اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عقل بند رهروان و عاشقانست ای پسر
بند بشکن ره عیان اندر عیانست ای پسر
هوش مصنوعی: عقل، مانع حرکت و پیشرفت راهیان عشق است، پسر! باید این مانع را بشکنی و راه را به طور واضح ببینی، پسر!
عقل بند و دل فریب و تن غرور و جان حجاب
راه از این جمله گرانیها نهانست ای پسر
هوش مصنوعی: عقل محدودیتهایی دارد و دل انسان تحت تأثیر احساسات است. جسم به خاطر احساس خودخواهی میتواند فریفتار شود و روح هم موانعی برای رسیدن به هدف دارد. این پیچیدگیها و فشارها، در حقیقت، نشانههای مهمی از مشکلات در مسیر زندگی هستند، پسرم.
چون ز عقل و جان و دل برخاستی بیرون شدی
این یقین و این عیان هم در گمانست ای پسر
هوش مصنوعی: وقتی از عقل و روح و دل خود بیرون آمدی، این حقیقت و وضوحی که به آن میرسی نیز در واقع یک نوع گمان است، پسر.
مرد کو از خود نرفتست او نه مردست ای پسر
عشق کان از جان نباشد آفسانست ای پسر
هوش مصنوعی: مردی که از خود رفته نیست، او واقعاً مردی نیست. فرزندم، عشق حقیقی که از دل و جان برنخیزد، افسانهای بیش نیست.
سینه خود را هدف کن پیش تیر حکم او
هین که تیر حکم او اندر کمانست ای پسر
هوش مصنوعی: دل خود را آماده کن تا در برابر اراده او قرار گیرد، زیرا آن اراده مانند تیری است که در کمان آماده پرتاب است، ای پسر.
سینهای کز زخم تیر جذبه او خسته شد
بر جبین و چهره او صد نشانست ای پسر
هوش مصنوعی: سینهای که به خاطر تیر دلربای او زخمی و خسته شده، بر پیشانی و چهرهاش آثار زیادی به چشم میخورد، پسر.
گر روی بر آسمان هفتمین ادریسوار
عشق جانان سخت نیکو نردبانست ای پسر
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به بلندای آسمانهای دور بروی، عشق معشوق مانند نردبانی عالی است که میتواند تو را به آنجا برساند، پسر جان.
هر طرف که کاروانی نازنازان میرود
عشق را بنگر که قبله کاروانست ای پسر
هر کاروانی را دیدی که بسیار با ناز میرود بدان که عشق، سرور کاروان است.( قبلهکاروان منظور کسی که کاروان به نام او شناخته میشده است و بزرگ کاروان بودهاست؛ با قلاوز یا راهبلدِ کاروان تفاوت داشته است)
سایه افکندست عشقش همچو دامی بر زمین
عشق چون صیاد او بر آسمانست ای پسر
هوش مصنوعی: عشق او همچون دام بزرگی بر زمین گسترده شده است و خود او مانند صیادی در آسمان به دنبال طعمههایش میگردد، ای پسر.
عشق را از من مپرس از کس مپرس از عشق پرس
عشق در گفتن چو ابر درفشانست ای پسر
هوش مصنوعی: عشق را از من و دیگران نپرس. خود عشق را بپرس. زیرا عشق در بیان و توصیف مانند ابرهایی است که در حال باریدناند. ای پسر، مفهوم عشق را نمیتوان به راحتی توضیح داد.
ترجمانی من و صد چون منش محتاج نیست
در حقایق عشق خود را ترجمانست ای پسر
هوش مصنوعی: تو نیاز به هیچ ترجمهای از عشق نداری، زیرا خودت به تنهایی میتوانی این عشق را درک کنی.
عشق کار خفتگان و نازکان نرم نیست
عشق کار پردلان و پهلوانست ای پسر
هوش مصنوعی: عشق ویژه افرادی نیست که به آرامی و ناز زندگی میکنند، بلکه برای دلیران و قهرمانان است.
هر کی او مر عاشقان و صادقان را بنده شد
خسرو و شاهنشه و صاحبقرانست ای پسر
هوش مصنوعی: هر کس که به عشق و صداقت بپردازد و در این مسیر قدم بردارد، در واقع به مقام والایی دست مییابد و میتواند به عنوان پادشاهی بزرگ و صاحب مقام شناخته شود، ای پسر.
