گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱۱۳

ای جان جان جان‌ها جانی و چیز دیگر
وی کیمیای کان‌ها کانی و چیز دیگر
ای آفتاب باقی وی ساقی سواقی
وی مشرب مذاقی آنی و چیز دیگر
ای مشعله یقین را وی پرورش زمین را
وی عقل اولین را ثانی و چیز دیگر
ای مظهر الهی وی فر پادشاهی
هر صنعتی که خواهی تانی و چیز دیگر
هر گون غرایبی را هر بوالعجایبی را
هر غیب و غایبی را دانی و چیز دیگر
زان عشق همچو افیون لیلی کنی و مجنون
ای از سنات گردون سانی و چیز دیگر
ای نور صدرها را اومید صبرها را
بر اوج ابرها را رانی و چیز دیگر
ای فخر انبیا را وی ذخر اولیا را
وی قصر اجتبا را بانی و چیز دیگر
ای گنج مغفرت را وی بحر مرحمت را
من غیر درگهت را شانی و چیز دیگر
چشمی که غیر رویت بیند ز بهر زینت
باشد در این جریمت زانی و چیز دیگر
ای اصل اصل مبدا وی دستگیر فردا
گشتم به دست سودا عانی و چیز دیگر
پرست این دهانم بر غیر تو نخوانم
چون هست غیر گوشت فانی و چیز دیگر

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای جان جان جان‌ها جانی و چیز دیگر
وی کیمیای کان‌ها کانی و چیز دیگر
هوش مصنوعی: ای روح روح‌ها، تو جان و زندگی هستی و هیچ چیز دیگری نیستی. تو گنجینه‌ای از ارزش‌ها و معانی هستی و غیر از این هیچ چیز دیگری موجود نیست.
ای آفتاب باقی وی ساقی سواقی
وی مشرب مذاقی آنی و چیز دیگر
هوش مصنوعی: ای خورشید پایدار، و ای ساقی خوش‌سخن، و ای نوشیدنی شگفت‌انگیز، تو هستی و چیزهای دیگری نیز وجود دارند.
ای مشعله یقین را وی پرورش زمین را
وی عقل اولین را ثانی و چیز دیگر
هوش مصنوعی: ای شعله‌ای که یقین را روشنی می‌بخشی، و زمین را پرورش می‌دهی، و عقل را نخستین و دومین را هدایت می‌کنی و چیزهای دیگر را نیز.
ای مظهر الهی وی فر پادشاهی
هر صنعتی که خواهی تانی و چیز دیگر
هوش مصنوعی: ای مظهر الهی و نماد سلطنت، هر هنری که بخواهی به تو می‌بخشد و چیزهای دیگری هم دارد.
هر گون غرایبی را هر بوالعجایبی را
هر غیب و غایبی را دانی و چیز دیگر
هوش مصنوعی: هر نوع شگفتی و عجایبی را می‌شناسی و از همه‌ی پدیده‌های غیابی و دور نیز آگاه هستی، اما هنوز چیزهای دیگری وجود دارد که باید به آن‌ها توجه کنی.
زان عشق همچو افیون لیلی کنی و مجنون
ای از سنات گردون سانی و چیز دیگر
هوش مصنوعی: عشق تو مانند افیون است که لیلی را به مجنون تبدیل کرده است، تو از دیوانگی و جنون دلنشین خود به آسمان‌ها صعود کرده‌ای و چیزهای دیگری نیز داری.
ای نور صدرها را اومید صبرها را
بر اوج ابرها را رانی و چیز دیگر
هوش مصنوعی: ای نور امیدی برای دل‌ها، صبرها را به اوج می‌بری و ابرها را از میان برمی‌داری و چیزهای دیگری نیز از توست.
ای فخر انبیا را وی ذخر اولیا را
وی قصر اجتبا را بانی و چیز دیگر
هوش مصنوعی: ای کسی که افتخار پیامبران هستی و موجب فخر و شرافت اولیای الهی، و سازنده‌ی قصر انتخاب و جایگاه ویژه برای مردان الهی، تو نعمت‌های زیادی را به همراه داری.
ای گنج مغفرت را وی بحر مرحمت را
من غیر درگهت را شانی و چیز دیگر
هوش مصنوعی: ای گنجینه‌ی بخشش و ای دریاى رحمت، من بدون حضور تو، نه جایگاهی دارم و نه به چیز دیگری نیازمندم.
چشمی که غیر رویت بیند ز بهر زینت
باشد در این جریمت زانی و چیز دیگر
هوش مصنوعی: چشمی که غیر از زیبایی تو را ببیند، برای زینت و آرایش است و در این صورت، همانند زانی و دیگر چیزها محسوب می‌شود.
ای اصل اصل مبدا وی دستگیر فردا
گشتم به دست سودا عانی و چیز دیگر
هوش مصنوعی: ای تو که منبع و اساس همه چیز هستی، من در پی تو و در جستجوی آینده‌ام، به دنبال افکار و اشیاء دیگری هستم.
پرست این دهانم بر غیر تو نخوانم
چون هست غیر گوشت فانی و چیز دیگر
هوش مصنوعی: من فقط برای تو سخن می‌گویم و به دیگران نمی‌پردازم، زیرا چیزهای دیگر و مادیات زودگذر و فانی هستند.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۱۱۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۱۱۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/08/11 05:11
پیرایه یغمایی

چشمی که غیر رویت، بیند ز بهر زینت
باشد در این جریمت، زانیّ و چیز دیگر
کلمه ی « زانی» در این بیت از مضمون حدیث « زنَا الٌعَیٌنِ النَّظَرُ » ( زنای دو چشم نظر است ) مستفاد شده / مولانا در مثنوی / دفتر چهارم نیز به این حدیث اشاره دارد و می گوید :
مرغ زان دانه نظر خوش می کند
دانه هم از دور راهش می زند
کز زنای چشم حظّی می بری،
نه کباب از پهلوی خود می خوری؟
لازم به اشاره است که زنده یاد نیکلسون این مصراع را ( گر ز نای چشم ) متوجه شده و در مورد ( نای چشم ) و قیاس آن با ( نای گلو) نیز مطالبی آورده که پذیرفتن آن بسیار دور از ذهن است و نیز بعضی از شارحان مثنوی به پیروی از نیکلسون چنین خبطی را مرتکب شده اند
ارجاع به : پانویس ص 613 / غزلیات شمس / با گزینش دکتر شفیعی کدکنی

1396/11/08 22:02
محمدحسین

ببخشید در بیت ششم معنی "ای از سنات گردون سانی و چیز دیگر"چیست؟

1402/09/11 21:12
جاوید مدرس اول رافض

پیر من و مراد من درد من و دوای من  

      فاش بگفتم این سخن شمس من و خدای من

در این غزل هم شمس یا بعبارتی نماد انسان کامل در ستایش است و او را تا خدا برده و وصل میکند

(چیز دیگر )در ردیف ابیات همان خدای تبارک مبباشد که مولانا در  لباس ایهام پوشانده است .یا بلحاظ سلیقه شخصی و یا بلحاظ اجتناب از کفر .

انسان که هدف از خلقش رسیدن بخداست و به مصداق لولاک لم خلقت الافلاک .هستی بخاطر وی آفریده شده  و بمصداق  کنت کنزا مخفیا و احبت اعرف فخلقتل الخلق لکی اعرف ،نماینده خداست در روی جهان مادی و فیزیکی و خدای را تمثیل میکند همه تعاریف در این غزل هدفش خدای زمینی توام با خدای آسمانی است