غزل شمارهٔ ۱۱۰۵
ای خیالت در دل من هر سحور
میخرامد همچو مه یک پاره نور
نقش خوبت در میان جان ما
آتش و شور افکند وانگه چه شور
آتشی کردی و گویی صبر کن
من ندانم صبر کردن در تنور
یاد داری کآمدی تو دوش مست
ماه بودی یا پری یا جان حور
آن سخنهایی که گفتی چون شکر
وان اشارتها که میکردی ز دور
دست بر لب میزدی یعنی که تو
از برای این دل من برمشور
دست بر لب مینهی یعنی که صبر
با لب لعلت کجا ماند صبور
رو به بالا میکنی یعنی خدا
چشم بد را از جمالم دار دور
ای تو پاک از نقشها وز روی تو
هر زمانی یوسفی اندر صدور
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای خیالت در دل من هر سحور
میخرامد همچو مه یک پاره نور
هوش مصنوعی: ای خیال تو در دل من در هر سحری مانند ماهی که نورش را پراکنده میکند، به آرامی و زیبایی در حال حرکت است.
نقش خوبت در میان جان ما
آتش و شور افکند وانگه چه شور
هوش مصنوعی: زیبایی و حضور تو در دل ما مانند آتش و شوری عمیق ایجاد کرده است که هیچ چیز نمیتواند آن را خاموش کند.
آتشی کردی و گویی صبر کن
من ندانم صبر کردن در تنور
هوش مصنوعی: تو آتشی را بر پا کردی و به من میگویی صبر کن، در حالی که من نمیدانم چطور باید در این تنور گرم صبر کنم.
یاد داری کآمدی تو دوش مست
ماه بودی یا پری یا جان حور
هوش مصنوعی: یاد داری که دیشب وقتی به حضور من آمدی، مانند ماه زیبا بودی یا همچون پرندهای دلربا یا روح یک حوری؟
آن سخنهایی که گفتی چون شکر
وان اشارتها که میکردی ز دور
هوش مصنوعی: سخنان شیرینی که تو گفتی مانند شکر است و آن نشانههایی که از دور به من میدادی، نیز معنیدار و پرمحتوا هستند.
دست بر لب میزدی یعنی که تو
از برای این دل من برمشور
هوش مصنوعی: دست بر روی لب میکشیدی که به معنای این بود که تو به خاطر دل من نگران نباشی.
دست بر لب مینهی یعنی که صبر
با لب لعلت کجا ماند صبور
هوش مصنوعی: وقتی دستت را بر روی لبان خود میگذاری، نشاندهنده این است که صبر و شکیبایی در کنار زیبایی و جذابیتت جایی ندارد.
رو به بالا میکنی یعنی خدا
چشم بد را از جمالم دار دور
هوش مصنوعی: وقتی به سمت بالا نگاه میکنی، در واقع از خدا میخواهی که چشمهای بد را از زیباییام دور کند.
ای تو پاک از نقشها وز روی تو
هر زمانی یوسفی اندر صدور
هوش مصنوعی: ای تو که از تمام نقاشیها و تصاویر پاک و بینقصی، هر زمانی در درون تو چهرهای همچون یوسف درخشان و زیبا جلوهگر است.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۱۰۵ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1399/09/23 04:11
همایون
عناصر عرفان ایرانی جلال دین اینجا در این غزل خود را به نمایش میگذارند
خیال به خدا مربوط نمیشود بلکه عنصر انسانی و عرفانی است که شاهی انسان در هستی را پایدار می سازد، روشنایی و نور نیز به انسان و درون انسان مربوط میشود که امروز را به فردایی نو و تازه وصل میکند
مستی هم عنصری انسانی و عرفانی است که امروز را به دیروز می پیوندد و شکوه انسان وهستی و شادی و عشق را موجودیت می بخشد
و آتش انسان را پهلوان و کارآمد میکند و رخس انسان در هستی را به پا می دارد