این جهان پرفسون از عشق تا نفریبدت
کاین جهان بیوفا از تو جهانست ای پسر
هوش مصنوعی: این دنیا پر از جاذبههای عشق است، اما مراقب باش که فریب این دنیا را نخوری، زیرا این دنیا به هیچکس وفادار نیست، پس ای پسر، مواظب خودت باش.
بیتهای این غزل گر شد دراز از وصلها
پرده دیگر شد ولی معنی همانست ای پسر
هوش مصنوعی: اگرچه غزلهای من به خاطر وصلها طولانی شدهاند، اما معنی آنها هنوز همان است، فرزند.
هین دهان بربند و خامش کن از این پس چون صدف
کاین زبانت در حقیقت خصم جانست ای پسر
هوش مصنوعی: ای پسر، حواست را جمع کن و از این به بعد زبانت را بسته نگهدار، زیرا این زبان در واقع دشمن جان توست، مانند یک صدف که باید در سکوت بماند.
حاشیه ها
با سلام و عرض ادب
در بیت آخر مصرع دوم
به نظر از لحاظ معنایی زبان درست است
نه زیان
با تشکر
با سلام.
بنده متن این شعر را به صورت دیگری دیده ام. به نظر می رسد در متنی که گنجور ارائه داده است در هر مصرع یک یا دو کلمه اضافی موجود است. گویا کسی شعر اصلی را باز نویسی کرده و در هر مصرع به تناسب یک یا دو کلمه افزوده است. با توجه به این که قرائت دکتر سروش در مجموعه صوتی رسول آفتاب، آن قرائت است، اصالت این شعر جای تامل و تحقیق دارد
خیر جناب کامران کمیلی پور اشتباهی صورت نگرفته است و آن غزل را در شماره 1097این مجموعه میتوانید بیابید ،میشود گفت همین غزل است با کلماتی اضافه و البته موسیقی و وزنی دیگر اما چرایی این ماجرا و اینکه کدام نخست سروده شده را میسپارم به جناب گوهری عزیز
1394/05/31 21:07
محمد بی غم
ببخشید
معنی کلمه ی آفسان در مصرع دوم از بیت چهارم چیه؟
افسان = افسانه
شاهد :
از نفس سخن کم جو در مجلس جانبازی
بر تارک بی نفسی فرموده دل افسان ساز. ( سنایی)
سلام
بیت آخر زبان درست است نه زیان لطفا اصلاح شود، با سپاس.
مولانا در این شعر راه رسیدن به عشق و مزایای عاشق شدن را توضیح می دهد،
با تصمیم گیری عقلی و تحلیل های ذهنی رویدادها و اتفاقات و نیازها به مقصد نمی رسیم، آنچه عقل می حواهد استدلال و فلسفه است،یا علت و معلولی است،عقل بند و دام است و ما را گرفتار می کند،
با تصمیم گیری واکنش ، و بر اساس غرایز و احساسات تحلیل کردن و تصمیم گرفتن به مقصد نمی رسیم، آنچه که تن می خواهد، مقایسه و مسابقه است ،
با تصمیم گیری های فرضی، و معامله و بده بستان با خدای ذهنی هم به جایی نمی رسیم، و بازی ذهن است، تصمیم گیری های فرض ،تصمیم گرفتن با داده های غلط است، پس هر نتیجه ای هم که از آن استباط کنیم اشتباه است، مثل اینکه دکتر به جای دارو گچ به شما بدهد، شما خودتان را گول می زنید که دارید دارو مصرف می کنید، پس دل ما را فریب می دهد،آنچه دل می خواهد رضایت و خشنودی الکی شماست،
راه رسیدن به عشق از عقل ،تن و دل به دست نمی آید،
اگر کسی بگوید ، من عقل ،تن و دل را کنار گذاشتم ، پس به یقین در مسیر عشق قرار دارم و به عشق می رسم،
تصور و یقین اینگونه هم توهم است و به عشق منتهی نمی شود،
عشق با رفتن به سکوت،و عدم و برگشتن، با خاموش کردن گفتگوی سر، با شنیدن صداها اطراف بدون تحلیل، با دیدن چیزها بدون بحث، با حس کردن گرما و سرما بدون نظر دادن، با زندگی در لحظه به دست می آید،
نازنازان یعنی بسیار با ناز، در اینجا قید است. نازان صفت فاعلی است.
نازنازان حالت مبالغه دارد.