برگردان به زبان ساده
بیار ساقی بادت فدا سر و دستار
ز هر کجا که دهد دست جام جان دست آر
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر میخواهد تا دوست خود (ساقی) را به میکده بیاورد و باده بیاورد. او میگوید که جان او فدای این باده است و مهم نیست که این جام از کجا آمده باشد، بلکه مهم این است که این جام جانبخش را به او بدهند. در واقع، شاعر به شوق و عشق به خوشی و زندگی اشاره میکند و اهمیت لحظههای ناب را بیان میکند.
درآی مست و خرامان و ساغر اندر دست
روا مبین چو تو ساقی و ما چنین هشیار
هوش مصنوعی: بیا با حالتی شاداب و سرمست وارد شو و جام شراب را در دست داشته باش. نگذار که تو به عنوان ساقی و ما به عنوان افرادی هشیار دیده شویم.
بیار جام که جانم ز آرزومندی
ز خویش نیز برآمد چه جای صبر و قرار
هوش مصنوعی: به من جامی بده که جانم به خاطر آرزوهایم از خودم دور شده و دیگر جایی برای صبر و آرامش باقی نمانده است.
بیار جام حیاتی که هم مزاج توست
که مونس دل خستهست و محرم اسرار
هوش مصنوعی: برای دل خسته و احساساتی که در درونم دارم، تو را دعوت میکنم که جامی بیاوری که با روح من همخوانی دارد و میتواند همراهم باشد و رازهایم را حفظ کند.
از آن شراب که گر جرعهای از او بچکد
ز خاک شوره بروید همان زمان گلزار
هوش مصنوعی: اگر کمی از آن شراب روی زمین بریزد، همان لحظهای که این کار انجام شود، درختان شورهزار تبدیل به باغ گل خواهند شد.
شراب لعل که گر نیم شب برآرد جوش
میان چرخ و زمین پر شود از او انوار
هوش مصنوعی: شراب سرخ رنگی که اگر در نیمه شب به جوش بیاید، آسمان و زمین را از نور خود پر میکند.
زهی شراب و زهی ساغر و زهی ساقی
که جانها و روانها نثار باد نثار
هوش مصنوعی: عجب شراب و عجب لیوان و عجب ساقی! که جانها و روحها را فدای باد میکند.
بیا که در دل من رازهای پنهانست
شراب لعل بگردان و پردهای مگذار
هوش مصنوعی: بیا و به دل من نگاهی بینداز، جایی که اسرار نهفتهای وجود دارد. نگذار چیزی میان ما باشد و شراب قرمز را به من بده.
مرا چو مست کنی آنگهی تماشا کن
که شیرگیر چگونست در میان شکار
هوش مصنوعی: زمانی که مرا به حالت مستی درآوری، آن وقت ببین که شیر در میان شکارش چگونه عمل میکند.
تبارک الله آن دم که پر شود مجلس
ز بوی جام و ز نور رخ چنان دلدار
هوش مصنوعی: خداوند را شکر که زمان و مکانی پیش میآید که مجلس پر میشود از عطر نوشیدنی و روشنایی چهرهی محبوب.
هزار مست چو پروانه جانب آن شمع
نهاده جان به طبق بر که این بگیر و بیار
هوش مصنوعی: هزاران انسان شاد و سرمست مانند پروانهها به دور آن شمع در حال چرخش هستند و جان خود را به قربانگاه عشق میبرند. به آن شخص بگو که این جان را بگیر و بیاور.
ز مطربان خوش آواز و نعره مستان
شراب در رگ خمار گم کند رفتار
هوش مصنوعی: صدای خوش مطربان و بانگ شلوغ نابخردان، شراب در رگ کسی که سرخوش نیست، احساس او را گم میکند.
ببین به حال جوانان کهف کان خوردند
خراب سیصد و نه سال مست اندر غار
هوش مصنوعی: به جوانان توجه کن که چگونه پس از درون آن غار، به مدت سیصد و نه سال در حال مستی و سرخوشی گذراندهاند.
چه باده بود که موسی به ساحران درریخت
که دست و پای بدادند مست و بیخودوار
هوش مصنوعی: چه نوشیدنی بود که موسی به ساحران داد و آنها را آنچنان مست و بیخود کرد که دست و پای خود را به راحتی از دست دادند؟
زنان مصر چه دیدند بر رخ یوسف
که شرحه شرحه بریدند ساعد چو نگار
هوش مصنوعی: زنان مصری چه چیزی در چهرهی یوسف دیدند که دستهای خود را چون نگاری زیبا بریدند؟
چه ریخت ساقی تقدیس بر سر جرجیس
که غم نخورد و نترسید ز آتش کفار
هوش مصنوعی: ساقی به قدری زیبا و مقدس است که جرجیس، نیازی به نگرانی و ترس از آتش کافران ندارد و در آرامش به زندگی خود ادامه میدهد.
هزار بارش کشتند و پیشتر میرفت
که مستم و خبرم نیست از یکی و هزار
هوش مصنوعی: او را هزار بار کشتهاند، اما او همچنان به راه خود ادامه میدهد و بیخبر از این همه زخم و کشته شدن، به حالتی مست و غرق در شادی است.
صحابیان که برهنه به پیش تیغ شدند
خراب و مست بدند از محمد مختار
هوش مصنوعی: یاران پیامبر با دلی آتشین و با شجاعت به میدان جنگ رفتند، در حالی که تحت تأثیر عشق و شور و شوق قرار داشتند.
غلط محمد ساقی نبود جامی بود
پر از شراب و خدا بود ساقی ابرار
هوش مصنوعی: محمد در حالی که شراب در جام داشت، اشتباه نکرد؛ زیرا جام او پر از شراب بود و خداوند همانند یک ساقی، به نیکان خدمت میکرد.
