اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای صبا حالی ز خد و خال شمس الدین بیار
عنبر و مشک ختن از چین به قسطنطین بیار
قسطنطین (نام شهر، امروزه استانبول)
گر سلامی از لب شیرین او داری بگو
ور پیامی از دل سنگین او داری بیار
هوش مصنوعی: اگر پیامی شیرین از طرف او داری، آن را بفرست؛ و اگر درد و غصهای از دل او داری، آن را نیز بیاور.
سر چه باشد تا فدای پای شمس الدین کنم
نام شمس الدین بگو تا جان کنم بر او نثار
هوش مصنوعی: هر چیزی که باشد، آمادهام برای فدای پای شمس الدین. فقط نام شمس الدین را ببر و من جانم را برای او قربانی میکنم.
خلعت خیر و لباس از عشق او دارد دلم
حسن شمس الدین دثار و عشق شمس الدین شعار
هوش مصنوعی: دل من به خاطر عشق او، لباسی زیبا و شایسته پوشیده است. عاشق حسنی هستم که به شمس الدین مربوط میشود و عشق شمس الدین، نماد و نشان من است.
ما به بوی شمس دین سرخوش شدیم و میرویم
ما ز جام شمس دین مستیم ساقی می میار
هوش مصنوعی: ما از عطر و بوی شمس دین خوشحال و شاداب شدهایم و به راه خود ادامه میدهیم. ما از شراب شمس دین مست شدهایم، ای ساقی! شراب را برای ما بیاور.
ما دماغ از بوی شمس الدین معطر کردهایم
فارغیم از بوی عود و عنبر و مشک تتار
هوش مصنوعی: ما با بوی خوش شمسالدین، هوای خود را معطر کردهایم و دیگر به عطرهای عود و عنبر و مشک توجهی نمیکنیم.
شمس دین بر دل مقیم و شمس دین بر جان کریم
شمس دین در یتیم و شمس دین نقد عیار
هوش مصنوعی: شمس دین در دل و جان شخصیتی محترم و بزرگوار حضور دارد. او در دل یتیمان و در ارزشهای اصیل زندگی نمایان است. شمس دین نماد خلوص و قیمت واقعی انسانیت است.
من نه تنها میسرایم شمس دین و شمس دین
میسراید عندلیب از باغ و کبک از کوهسار
هوش مصنوعی: من فقط شعر نمینویسم، بلکه شمس دین نیز شعر میسراید، همانطور که بلبل از باغ آواز میخواند و کبک از کوهها ترانه میسراید.
حسن حوران شمس دین و باغ رضوان شمس دین
عین انسان شمس دین و شمس دین فخر کبار
هوش مصنوعی: زیبایی حوریان بهشتی و باغهای بهشت نمادی از کمال و زیبایی در دین و انسانیت است. در اینجا اشاره شده که شمس دین، نه تنها خود یک نماد از دیانت و زیبایی است، بلکه به عنوان افتخاری برای بزرگان نیز شناخته میشود.
روز روشن شمس دین و چرخ گردان شمس دین
گوهر کان شمس دین و شمس دین لیل و نهار
هوش مصنوعی: روز روشن، خورشید دین را نمایان میسازد و دورانی که به گرد آن میچرخد، نشاندهندهی نور و حقیقت این دین است. گهر و جوهر گرانبهای این دین است و شمس دین در تمام روزها و شبها حضور دارد.
شمس دین جام جمست و شمس دین بحر عظیم
شمس دین عیسی دم است و شمس دین یوسف عذار
هوش مصنوعی: شمس دین مانند جام جم است که نماد دانش و روشنایی است. او همچون دریای بزرگی است که عمق و وسعتش بیپایان است. شمس دین به عیسی دم تشبیه شده و به یوسف که زیباییاش زبانزد است نیز اشاره شده است.
از خدا خواهم ز جان خوش دولتی با او نهان
جان ما اندر میان و شمس دین اندر کنار
هوش مصنوعی: من از خدا میخواهم که نعمتی پنهانی برایم به ارمغان آورد که جان من در میان آن و شمس دین در کنار آن باشد.
شمس دین خوشتر ز جان و شمس دین شکرستان
شمس دین سرو روان و شمس دین باغ و بهار
هوش مصنوعی: شمس دین برای من بسیار باارزشتر از جان است. او مانند شکر در زندگیام شیرینی میبخشد، چون سرو و درختان بلند در باغ و بهار، که زیبایی و نشاط را به ارمغان میآورند.
شمس دین نقل و شراب و شمس دین چنگ و رباب
شمس دین خمر و خمار و شمس دین هم نور و نار
هوش مصنوعی: شمس دین به عنوان نمادی از شادی و لذت، همواره با نوشیدنیهای خوشمزه و سازهای موسیقی همراه است. او نمایانگر نشئگی و احساسات عمیق است و در عین حال میتواند نور بخش زندگی و باعث شعلهور شدن درون انسانها باشد.
