گنجور

غزل شمارهٔ ۱۱

ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا
هین زُهره را کالیوه کن زان نغمه‌های جان‌فزا
دعوی خوبی کن بیا تا صد عدو و آشنا
با چهره‌ای چون زعفران با چشم تر آید گوا
غم جمله را نالان کند تا مرد و زن افغان کند
که داد ده ما را ز غم‌، کاو گشت در ظلم اژدها
غم را بدرانی شکم با دورباش‌ِ زیر و بم
تا غلغل افتد در عدم از عدل تو ای خوش صدا
ساقی تو ما را یاد کن صد خیک را پرباد کن
ارواح را فرهاد کن در عشق آن شیرین لقا
چون تو سرافیل‌ِ دلی‌، زنده‌کن‌ِ آب و گلی
دردم ز راه مقبلی در گوش ما نفخه خدا
ما همچو خرمن ریخته گندم به کاه آمیخته
هین از نسیم باد‌ِ جان‌، که را ز گندم کن جدا
تا غم به سوی غم رود خرم سوی خرم رود
تا گل به سوی گل رود تا دل برآید بر سما
این دانه‌های نازنین محبوس مانده در زمین
در گوش یک باران خوش موقوف یک باد صبا
تا کار جان چون زر شود با دلبران هم‌بر شود
پا بود اکنون سر شود‌، که بود اکنون کهربا
خاموش کن آخر دمی دستور بودی گفتمی
سرّی که نفکنده‌ست کس در گوش اخوان صفا

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای طوطی عیسی نفس وی بلبل شیرین نوا
هین زُهره را کالیوه کن زان نغمه‌های جان‌فزا
کالیوه: شیدا و دیوانه. مصرع یعنی زُهره که خود خنیاگر است را با نغمه‌های دلنشینت شیدا و حیران کن.
دعوی خوبی کن بیا تا صد عدو و آشنا
با چهره‌ای چون زعفران با چشم تر آید گوا
هوش مصنوعی: بیا و ادعای زیبایی کن تا هم دشمنان و هم دوستانت با چهره‌ای شاداب و درخشان و چشمانی پر از اشک به تو روی بیاورند.
غم جمله را نالان کند تا مرد و زن افغان کند
که داد ده ما را ز غم‌، کاو گشت در ظلم اژدها
هوش مصنوعی: غم و اندوه همه را به فریاد و ناله درمی‌آورد، و این حال مرد و زن را به درد و زاری می‌کشاند. پس از این همه غم، از ما می‌خواهند که کمک کنیم، چون دیگران در چنگال ظلم و ستم گرفتار شده‌اند.
غم را بدرانی شکم با دورباش‌ِ زیر و بم
تا غلغل افتد در عدم از عدل تو ای خوش صدا
هوش مصنوعی: غم را کنار بزن و با لحن دلنشین خود، از درون وجودت بگو تا صدای زیبای تو در سکوت به گوش برسد و از عدالت تو آشنا شود.
ساقی تو ما را یاد کن صد خیک را پرباد کن
ارواح را فرهاد کن در عشق آن شیرین لقا
هوش مصنوعی: ای ساقی، ما را به یاد داشته باش، صد خیک را پر کن و ارواح ما را به عشق آن شیرینِ محبوب زنده کن.
چون تو سرافیل‌ِ دلی‌، زنده‌کن‌ِ آب و گلی
دردم ز راه مقبلی در گوش ما نفخه خدا
هوش مصنوعی: چون تو مانند سرافیل، که مردم را زنده می‌کند، با روحی تازه به من زندگی می‌دهی. درد و رنج من از طریق نفسی الهی به گوش ما رسیده است.
ما همچو خرمن ریخته گندم به کاه آمیخته
هین از نسیم باد‌ِ جان‌، که را ز گندم کن جدا
هوش مصنوعی: ما مانند گندم‌هایی هستیم که در کاه ریخته شده‌اند. دقت کن از نسیم زندگی، چه کسی را می‌توانی از میان این گندم‌ها جدا کنی.
تا غم به سوی غم رود خرم سوی خرم رود
تا گل به سوی گل رود تا دل برآید بر سما
هوش مصنوعی: تا زمانی که غم به سمت غم می‌رود، شادی هم به سمت شادی می‌رود. هنگامی که گل به گل می‌پیوندد، دل نیز به آسمان پرتاب می‌شود.
این دانه‌های نازنین محبوس مانده در زمین
در گوش یک باران خوش موقوف یک باد صبا
هوش مصنوعی: این دانه‌های عزیز که در خاک حبس شده‌اند، در انتظار بارانی خوش و نسیم ملایم هستند.
تا کار جان چون زر شود با دلبران هم‌بر شود
پا بود اکنون سر شود‌، که بود اکنون کهربا
هوش مصنوعی: تا زمانی که جان و دل به هم نزدیک شوند و با عشق در آمیخته شوند، روح به یک کمال و زیبایی می‌رسد؛ اکنون که همچون کهربا درخشان است، نشانی از آن دیگر وجود ندارد.
خاموش کن آخر دمی دستور بودی گفتمی
سرّی که نفکنده‌ست کس در گوش اخوان صفا
هوش مصنوعی: آخرین زمانی که صحبت می‌کردم، به تو گفتم رازی را که هیچ‌کس دیگر تا به حال نشنیده بود. اکنون لطفاً این راز را خاموش نگه‌دار.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۱ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۱ به خوانش سیده سحر حسینی
غزل شمارهٔ ۱۱ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۱ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۱ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۱ به خوانش آرش خیرآبادی

حاشیه ها

1393/07/01 22:10
حنا

تعداد ابیات واقعا کمه یا خودتون کمش کردین؟

1394/06/14 14:09
میلاد

کالیوه به معنای سرگشته و دیوانه است.

