گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۴۵

به من نگر که منم مونس تو اندر گور
در آن شبی که کنی از دکان و خانه عبور
سلام من شنوی در لحد خبر شودت
که هیچ وقت نبودی ز چشم من مستور
منم چو عقل و خرد در درون پرده تو
به وقت لذت و شادی به گاه رنج و فتور
شب غریب چو آواز آشنا شنوی
رهی ز ضربت مار و جهی ز وحشت مور
خمار عشق درآرد به گور تو تحفه
شراب و شاهد و شمع و کباب و نقل و بخور
در آن زمان که چراغ خرد بگیرانیم
چه‌های و هوی برآید ز مردگان قبور
ز های و هوی شود خیره خاک گورستان
ز بانگ طبل قیامت ز طمطراق نشور
کفن دریده گرفته دو گوش خود از بیم
دماغ و گوش چه باشد به پیش نفخه صور
به هر طرف نگری صورت مرا بینی
اگر به خود نگری یا به سوی آن شر و شور
ز احولی بگریز و دو چشم نیکو کن
که چشم بد بود آن روز از جمالم دور
به صورت بشرم‌هان و هان غلط نکنی
که روح سخت لطیفست عشق سخت غیور
چه جای صورت اگر خود نمد شود صدتو
شعاع آینه جان علم زند به ظهور
دهل زنید و سوی مطربان شهر تنید
مراهقان ره عشق راست روز ظهور
به جای لقمه و پول ار خدای را جستی
نشسته بر لب خندق ندیدیی یک کور
به شهر ما تو چه غمازخانه بگشادی
دهان بسته تو غماز باش همچون نور

