است که در آب زلال زندگی میکند.
طهر خطراتنا و طیب
من کأس مدامک المطهر
هوش مصنوعی: پاک کن خطرات ما را و دل را با شراب دائمی تو گوارا کن.
ما را بمران وگر برانی
هم بر تو تنیم چون کبوتر
هوش مصنوعی: اگر ما را به قتل برسانی، حتی اگر از ما دور شوی، ما همچنان به تو مانند کبوترانی که به پرواز درمیآیند، وابسته و دلبسته خواهیم بود.
و الفجر لذی لیال عشر
من نهر رحیقک المفجّر
هوش مصنوعی: و صبحی که از شبهای دهگانه برمیخیزد، از نهر گوارای تو جاری میشود.
آمد عثمان شهاب دین هین
واگو غزل مرا مکرر
هوش مصنوعی: عثمان به عنوان ستاره دین وارد شده است، لطفاً غزل من را دوباره بگو.