نی خماری کز وی آید انده و حزن و ندم
آن خمار شمس دین کز وی فزاید افتخار
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی حال و هوای خوشی و شادی است که از وجود شخصیتی بزرگ و معنوی ناشی میشود. این شخص مانند یک شراب است که اندوه و غم را میزداید و به جای آن افتخار و عزت را به ارمغان میآورد. وجود او باعث میشود که آدمی از حال خمار و غم خارج شود و به شور و شعف برسد.
ای دلیل بیدلان و ای رسول عاشقان
شمس تبریزی بیا زنهار دست از ما مدار
هوش مصنوعی: ای دلیل و راهنمای عاشقان و عاشق شمس تبریزی، خواهش میکنم از ما دور نشو و ما را تنها نگذار.
حاشیه ها
1392/07/18 18:10
امین کیخا
گویند شمس ملکداد را گفتند چرا گوشه می گیری از مردم گفت مرا سخن اسان گفتن نفرمودند ! (یعنی مولانا ( خداوندگار ) را تنها می خواسته به راه کند .)
In the beginning, everything was alive. The smallest objects were endowed with beating hearts. The passage of time, i.e. the cycle of life and death, is just the manifestation of one possible permutation of all the things that can happen to people. What it means to be a human being or what it means to be alive; are really very boring topics per se. What remains interesting is the capability to remember things that will somehow connect with things that other people have experienced.
شمس تبریزی بیا زینهار دست از ما مدار
1394/07/29 21:09
ناشناس ناشناس
جنابان کیخا و شمس،
گرچه از عوامم و از مردم ( و از برای آنان که جز برای مردم نمیگویند و نمی خوانند و نمی نویسند تره هم خرد نمی کنم ) تنها از سر کنجکاوی آیا چیزی از افاضات شمس ملک داد این کان گوهر، این جام جم و در یتیم ، وین نقل و نبات در دل بلخی مقیم ، دارید ، جز نقل به مضمون و مرا سخن آسان نفرمودند ؟؟
پیشاپیش سپاس می گزارم
جناب شمس،
بنده همان ناشناس ناشناسم و از برای آسانی به نا شناسا تغییر نام داده ام.
باری برداشت من از فرمایشهای شما این است که آقای بلخی خود کسی نبوده است و این شمس است که اورا برگزیده و بعضا بالا کشیده است.
اگر چنین است بدا به حال آنان که عمری در راه او نهاده اند و یا بر گرد خویش چرخیده اند.
جناب شمس،
هر چه بیشتر مئ جویم کمتر می یابم ، حرف زا و ساد را میگویم همان برادر ط وضاد گویا شما نیزدر رایانه تان مشکل دارید که اسراف را ناگزیر با سادنوشته اید.
ناشناسا جان
به دل نگیر
خودش گفته که زبان تیزی دارد
دست خودش نیست
من به جای او عذر میخواهم
جناب خراسانی،
امیدواربودم پیش از ناسزا گویی یکبار دیگر نوشته ام را می خواندید به کار گیری این واژگان از سوی کسی که زبان قرآن میداند شایسته نیست. دست کم تفاوت سین و ساد را میدانم.
و شما پیام گرامی بر من منت نهادید.
1394/07/03 18:10
مجتبی خراسانی
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب ناشناسا، آن پیام از حقیر نبوده است، خدا می داند، حقیر آن را عرض نکرده ام !
نمی دانم هدف نویسندۀ آن چه بوده است، با نام حقیر هم امضا شده، چون نام حقیر را آورده، از شما پوزش می خواهم.
عرض کرده بودم خدمتتان، زبان تلخی دارم، اما گنجور محل آن نیست، مجددا عرض می کنم، آن متن از حقیر نمی باشد.
متاسفانه مجاز است، و عرصۀ جولان بعضی از حمقا...
الاحقر مجتبی خراسانی
جناب خراسانی،
روزگار غریبی است، حقیقت و مجاز در هم رفته است
نیازی به پوزش نیست ، زندگی تان دراز و روزگار به کام باد.
من هم به محض اینکه آن حاشیه کذایی را خواندم حس کردم از آقای خراسانی نمی تواند باشد .
به هر حال همین که خودشان میفرمایند از ایشان نیست در رد این فرضیه که ایشان اینگونه فکر کنند و اینگونه سخن گویند کافیست .
همین که حاشیه از ایشان نبوده باعث خوشحالی ست
چه خوب که بدبینی ها بر طرف شود
سخن زشت از هر که باشد زشت است
و جوابی در خور میطلبد
ولی وقتی ایشان میگویند حاشیه از من نیست
موضوع منتفی ست
ممکن است کسی ” موش میدواند“ ماهم رودست خوردیم
دوستی هایتان برقرارباد