1395/05/20 13:08
میلادی رومی

کالیو امروزه به کودکانی میگویند که بهره هوشی آن ها از 70 -90 است و عمر آنها بیشتر 6 تا 7 سال نمیشود و دوست عزیزمان میلاد به معنای سرگشته و دیوانه است

1396/09/05 03:12
همایون

در زمین و طبیعت همه چیز در هم آمیخته است غم و شادی ، بهار و خزان، کاه و گندم
کار انسان جدا کردن نیک و بد و صفا دادن است. جلال دین بسیار از اخوان صفا تعریف می‌‌کند و آنها را می‌‌پسندد
آنها طرفدار طبیعت و عقل و آبادانی و تلاش بودند و بسیار از مخفی‌ کاری بهره می‌‌بردند و کار‌ها را بسیار دوستانه و جمعی‌ پیش می‌‌بردند
نسبت به زمان خود (قرن چهارم و پنجم هجری) بسیار پیش رو و مترقی
در گوش یک باران یعنی‌ منتظر باران، یا همان راز و معرفتی که جلال دین به آن آگاه است

1397/10/13 09:01
مهراب

طوطی عیسی نفس همان گل نرگس مهدی صاحی زمان( عج) هست که با دم مسیحایی خود مردگان را جان می بخشد و جانِ جان است و مادرش زهرا( س) جانِ جانِ جان هستند و خداوند لطیف در شعر مولوی میشود جانِ جانِ جانِ جان.یعنی کسی که جان بخشیده زهرا را و بواسطه زهرا جان بخشیده مهدی را و بواسطه ایشان جان بخشیده ما را. اشاره به حدیث لولاک لما خلقت الافلاک.
درمتن شعر مولانا اسراری را از وجود آقا رمز گونه بیان میکند و در آخر سخن را کوتاه کرده و به خودش دستور میدهد که خاموش باش
خاموش کن آخر دمی دستور بودی گفتمی
سری که نفکندست کس در گوش اخوان صفا
اسرار آفرینش را نباید بگویی.چرا که این اسرار برای اهل صفا و معرفت و مومنان واقعی و محبین چهارده نور اهل بیت فاش میشود و کسی این اسرار را برایشان بازگو نکرده بلکه بواسطه صاف بودن( صفا) آینه ی دل ،اسرار در آینه ی قلبشان نمایان شده و به قولی چشم دلشان بینا شده.
کسی که چشم ظاهر بین دارد و تلاش نمیکند که از ظاهر به باطن برسد اسرار را نباید برایش فاش کرد تا خودش به جست و جو برود.

1399/10/31 18:12
دانیال

درود بر اهل ادب. لطفا معنی و مفهوم بیت سوم را با افاضات فضلتان بشکافید.

1399/10/31 21:12
nabavar

گرامی دانیال
غم جمله را نالان کند تا مرد و زن افغان کند
که داد ده ما را ز غم کو گشت در ظلم اژدها
مرد و زن گله مند و نالان از ظلمِ غم، آرزومند رهایی از
این ظلم که بس بزرگ است و چون اژدهایی خود نمایی می کند

1399/10/01 21:01
دانیال

جناب ناباور ارجمند! سپاس از بذل فیضتان. من باید اذعان کنم که هنوز مصرع دوم این بیت برایم شکافته نشده؛ به ویژه پیوند میان "داد" و "ده".

1399/10/01 22:01
nabavar

گرامی دانیال
آرزومند رهایی از این ظلم، به مانای داد ده است
شاید باید روشنتر می نوشتم که داد ده یعنی به دادم برس داد دادن همان به داد رسیدن است، داد خواهی می کند از ظلم غم، که جمله مردو زن را به فغان آورده
پایدارباشید

1399/10/02 01:01
دانیال

جناب ناباور! با همین چند واژه، سپاسم را بجای می آورم. عزت و احترامتان زیاد.

1399/10/02 03:01
nabavar

گرامی دانیال
قابلی نداشت.
شاد زی بر دوام.

1400/07/30 23:09
امیررضا عطایی

دعوی خوبی....

....با چشم تر آید گوا. به نظرم با این آیه در ارتباط میاد 

آیه ۸۳سوره مایده :....تری اعینهم...شاهدین.

 

 

 

1400/08/28 17:10
میرزایی

دردم ز راه مقبلی در گوش ما نفخه خدا به چه معناست؟؟؟

1400/09/25 03:11
آیدین

دردم یعنی سریع

نفخه هم یعنی نفس

همانطور که اسرافیل در سور خود میدمد و انسان را برای رستاخیز بیدار میکند، تو هم سریع از راه درستی نفس خدا را در گوش ما زمزمه کن یا مارا از خواب غفلت بیدار کن.

1403/02/05 16:05
حضرت خداوندگار

جناب آیدین عزیز 

در دم (امر به دمیدن )یعنی بِدَم یعنی نجوا کن