غزل شمارهٔ ۱۰۹۷
عقل بند رهروانست ای پسر
بند بشکن ره عیانست ای پسر
عقل بند و دل فریب و جان حجاب
راه از این هر سه نهانست ای پسر
چون ز عقل و جان و دل برخاستی
این یقین هم در گمانست ای پسر
مرد کو از خود نرفت او مرد نیست
عشق بیدرد آفسانست ای پسر
سینه خود را هدف کن پیش دوست
هین که تیرش در کمانست ای پسر
سینهای کز زخم تیرش خسته شد
در جبینش صد نشانست ای پسر
عشق کار نازکان نرم نیست
عشق کار پهلوانست ای پسر
هر کی او مر عاشقان را بنده شد
خسرو و صاحب قرانست ای پسر
عشق را از کس مپرس از عشق پرس
عشق ابر درفشانست ای پسر
ترجمانی منش محتاج نیست
عشق خود را ترجمانست ای پسر
گر روی بر آسمان هفتمین
عشق نیکونردبانست ای پسر
هر کجا که کاروانی میرود
عشق قبله کاروانست ای پسر
این جهان از عشق تا نفریبدت
کاین جهان از تو جهانست ای پسر
هین دهان بربند و خامش چون صدف
کاین زبانت خصم جانست ای پسر
شمس تبریز آمد و جان شادمان
چونک با شمسش قرانست ای پسر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عقل بند رهروانست ای پسر
بند بشکن ره عیانست ای پسر
هوش مصنوعی: عقل، راهنمای مسافران است، پسرم. زنجیرهای خود را بشکن و راه روشن را ببین.
عقل بند و دل فریب و جان حجاب
راه از این هر سه نهانست ای پسر
هوش مصنوعی: عقل را به عنوان یک قید و محدودیت میبیند و دل را فریبنده و جان را به عنوان مانع در مسیر حقایق و روشنیها توصیف میکند. از این سه، راه حقیقت و درک عمیق پنهان است، پسرم.
چون ز عقل و جان و دل برخاستی
این یقین هم در گمانست ای پسر
هوش مصنوعی: وقتی از عقل و جان و دل جدا شدی، این یقین نیز فقط در حد گمان است، پسرم.
مرد کو از خود نرفت او مرد نیست
عشق بیدرد آفسانست ای پسر
هوش مصنوعی: اگر مردی از خودگذشته نباشد، او واقعاً مرد نیست. عشق واقعی همراه با درد و رنج است، پسر.
سینه خود را هدف کن پیش دوست
هین که تیرش در کمانست ای پسر
هوش مصنوعی: دل خود را برای محبت و دوستی با معشوق آماده کن، زیرا عشق او همچنان در انتظار است و به زودی به سوی تو خواهد آمد.
سینهای کز زخم تیرش خسته شد
در جبینش صد نشانست ای پسر
هوش مصنوعی: سینهای که از زخم تیر خسته شده، بر پیشانیاش نشانههای زیادی دیده میشود، پسر.
عشق کار نازکان نرم نیست
عشق کار پهلوانست ای پسر
هوش مصنوعی: عشق چیزی ساده و بیدردسر نیست، بلکه کار افرادی قوی و شجاع است، پسر.
هر کی او مر عاشقان را بنده شد
خسرو و صاحب قرانست ای پسر
هوش مصنوعی: هر کسی که در عشق به محبوب درآید، مانند شاه و صاحب قدرت و بزرگی است، ای پسر.
عشق را از کس مپرس از عشق پرس
عشق ابر درفشانست ای پسر
هوش مصنوعی: عشق را از هیچکس نپرس، چرا که خود عشق را بپرس. عشق مانند ابری است که باران میبارد و بر زندگی تاثیر میگذارد، پسرم.
ترجمانی منش محتاج نیست
عشق خود را ترجمانست ای پسر
هوش مصنوعی: عشق خود به خود بیانگر و نمایانگر درون تو است و نیازی به توضیح یا ترجمه ندارد.
گر روی بر آسمان هفتمین
عشق نیکونردبانست ای پسر
هوش مصنوعی: اگر بر آسمان هفتم عشق را نگاه کنی، خواهی دید که عشق همچون نردبانی نیکو است، ای پسر.
هر کجا که کاروانی میرود
عشق قبله کاروانست ای پسر
هوش مصنوعی: هر جا که گروهی در حال حرکت هستند، عشق همیشه راهنمای آنها و هدف نهایی شان است، پسر!
این جهان از عشق تا نفریبدت
کاین جهان از تو جهانست ای پسر
هوش مصنوعی: این دنیا به عشق وابسته است و نمیتواند تو را فریب دهد، چرا که این جهان به خاطر تو وجود دارد، ای پسر.
هین دهان بربند و خامش چون صدف
کاین زبانت خصم جانست ای پسر
هوش مصنوعی: برو و زبانت را ببند و مانند صدف ساکت باش، زیرا این زبانت میتواند دشمن جانت باشد، ای پسر.
شمس تبریز آمد و جان شادمان
چونک با شمسش قرانست ای پسر
هوش مصنوعی: شمس تبریز آمد و جان مرا شاد کرد، زیرا او برای من مانند قرآن است، ای پسر.
حاشیه ها
1397/07/12 12:10
نادر..
ره عیان است
بند بشکن..
1397/10/12 00:01
همایون
عشق نزد جلال دین هنگامی که شمس پیدا میشود تعریفی دیگر مییابد همچنین معرفت و عرفان و فنا
راه عرفان نزد جلال دین راهی است که به دوست میانجامد و انسان در وجود دوست خود فنا میشود
پهلوانی میخواهد که چنین راهی را در نوردد غیر از این راه به نظر او هر راه دیگر زیر نفوذ عقل خواهد بود نه عشق
این بزرگترین تغییر و تغییر واقعی است که میتواند در انسان پدید آید و از فردیت خود جدا شود و از بند جهان رها گردد و به آسمان انسان برسد و این راه نیز با انسان صورت میگیرد وقتی دو انسان به هم وصل میشوند
1399/09/30 13:11
فرامرز
چون قلم اندر نوشتن می شتافت چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت