برگردان به زبان ساده
چرا ز قافله یک کس نمیشود بیدار
که رخت عمر ز کی باز میبرد طرار
هوش مصنوعی: چرا هیچکس از این جمع بیدار نمیشود که نمیداند عمرش کی به پایان میرسد و کی دارد به سرعت سپری میشود؟
چرا ز خواب و ز طرار مینیازاری
چرا از او که خبر میکند کنی آزار
هوش مصنوعی: چرا تو از خواب و راحتی خود محروم میکنی؟ چرا کسی را که تو را از حال و احوال آگاه میکند، آزار میدهی؟
تو را هر آنک بیازرد شیخ و واعظ توست
که نیست مهر جهان را چو نقش آب قرار
هوش مصنوعی: هر زمانی که تو را آزرده خاطر میکنند، بدان که این مسئله به دلیل این است که در جهان، عشق و محبت واقعی وجود ندارد و همه چیز زودگذر و ناپایدار است.
یکی همیشه همیگفت راز با خانه
مشو خراب به ناگه مرا بکن اخبار
هوش مصنوعی: یک نفر همیشه میگفت که هرگز راز خود را با دیگران در میان نگذار، مبادا که ناگهان سرنخی از آن به دست دیگران بیفتد و باعث مشکل شود.
شبی به ناگه خانه بر او فرود آمد
چه گفت گفت کجا شد وصیت بسیار
هوش مصنوعی: یک شب ناگهان بر او حادثهای پیش آمد و گفت: وصیتهای زیادی که کرده بودم کجا رفت؟
نگفتمت خبرم کن تو پیش از افتادن
که چاره سازم من با عیال خود به فرار
هوش مصنوعی: نگفتم به تو که قبل از اینکه مشکل پیش بیاید، خبرم کنی تا بتوانم با خانوادم از این وضعیت فرار کنم.
خبر نکردی ای خانه کو حق صحبت
فروفتادی و کشتی مرا به زاری زار
هوش مصنوعی: ای خانه، تو که حق همصحبتی را از من گرفتهای، چرا خبرم نکردی؟ حالا مرا به شدت در غم و اندوه غرق کردهای.
جواب گفت مر او را فصیح آن خانه
که چند چند خبر کردمت به لیل و نهار
هوش مصنوعی: او به او گفت: عاقلانه است که در مورد این خانهای که در طول روز و شب خبرهایی در موردش به تو دادم، صحبت کنیم.
بدان طرف که دهان را گشادمی بشکاف
که قوتم برسیدست وقت شد هش دار
هوش مصنوعی: به آن سو که گفتار را گشودهام، عمیقاً بررسی کن که اکنون زمانی فرارسیده که توان من به اوج خود رسیده است؛ پس باید هوشدار باشی.
همیزدی به دهانم ز حرص مشتی گل
شکافها همه بستی سراسر دیوار
هوش مصنوعی: شما با حرص و طمع چنان به صورتم ضربه میزدی که تمام گلهای شکوفهدار بر روی دیوار را نابود کردی و همه جا را پر از آسیب کردی.
ز هر کجا که گشادم دهان فروبستی
نهشتیم که بگویم چه گویم ای معمار
هوش مصنوعی: هر زمان که تصمیم به سخن گفتن دارم، تو با سکوتت مانع میشوی. حالا ما در اینجا ای معمار، نشستهایم و نمیدانم چگونه باید صحبت کنم.
بدان که خانه تن توست و رنجها چو شکاف
شکاف رنج به دارو گرفتی ای بیمار
هوش مصنوعی: بدان که بدن تو مانند خانهای است و دردها مانند شکافهایی در این خانهاند. تو به عنوان یک بیمار، با دارو خود را تسکین دادهای تا از این دردها رهایی یابی.
مثال کاه و گلست آن مزوره و معجون
هلا تو کاه گل اندر شکاف میافشار
هوش مصنوعی: این بیت به ما میگوید که انسانها گاهی به مانند کاه و گل هستند، خُلق و خوی آنها ناپایدار و متغیر است. و در اینجا اشاره میکند که بهجای اینکه به چیزهای غیرمفید و بیارزش توجه کنیم، باید به خود و ارزشهای واقعیامان بپردازیم. مثل اینکه در شکافها و نقصها به جای چیزهای بیاهمیت، باید به محتوا و معنا بپردازیم.