کدام شربت نوشید پوره ادهم
که مست وار شد از ملک و مملکت بیزار
هوش مصنوعی: آیا میدانی ادهم چه نوشیدنیای را مصرف کرده که بهزمانی مست و بدون توجه به سلطنت و حکومتش، از آنها دوری کرده است؟
چه سکر بود که آواز داد سبحانی
که گفت رمز اناالحق و رفت بر سر دار
هوش مصنوعی: چه حال شگفتانگیزی بود که خداوند فرمود: "من حقیقت هستم" و به دار رفته شد.
به بوی آن میشد آب روشن و صافی
چو مست سجده کنان میرود به سوی بحار
هوش مصنوعی: با عطر آن، آب شفاف و صاف میشود و مانند مستی که در حال سجده است، به سوی آبادانی و سرسبزی حرکت میکند.
ز عشق این می خاکست گشته رنگ آمیز
ز تف این می آتش فروخت خوش رخسار
هوش مصنوعی: از عشق، این می رنگی شبیه خاک پیدا کرده و به خاطر حرارت عشق، این می رونق و زندگی بخشی به زیبایی هایش داده است.
وگر نه باد چرا گشت همدم و غماز
حیات سبزه و بستان و دفتر گفتار
هوش مصنوعی: اگر به دلایل خاصی در زندگیام غم و اندوه وجود ندارد، پس چرا این باد که در میان درختان و باغها میوزد، همیشه همراه من است و رازهای من را فاش میکند؟
چه ذوق دارند این چار اصل ز آمیزش
نبات و مردم و حیوان نتیجه این چار
هوش مصنوعی: چه لذتی دارند این چهار اصل که از ترکیب گیاه، انسان و animals به وجود آمدهاند.
چه بیهشانه میی دارد این شب زنگی
که خلق را به یکی جام میبرد از کار
هوش مصنوعی: این شب تاریک و بیخبر از حال، با یک جام می، همه را به پیوندی مشترک و یکدست میکشاند و به نوعی از دنیای روزمره و مشکلات دور میکند.
ز لطف و صنعت صانع کدام را گویم
که بحر قدرت او را پدید نیست کنار
هوش مصنوعی: از مهربانی و هنر خالق، کدام یک را بگویم که دریاي قدرت او هیچ حد و مرزی ندارد؟
شراب عشق بنوشیم و بار عشق کشیم
چنانک اشتر سرمست در میان قطار
هوش مصنوعی: بیایید از عشق لذت ببریم و بار عشق را به دوش بکشیم، مانند شتری که سرمست و شاداب در میان کاروان حرکت میکند.
نه مستیی که تو را آرزوی عقل آید
ز مستی که کند روح و عقل را بیدار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که فرد مستی را تجربه کرده که به او عقل و هشیاری میبخشد، و این نوع مستی با آنچه معمولاً به عنوان مستی شناخته میشود، متفاوت است. در واقع، این نوع حالتی که به وجود میآید روح و عقل آدمی را بیدار میکند، نه اینکه او را بیخود و خاموش کند.
ز هر چه دارد غیر خدا شکوفه کند
از آنک غیر خدا نیست جز صداع و خمار
هوش مصنوعی: هر چیزی که غیر از خدا وجود دارد، هرگز نمیتواند به قلههای کمال و زیبایی برسد، چرا که غیر از خدا، تنها سردرد و خماری باقی میماند.
کجا شراب طهور و کجا می انگور
طهور آب حیاتست و آن دگر مردار
هوش مصنوعی: شراب خالص کجا و شراب انگور کجا؟ آب حیات واقعی چیز دیگری است و آن چیزی که از آن میسازند، بیارزش و مرده است.
دمی چو خوک و زمانی چو بوزنه کندت
به آب سرخ سیه روی گردی آخر کار
هوش مصنوعی: گاهی مثل یک خوک زندگی میکنی و زمانی به حالتی میافتی که شبیه بوزینه میشوی؛ در نهایت، در آب قرمز غرق میشوی و رنگ سیاهی بر چهرهات مینشیند.
دلست خنب شراب خدا سرش بگشا
سرش به گل بگرفتست طبع بدکردار
هوش مصنوعی: دل مانند خمرهای است که پر از شراب الهی است. اما انگار که سر این خمره را محکم بستهاند و به خاطر طبیعت بد شخصیتهای نادرست، این شراب به خوبی نمیتواند بیرون بیاید.
چو اندکی سر خم را ز گل کنی خالی
برآید از سر خم بو و صد هزار آثار
هوش مصنوعی: اگر کمی سر ظرف را از گل تمیز کنی، عطر و بوی خوش و صدها نشانه و اثر از آن خارج میشود.
اگر درآیم کآثار آن فروشمرم
شمار آن نتوان کرد تا به روز شمار
هوش مصنوعی: اگر وارد شوم، تاثیرات آن قابل شمارش نیست و نمیتوانم تا روزی که با آن مواجه شوم، تعداد آنها را بیان کنم.
چو عاجزیم بلا احصیی فرود آریم
چو گشت وقت فروداشت جام جان بردار
هوش مصنوعی: وقتی که ما از قدرت و توانایی کافی برخوردار نیستیم، باید با احتیاط و آرامش عمل کنیم. زمانی که زمان مناسب فرا میرسد، باید آماده باشیم تا از زندگی و فرصتها بهرهمند شویم.
درآ به مجلس عشاق شمس تبریزی
که آفتاب از آن شمس میبرد انوار
هوش مصنوعی: وارد جمع عاشقان شمس تبریزی شو، زیرا نور خورشید از وجود او میتابد.