گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۲۷

وجهک مثل القمر قلبک مثل الحجر
روحک روح البقا حسنک نور البصر
دشمن تو در هنر شد به مثل دم خر
چند بپیماییش نیست فزون کم شمر
اقسم بالعادیات احلف بالموریات
غیرک یا ذا الصلات فی نظری کالمدر
هر که به جز عاشقست در ترشی لایقست
لایق حلوا شکر لایق سرکا کبر
هجرک روحی فداک زلزلنی فی هواک
کل کریم سواک فهو خداع غرر
چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر
چونک ببردی دلی بازمرانش ز در
چشم تو چون رهزند ره زده را ره نما
زلف تو چون سر کشد عشوه هندو مخر
عشق بود دلستان پرورش دوستان
سبز و شکفته کند جان تو را چون شجر
عشق خوش و تازه رو طالب او تازه تر
شکل جهان کهنه‌ای عاشق او کهنه خر
عشق خران جو به جو تا لب دریای هو
کهنه خران کو به کو اسکی ببج کمده ور

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

وجهک مثل القمر قلبک مثل الحجر
روحک روح البقا حسنک نور البصر
هوش مصنوعی: صورت تو همچون ماه است، قلبت مانند سنگ محکم و روح تو روح زندگانی است، زیبایی تو نور چشمان است.
دشمن تو در هنر شد به مثل دم خر
چند بپیماییش نیست فزون کم شمر
هوش مصنوعی: دشمن تو در هنر مانند دم خر است که هیچ قدرتی برای پیشی گرفتن از تو ندارد. پس موفقیت‌های خود را هرچند کم، کوچک نشمار.
اقسم بالعادیات احلف بالموریات
غیرک یا ذا الصلات فی نظری کالمدر
هوش مصنوعی: به نفس سوگند می‌خورم که توانایی‌ها و قدرت‌ها را می‌سنجیم، ای کسی که در نمازهایمان به تو توجه داریم، در نظر من همانند موجوداتی زنده و پویای سرزمین استی.
هر که به جز عاشقست در ترشی لایقست
لایق حلوا شکر لایق سرکا کبر
هوش مصنوعی: هر کسی جز عاشق در ترشی و تلخی زندگی مناسب است. فقط عاشق است که شایسته‌ی شیرینی و لذت‌های خوشایند می‌باشد.
هجرک روحی فداک زلزلنی فی هواک
کل کریم سواک فهو خداع غرر
هوش مصنوعی: عشق تو جان من را فدای تو کرده و به خاطر حب تو، همه چیز را به هم می‌ریزد. هیچ چیز و هیچ شخصی به غیر از تو نمی‌تواند مرا تحت تاثیر قرار دهد، زیرا آن‌ها فریب و نیرنگی بیشتر نیستند.
چون سر کس نیستت فتنه مکن دل مبر
چونک ببردی دلی بازمرانش ز در
هوش مصنوعی: وقتی که کسی در کنار تو نیست، عاقلانه است که به شلوغی و بی‌نظمی نپردازی و دل کسی را نشکنی. چرا که اگر دل کسی را بشکنی، در نهایت خودت هم دچار درد و رنج خواهی شد.
چشم تو چون رهزند ره زده را ره نما
زلف تو چون سر کشد عشوه هندو مخر
هوش مصنوعی: چشم تو مانند دزدی است که راهی را پیدا کرده و نشان می‌دهد. زلف تو هم مانند عشوه‌ای است که هندوها به نمایش می‌گذارند و نباید آن را جدی گرفت.
عشق بود دلستان پرورش دوستان
سبز و شکفته کند جان تو را چون شجر
هوش مصنوعی: عشق مانند باغی است که دوستان را پرورش می‌دهد و جان تو را مانند درختی بارور و سرسبز می‌سازد.
عشق خوش و تازه رو طالب او تازه تر
شکل جهان کهنه‌ای عاشق او کهنه خر
هوش مصنوعی: عشق زیبا و نو را می‌طلبد و در عین حال، عاشق او به دنبال شکلی نو از دنیای قدیمی است. در واقع، عشق به او، آینده‌ای تازه و زیبا را به همراه دارد و برای عاشق، دنیای قدیمی به نوعی فرسوده و کهنه به نظر می‌رسد.
عشق خران جو به جو تا لب دریای هو
کهنه خران کو به کو اسکی ببج کمده ور
هوش مصنوعی: عشق مانند اسب‌های وحشی است که در جستجوی آب هستند و به سمت دریای قدیمی می‌روند. در این مسیر، آن‌ها به دنبال نشانه‌هایی می‌گردند و هر کجا که می‌روند، درختان و گیاهان را زیر پا می‌گذارند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۱۲۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1403/02/07 17:05
سیّد مبین محدثی

گر سر کَس نیستَت فتنه مَکُن دل مَبَر

چون که بِبُردی دلی، پرده‌ی او را مَدَر

1403/02/07 17:05
سیّد مبین محدثی

عشق خوش(خَش، تلفظ قدیمی لغت) تازه رو عاشق او تازه تر

همچو جهان کهنه‌ای عاشق او کهنه تر

1403/10/25 07:12
محمد سلماسی زاده

در بیت :

هر که به جز عاشقست در ترشی لایقست

لایق حلوا شکر لایق سرکا کبر

 

کبر گیاهی است که مردم در ترشی بپرورند و بخورند ( نقل از دهخدا )