غزل شمارهٔ ۱۱۴۶
مرا بگاه ده ای ساقی کریم عقار
که دوش هیچ نخفتم ز تشنگی و خمار
لبم که نام تو گوید به بادهاش خوش کن
سرم خمار تو دارد به مستیش تو بخار
بریز باده بر اجسامم و بر اعراضم
چنانک هیچ نماند ز من رگی هشیار
وگر خراب شوم من بود رگی باقی
چو جغد هل که بگردد در این خراب دیار
چو لاله زار کن این دشت را به باده لعل
روا مدار که موقوف داریم به بهار
ز توست این شجره و خرقهاش تو دادستی
که از شراب تو اشکوفه کردهاند اشجار
مرا چو مست کنی زین شجر برآرم سر
به خنده دل بنمایم به خلق همچو انار
مرا چو وقف خرابات خویش کردستی
توام خراب کنی هم تو باشیم معمار
بیار رطل گران تا خمش کنم پی آن
نه لایقست که باشد غلام تو مکثار
غزل شمارهٔ ۱۱۴۵: به من نگر که منم مونس تو اندر گورغزل شمارهٔ ۱۱۴۷: بکش بکش که چه خوش میکشی بیار بیار
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مرا بگاه ده ای ساقی کریم عقار
که دوش هیچ نخفتم ز تشنگی و خمار
هوش مصنوعی: ای ساقی مهربان، در این ساعت به من مشروب بده که شب گذشته از تشنگی و حالت نشئگی آرامش نداشتم و هیچ راحتی نیافتم.
لبم که نام تو گوید به بادهاش خوش کن
سرم خمار تو دارد به مستیش تو بخار
هوش مصنوعی: وقتی لبم نام تو را بر زبان میآورد، خوش بختیام را با نیروی شراب در هم میآمیزم. سرم به خاطر تو حالت مستی دارد و در این حال، از عشق تو پر از حیات و بخار است.
بریز باده بر اجسامم و بر اعراضم
چنانک هیچ نماند ز من رگی هشیار
هوش مصنوعی: بیا شراب بریز بر وجودم و حالتم، طوری که هیچ نشانهای از هوشیاری در من باقی نماند.
وگر خراب شوم من بود رگی باقی
چو جغد هل که بگردد در این خراب دیار
هوش مصنوعی: اگر من هم در این دنیا نابود شوم، مثل یک پرنده تنها که در خرابهها پرسه میزند، رشتهای از حیات باقی نمیماند.
چو لاله زار کن این دشت را به باده لعل
روا مدار که موقوف داریم به بهار
هوش مصنوعی: این دشت را مانند باغ لاله بیارایید و اجازه ندهید از شراب قرمز لبریز شود، چون ما این شادی را به بهار موکول کردهایم.
ز توست این شجره و خرقهاش تو دادستی
که از شراب تو اشکوفه کردهاند اشجار
هوش مصنوعی: این درخت و جامی که به آن پوشیده شده، از توست. تو باعث شدهای که درختان از شراب تو شکوفه بزنند.
مرا چو مست کنی زین شجر برآرم سر
به خنده دل بنمایم به خلق همچو انار
هوش مصنوعی: وقتی که مرا از این درخت پر میکنی و مست میسازی، سرم را بالا میآورم و با شادی به دیگران نشان میدهم، درست مثل اناری که بیرون میزند و دیگران را به خود جلب میکند.
مرا چو وقف خرابات خویش کردستی
توام خراب کنی هم تو باشیم معمار
هوش مصنوعی: شما مرا به حال خرابی در این میخانه درمیآورید، اما خودتان هم باید مانند معمار از نو بسازید.
بیار رطل گران تا خمش کنم پی آن
نه لایقست که باشد غلام تو مکثار
هوش مصنوعی: بیا یک وزنه سنگین بیاور تا به خاطر آن کاری انجام دهم. این کار شایسته نیست که کسی مانند تو که مال زیادی دارد، برای من در خدمت باشد.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۱۴۶ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/11/08 18:02
نادر..
لبم که نام تو گوید به بادهاش خوش کن..
1398/11/03 17:02
بابک
با نوشیدن آب ، گیاه ، میروید و روشن میشود . با نوشیدن باده (= بگمز= خدای ماه ) ، تخم انسان میروید و حقیقتش ، پدیدار میشود . این بود که گنج ، در ویرانه ، یا در خرابه و خرابات بود . انسان در خرابه ( خرابات ) ، باده مینوشد تا گوهرش ، پدیدارشود . باده ، که بگمز ( بغ + مز= خدای ماه = سیمرغ )باشد ، خود خداست.