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به من نگر که منم مونس تو اندر گور
در آن شبی که کنی از دکان و خانه عبور
هوش مصنوعی: به من توجه کن، چون من در آن شب که از خانه و محل کارت عبور می‌کنی، همدم تو هستم در گور.
سلام من شنوی در لحد خبر شودت
که هیچ وقت نبودی ز چشم من مستور
هوش مصنوعی: سلام من را در قبر می‌شنوی، خبر می‌رسد که هرگز از دید من پنهان نبودی.
منم چو عقل و خرد در درون پرده تو
به وقت لذت و شادی به گاه رنج و فتور
هوش مصنوعی: من در درون شما مانند عقل و درک وجود دارم، و در زمان خوشی و لذت، و همچنین در لحظات درد و ضعف با شما هستم.
شب غریب چو آواز آشنا شنوی
رهی ز ضربت مار و جهی ز وحشت مور
هوش مصنوعی: وقتی در شب‌های تاریک صدای آشنایی را بشنوی، به یاد تضادها و خطرات محیط پیرامون خود بیفت. مثل تأثیر بندهای مار و ترس مورچه‌ها، که نشان‌دهنده‌ی چالش‌ها و دلهره‌های زندگی است.
خمار عشق درآرد به گور تو تحفه
شراب و شاهد و شمع و کباب و نقل و بخور
هوش مصنوعی: محبت و عشق انسان را به وضعیتی می‌برد که حتی پس از مرگش نیز یادگارهایی از آن مانند شراب، معشوق، شمع، کباب و تنقلات به او تقدیم می‌شود. این نشان‌دهندهٔ شدت و عمق احساسات است که حتی در فقدان زندگی نیز ادامه دارد.
در آن زمان که چراغ خرد بگیرانیم
چه‌های و هوی برآید ز مردگان قبور
هوش مصنوعی: زمانی که چراغ دانایی را خاموش کنیم، صدای فریاد و ناله از مردگان و قبور به گوش خواهد رسید.
ز های و هوی شود خیره خاک گورستان
ز بانگ طبل قیامت ز طمطراق نشور
هوش مصنوعی: صدای طبل قیامت و هیاهوی آن، زمین گورستان را به حیرت می‌آورد و باعث می‌شود که آرامش آنجا به هم بریزد.
کفن دریده گرفته دو گوش خود از بیم
دماغ و گوش چه باشد به پیش نفخه صور
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر ترس از قیامت و عواقب آن، خود را از مخاطرات دور نگه‌داشته و آماده‌ی این روز آخرت شده، به گونه‌ای خود را از دنیا جدا کرده و به یاد آخرت است. در این حالت، توجهی به دنیا و زینت‌های آن ندارد، زیرا در برابر صدا و نفخه صور (سور) که نشانه‌ی برپا شدن قیامت است، تمام چیزهای دنیوی بی‌اهمیت می‌شود.
به هر طرف نگری صورت مرا بینی
اگر به خود نگری یا به سوی آن شر و شور
هوش مصنوعی: اگر به هر طرف نگاه کنی، چهره‌ام را خواهی دید، چه به خودم توجه کنی و چه به آن شلوغی و آشفتگی.
ز احولی بگریز و دو چشم نیکو کن
که چشم بد بود آن روز از جمالم دور
هوش مصنوعی: از حال و هوای بد دوری کن و به چشمان زیبای خود توجه کن، زیرا در آن روز نگاه بد نسبت به زیبایی من وجود داشت.
به صورت بشرم‌هان و هان غلط نکنی
که روح سخت لطیفست عشق سخت غیور
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که هر چند انسان‌ها ظاهری معمولی دارند، اما درون آنها عشق و احساساتی عمیق و حساس وجود دارد. عشق همچنین می‌تواند محافظت‌کننده و غیرتی باشد، به طوری که باید در رفتار و کردار خود دقت کنیم و از نازک‌دل بودن روحمون غافل نشویم.
چه جای صورت اگر خود نمد شود صدتو
شعاع آینه جان علم زند به ظهور
هوش مصنوعی: اگر فردی به مقام و فهمی بالاتر دست یابد، دیگر اهمیت ظواهر برایش مطرح نیست و حقیقت‌ها و دانش‌های عمیق در او نمایان می‌شود.
دهل زنید و سوی مطربان شهر تنید
مراهقان ره عشق راست روز ظهور
هوش مصنوعی: در این بیت آمده است که با شادی و سرنا به سوی نوازندگان و هنرمندان بروید و به عشق و شور زندگی روی بیاورید، چرا که روزی خوش و سرشار از امید در راه است.
به جای لقمه و پول ار خدای را جستی
نشسته بر لب خندق ندیدیی یک کور
هوش مصنوعی: اگر به جای جستجوی لقمه و پول، پاکی و معنویت خدا را بخواهی، درحالی که نشسته در کناره‌ی خندق کسی را ببینی که نابینا است، به این معنی است که نفهمیدی چه چیز اهمیت بیشتری دارد.
به شهر ما تو چه غمازخانه بگشادی
دهان بسته تو غماز باش همچون نور
هوش مصنوعی: به شهر ما که آمدی، رازها و خبرها را فاش کردی. تو ای گماز، باید مانند نور ظاهر شوی و روشنی بیاوری.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۱۴۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/05/02 01:08
ره گذار

مردمان در خواب اند، چون بمیرند بیدار شوند. شرح همین غزل. بر قبر آنه ماری شیمل نوشته شده است.

1403/10/01 07:01
محمد سلماسی زاده

در بیت :

دهل زنید و سوی مطربان شهر تنید

مراهقان ره عشق راست روز ظهور

 

مراهق = کودک نزدیک به بلوغ ، یا کسی که در آخرین فرصت کاری را انجام دهد

1403/12/08 11:03
رخشان

مولانای جان در این غزل از عشق بی حد خداوند به انسان صحبت میکند و از قیامت و مرگ

ولی نه آن مرگی که در گوری روی

بلکه همان مرگ پیش از مرگ جسمی،همان قیامتی که قبل از مرگ جسمی باید تجربه کنیم،

بمیرید قبل از اینکه به جسم بمیرید که پس از این مردن غنیمت ها می‌رسد ،،،،