غزل شمارهٔ ۱۱۴۷
بکش بکش که چه خوش میکشی بیار بیار
هزیمتان ره عشق را قطار قطار
کنار بازگشادست عشق از مستی
رسید دلشدگان را گه کنار کنار
ز دست خویش از آن ساغری که میدانی
اگر چه نیک خرابم بیا بیار بیار
قرار دولت او خواه و از قرار مپرس
که نیست از رخ او در دلم قرار قرار
نگار کردن چون اشک بر رخ عاشق
حلاوتیست در آن رو که زد نگار نگار
ایا کسی که درافتادهای به چنگالش
ز چنگ دوست رهیدن طمع مدار مدار
تو خون بدی وز عشقش چو شیر جوشیدی
چو شیر خون نشود تو از این گذار گذار
برو به باده مخدوم شمس دین آمیز
که نیست باده تبریز را خمار خمار
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بکش بکش که چه خوش میکشی بیار بیار
هزیمتان ره عشق را قطار قطار
هوش مصنوعی: بکش و ادامه بده، زیرا که این کار برایت لذتبخش است. بیا و به عشق خود بپرداز و قدم به قدم در این راه پیش برو.
کنار بازگشادست عشق از مستی
رسید دلشدگان را گه کنار کنار
هوش مصنوعی: عشق در کنار ما به روی خود باز است و دلهای شیدا و شیداها را به آرامش میرساند.
ز دست خویش از آن ساغری که میدانی
اگر چه نیک خرابم بیا بیار بیار
هوش مصنوعی: از دست خودم، از آن مینوشی که میدانی، هر چند که حال من خراب است، لطفاً بیا و آن را بیاور.
قرار دولت او خواه و از قرار مپرس
که نیست از رخ او در دلم قرار قرار
هوش مصنوعی: آرامش زندگی من به خاطر وجود اوست، اما از او نپرس که چرا آرامش ندارم، چون تنها نگاه اوست که در دل من آرامش نمیآورد.
نگار کردن چون اشک بر رخ عاشق
حلاوتیست در آن رو که زد نگار نگار
هوش مصنوعی: زیبایی و لطافت اشکهای عاشقانه بر چهره کسی که معشوقهاش را میبیند، لحظهای دلانگیز است که در آن عشق و زیبایی به هم آمیخته شدهاند. این احساسات عمیق به وضوح نمایانگر عشقی خالص و آسیبپذیر است.
ایا کسی که درافتادهای به چنگالش
ز چنگ دوست رهیدن طمع مدار مدار
هوش مصنوعی: آیا کسی که به چنگال یک دشمن افتاده، میتواند به امید رهایی از دست او به دوستش تکیه کند؟ چنین امیدی نباید داشته باشد.
تو خون بدی وز عشقش چو شیر جوشیدی
چو شیر خون نشود تو از این گذار گذار
هوش مصنوعی: اگر تو از عشق او خون بدهی و مانند شیر به جوش بیایی، نمیتوانی مانند شیر خونین شوی؛ بنابراین باید از این وضعیت عبور کنی.
برو به باده مخدوم شمس دین آمیز
که نیست باده تبریز را خمار خمار
هوش مصنوعی: به میخانه برو و از شراب گرانقدر شمس دین نوش کن، زیرا شراب تبریز حالتی مستی مانند ندارد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۱۴۷ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/11/08 18:02
نادر..
ز دست خویش از آن ساغری که میدانی
اگر چه نیک خرابم بیا بیار بیار..