دهان گشاید تن تا بگویدت رفتم
طبیب آید و بندد بر او ره گفتار
هوش مصنوعی: تن انسان حرف میزند و میگوید که من رفتهام، سپس طبیب میآید و راه گفتار را بر او میبندد.
خمار درد سرت از شراب مرگ شناس
مده شراب بنفشه بهل شراب انار
هوش مصنوعی: غصه و درد سر را از نوشیدن شراب ناشناخته بدتر نکن، بلکه از شراب بنفشه و انار بهره ببر که حال بهتری به دست میدهد.
وگر دهی تو به عادت دهش که روپوشست
چه روی پوشی زان کوست عالم الاسرار
هوش مصنوعی: اگر به عادت بخششهای خود ادامه دهی، که این بخششها مانند پوششی است، دیگر چگونه میتوانی از آن کسی که صاحب رازهای عالم است، پنهان شوی؟
بخور شراب انابت بساز قرص ورع
ز توبه ساز تو معجون غذا ز استغفار
هوش مصنوعی: شراب انابت بنوش و گردن خود را از توبه پر کن، تو با خود عصارهای بساز که غذای جان باشد، با استغفار.
بگیر نبض دل و دین خود ببین چونی
نگاه کن تو به قاروره عمل یک بار
هوش مصنوعی: ضربان قلب و وضعیت ایمان خود را بررسی کن. به عملکرد خود نگاه کن و ببین چه طور است؛ یک بار به آن توجه کن.
به حق گریز که آب حیات او دارد
تو زینهار از او خواه هر نفس زنهار
هوش مصنوعی: به حق پناه ببر که او دارای آب زندگی است؛ مراقب باش و از او هر لحظه دوری کن.
اگر کسیت بگوید که خواست فایده نیست
بگو که خواست از او خاست چون بود بیکار
هوش مصنوعی: اگر کسی به تو بگوید که اراده و خواستن فایدهای ندارد، به او بگو که خواستن از او ناشی شده است، چرا که او بیهدف و بیکار است.
مرید چیست به تازی مرید خواهنده
مرید از آن مرادست و صید از آن شکار
هوش مصنوعی: مرید به معنای پیرو و دنبالکننده است. در اینجا میگوید که پیرو کسی است که خواستار وصول به مقصود و هدف معینی است. این هدف همان مراد یا آرزوست، و صید به معنای شکار است که نشان میدهد که هدف، به نوعی چیزی است که به دنبال آن میگردیم. در واقع، پیرو باید با دقت و توجه به آن هدف برسد.
اگر نخواست مرا پس چرام خواهان کرد
که زرد کرد رخم را فراق آن رخسار
هوش مصنوعی: اگر نمیخواست که با من باشد، پس چرا من را خواهان خود کرد؟ این جدایی از چهرهاش تمام رنگ و روح من را زرد کرده است.
وگر نه غمزه او زد به تیغ عشق مرا
چراست این دل من خون و چشم من خونبار
هوش مصنوعی: اگر او به دلربایی خود ادامه ندهد، پس چرا دل من به خاطر عشقش اینگونه رنج میکشد و چشمانم پر از اشک و خون است؟
خزان مرید بهارست زرد و آه کنان
نه عاقبت به سر او رسید شیخ بهار
هوش مصنوعی: پاییز به نوعی پیرو بهار است، زرد و غمگین و در نهایت، به سراغ شیخ بهار میآید.
چو زنده گشت مرید بهار و مرده نماند
مرید حق ز چه ماند میان ره مردار
هوش مصنوعی: زمانی که مرید بهاری و زنده میشود، دیگر جایی برای مرید مرده وجود ندارد. حالا دیگر مرید حق چرا در میانهی ره مردگان باقی مانده است؟
به سوی باغ بیا و جزای فعل ببین
شکوفه لایق هر تخم پاک در اظهار
هوش مصنوعی: به سمت باغ بیایید و نتیجهی کارها را ببینید، شکوفههایی که برای هر دانهی خالص مناسب هستند، خود را نشان میدهند.
چو واعظان خضرکسوه بهار ای جان
زبان حال گشا و خموش باش ای یار
هوش مصنوعی: ای جان، مانند واعظان که در دل بهار سخن میگویند، تو نیز با زبان دل خود سخن بگو و خاموش باش ای دوست.