گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۸۳

هله زیرک هله زیرک هله زیرک هله زوتر
هله کز جنبش ساقی بدود باده به سر بر
بدود روح پیاده سر گنجینه گشاده
رخ چون زهره نهاده غلطی روی قمر بر
هله منشین و میاسا بهل این صبر و مواسا
بگزین جهد و مقاسا که چو دیکم به شرر بر
اگرم عشوه پرستی سر هر راه نبستی
شب من روز شدستی زده رایت به سحر بر
هله برجه هله برجه که ز خورشید سفر به
قدم از خانه به در نه همگان را به سفر بر
سفر راه نهان کن سفر از جسم به جان کن
ز فرات آب روان کن بزن آن آب خضر بر
دم بلبل چو شنیدی سوی گلزار دویدی
چو بدان باغ رسیدی بدو اکنون به شجر بر
به شجر بر هله برگو مثل فاخته کوکو
که طلبکار بدین خو نزند کف به خبر بر

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن (رمل مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هله زیرک هله زیرک هله زیرک هله زوتر
هله کز جنبش ساقی بدود باده به سر بر
هوش مصنوعی: بشنو ای باهوش، بیا با شتاب عمل کن؛ زیرا ساقی به زودی می‌آید و نوشیدنی را به سر می‌آورد.
بدود روح پیاده سر گنجینه گشاده
رخ چون زهره نهاده غلطی روی قمر بر
هوش مصنوعی: روح در حال دویدن است و چهره‌اش مانند زهره درخشان و زیباست. او به دنبال گنجینه‌ای می‌گردد که در برابرش گشوده شده است. این تصویر نشان‌دهنده تلاشی و شوق برای رسیدن به چیزی ارزشمند و در عین حال، زیبایی و روشنایی در چهره دارد.
هله منشین و میاسا بهل این صبر و مواسا
بگزین جهد و مقاسا که چو دیکم به شرر بر
هوش مصنوعی: بنشین و آرام نباش، این صبر و تحمل را کنار بگذار و به تلاش و کوشش بپرداز، زیرا زمانی که من به درد و رنج می‌افتم، تو نیز به زودی همان حال را خواهی داشت.
اگرم عشوه پرستی سر هر راه نبستی
شب من روز شدستی زده رایت به سحر بر
هوش مصنوعی: اگر تو در هر گوشه‌ای از دنیا جاذبه و زیبایی خود را به من نشان نداده بودی، شب من به روز تبدیل می‌شد و در سپیده‌دم پرچم عشق تو را برافراشته می‌دیدم.
هله برجه هله برجه که ز خورشید سفر به
قدم از خانه به در نه همگان را به سفر بر
هوش مصنوعی: بیایید بیرون برویم و از خانه خارج شویم، چون زمان سفر فرا رسیده و همه آماده‌اند که به سفر بروند.
سفر راه نهان کن سفر از جسم به جان کن
ز فرات آب روان کن بزن آن آب خضر بر
هوش مصنوعی: سفر را مخفیانه آغاز کن و از دنیا و جسم به سوی روح‌ات برو. آب زلال از فرات را بگیر و از آن بنوش تا زندگی تازه‌ای پیدا کنی.
دم بلبل چو شنیدی سوی گلزار دویدی
چو بدان باغ رسیدی بدو اکنون به شجر بر
هوش مصنوعی: وقتی صدای بلبل را شنیدی، به سمت باغ حرکت کردی و وقتی به آنجا رسیدی، به درختان نگاه کردی.
به شجر بر هله برگو مثل فاخته کوکو
که طلبکار بدین خو نزند کف به خبر بر
هوش مصنوعی: به درخت بگو که مانند فاخته از زندگی خود شکایت نکند و به دنبال خبری نباشد که به او مربوط نیست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۸۳ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۰۸۳ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

بعد از درود و سپاس
مصرع اول مطلع غزل اینگونه است
هله زیرک، هله زیرک، هله زیرک، هله زوتر
سایت شما هر روز به من کمک می‌کند. خیلی ممنونم

1392/07/18 18:10
امین کیخا

عقل به ریسمانی می گویند که با ان پای شتران را می بسته اند که از رفتن بایستد . به لری امروز به ان زالنه می گویند به فارسی کهنتر هم کاربرد داشته است

1392/07/18 18:10
امین کیخا

زالنه بسته به شعر پیشین بود و شعر را جابجا گرفتم شوربختانه

1392/07/18 18:10
امین کیخا

سروبر البته نه اینجا نام یک دیو است که در کنار ضحاک از دیوان شناخته و خنیده روزگار ساسانیان بوده است و سرو معنی شاخ می دهد و بر یعنی روی پس سروبر یعنی کسی که سرو و شاخ بر خود دارد.

1392/07/18 18:10
امین کیخا

از جمله شگفتی هایی که در گویش لری می بینم این است که به عضله به لری گزم می گویند مثلا گزمدار یعنی تنومند و عضلانی و این شاید گزم بودن جسم را برایمان پیش نهد یعنی جسم پارسی باشد و گزم بوده باشد ولی دلاسوده نیستم و هنوز دلیل دیگری ندارم باید در زبان هندی اروپایی دیگری بجز فارسی هم انرا یافت تا این ادعا درست دراید

1392/07/18 18:10
امین کیخا

لت اخر بیت فرجامین می پندارم که بگوید مدعی با این خوی و صفت به خبر و اگهی ای ( برین ) دستش نمی رسد .

1392/07/18 18:10
سعید

لطفا از عبارات فکر میکنم یا گمان میبرم و...در صورت امکان استفاده نفرمایید که این لغات در خور اساتید نیست و از طرفی ما ناآگاهان و کم سوادان را به جسارت و گمان کردن و ابراز نظروامیدارد و تحریک میکند القصه جسارتا فکر میکنم معنی به این صورت باشد که مثل فاخته بگو کو کو یعنی سوال کن تا طلبکار از این حالت استفهام تو گمراه شود و آگاه نشود و دست به خبر نزند

1392/07/18 19:10
امین کیخا

سعید جانم من تنها واژه از بر می کنم وانگهی تو خود بزرگی و شایسته بزرگ داشتن . من به گمانمندی خو کرده ام ادم قاطع را دوست ندارم بیشتر قاطع ها نادانانی هستند که مطمئن هستند و گروه کمی دانایان که درستی را از ناراستی به موشکافی باز می دانند گویا کف به ایشان نمی توانیم رساندن ! من از زیر و زبر کردن و بررسیدن سود می برم درست مانند اینجا که شما معنی بهتری از من دریافتید درود به شما درست است انچه شما می فرمایید و خرمی کردم .

1396/08/16 13:11
شهلا

درود بر شمایان، گفتگو در آیین مولاناست، دوستانه و متحملانه، شاد شدم