گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۶

ای سخت گرفته جادوی را
شیری بنموده آهوی را
از سحر تو احولست دیده
در دیده نهاده‌ای دوی را
بنموده‌ای از ترنج آلو
کی یافت ترنج آلوی را
سحر تو نمود بره را گرگ
بنموده ز گندمی جوی را
منشور بقا نموده سحرت
طومار خیال منطوی را
پر باد هدایتست ریشش
از سحر تو جاهل غوی را
سوفسطاییم کرد سحرت
ای ترک نموده هندوی را
چون پشه نموده وقت پیکار
پیلان تهمتن قوی را
تا جنگ کنند و راست آرند
تقدیر و قضای مستوی را
سوفسطایی مشو خمش کن
بگشای زبان معنوی را

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای سخت گرفته جادوی را
شیری بنموده آهوی را
هوش مصنوعی: ای کسی که با جادو خود را در دشواری انداخته‌ای، مانند شیری به نظر می‌رسد که در واقع آهوست.
از سحر تو احولست دیده
در دیده نهاده‌ای دوی را
هوش مصنوعی: از صبح زیبایی تو، چشمانم به چشمانت خیره شده‌اند و احساس می‌کنم که در یک حالت عجیب و حیرت‌زده قرار دارم.
بنموده‌ای از ترنج آلو
کی یافت ترنج آلوی را
هوش مصنوعی: آیا می‌توان نشانه‌ای از ترنج آلو را پیدا کرد؟
سحر تو نمود بره را گرگ
بنموده ز گندمی جوی را
هوش مصنوعی: صبحگاه، بره را از دور نشان می‌دهد و گرگ به واسطه گندم در جوی، خود را پنهان کرده است.
منشور بقا نموده سحرت
طومار خیال منطوی را
هوش مصنوعی: با وجود جادوی تو، خیال و آرزوهایم به صورتی مستمر و پایدار به زندگی ادامه می‌دهند.
پر باد هدایتست ریشش
از سحر تو جاهل غوی را
هوش مصنوعی: موهای او تحت تأثیر سحر و جادو تو به باد رفته و نابخردان را به سوی خود می‌کشاند.
سوفسطاییم کرد سحرت
ای ترک نموده هندوی را
هوش مصنوعی: ای ترک، سحرت ما را فریب داده و ما را در حکم شبهه‌گران قرار داده‌ای.
چون پشه نموده وقت پیکار
پیلان تهمتن قوی را
هوش مصنوعی: وقتی که پشه به میدان جنگ با فیل‌ها می‌رود، نشان از شجاعت و قوت تهمتن دارد.
تا جنگ کنند و راست آرند
تقدیر و قضای مستوی را
هوش مصنوعی: تا زمانی که با هم بجنگند و سرنوشت و پیشامدهای برابر را به درستی تنظیم کنند.
سوفسطایی مشو خمش کن
بگشای زبان معنوی را
هوش مصنوعی: به خودت نپیچ و خود را در شک و تردید نبر، بلکه زبان روحانی‌ات را باز کن و حقیقت را بیان کن.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۱۶ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۱۶ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۱۶ به خوانش آرش خیرآبادی

حاشیه ها

1393/10/09 23:01
هنگامه حیدری

سوفسطایی
سوفسطایی . [ ف ِ ] (ص نسبی ،اِ) سوفسطائی . سوفسطاییان . استاد. دانشور زبردست . کسی که در امور زندگی هوشمند و زیرک است . خردمند. در اواخر قرن پنجم قبل از میلاد جماعتی از اهل نظر در یونان پیدا شدند که جستجوی کشف حقیقت را ضروری نمیدانستند، بلکه آموزگاری فنون را بر عهده گرفته ، شاگردان خویش را در فن جدل و مناظره ماهر میساختند، تا در هرمقام خاصه در مورد مشاجرات سیاسی بتوانند بر خصم غالب شوند. این جماعت بواسطه ٔ تتبع و تبحر در فنون مختلف که لازمه ٔ معلمی بود به سوفستس معروف شدند، و چون برای غلبه بر مدعی در مباحثه به هر وسیله متشبث بودند، لفظ سوفیستس که ما آنرا سوفسطایی گوئیم علم شد برای کسانی که بجدل می پردازند و شیوه ٔ ایشان سفسطه نامیده شده است . افلاطون و ارسطو در تقبیح سوفسطاییان و در مطالب ایشان بسیار کوشیده اند، ولیکن در میان اشخاصی که به این عنوان شناخته شده اند مردمان دانشمند نیز بوده اند، از آن جمله افرودیقوس است و او از حکمای بدبین بود یعنی بهره ٔ انسان را در دنیا درد و رنج و مصائب و بلیات یافته بود و چاره ٔ آن را شکیبایی و استقامت و بردباری و فضیلت و متانت اخلاقی میدانست . دیگری جورجیاس است که با استدلالاتی شبیه بمباحثات زنون و برمانیدس مدعی بود که وجود موجود نیست و نمونه ٔ آن این است که : کسی نمیتواند منکر شود که عدم عدم است (یا بعبارت دیگر لاوجود لاوجود است ). ولیکن همین که این عبارت را گفتیم و تصدیق کردیم ناچار تصدیق کرده ایم به این که عدم موجود است . پس یکجا تصدیق کرده ایم که عدم موجود است ، و جای دیگر ثابت کرده ایم که عدم موجود نیست ؛ بنابراین محقق میشود که میان وجود و عدم (لاوجود) فرقی نیست . پس وجود موجود نیست . جورجیاس بهمین قسم مغالطات دو قضیه ٔ دیگر را هم مدعی بود، یکی اینکه فرضاً وجود موجود باشد قابل شناختن نیست ، دیگر اینکه اگر هم قابل شناختن باشد معرفتش از شخصی بشخص دیگر قابل افاضه نخواهد بود. معتبرترین حکمای سوفسطایی فروطاغورس است
لغت نامه دهخدا
نکته ای که وجود دارد مولانا سوفسطایی را به عنوان مقابل و متضاد معنویت به کار برده است.