گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۸

به برج دل رسیدی بیست این جا
چو آن مه را بدیدی بیست این جا
بسی این رخت خود را هر نواحی
ز نادانی کشیدی بیست این جا
بشد عمری و از خوبی آن مه
به هر نوعی شنیدی بیست این جا
ببین آن حسن را کز دیدن او
بدید و نابدیدی بیست این جا
به سینه تو که آن پستان شیرست
که از شیرش چشیدی بیست این جا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به برج دل رسیدی بیست این جا
چو آن مه را بدیدی بیست این جا
هوش مصنوعی: به قلب آن شخص محبوب رسیدی، مانند دیدن ماه در اینجا.
بسی این رخت خود را هر نواحی
ز نادانی کشیدی بیست این جا
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بسیاری از افراد به سبب نادانی و بی‌توجهی، لباس و شخصیت خود را در جاهای مختلف به نمایش می‌گذارند و در اینجا، شخص به اشتباه یا ناآگاهی خود اشاره می‌کند. در واقع، این نشان‌دهنده نوعی سرگردانی و عدم شناخت درست از خود و محیط است.
بشد عمری و از خوبی آن مه
به هر نوعی شنیدی بیست این جا
هوش مصنوعی: سالیان زیادی گذشته و همه نوع از خوبی‌های آن ماه زیبا را شنیده‌ای، اما هنوز در اینجا هستی.
ببین آن حسن را کز دیدن او
بدید و نابدیدی بیست این جا
هوش مصنوعی: ببین آن زیبایی را که با دیدن او، چشم‌ها غرق تماشا می‌شوند و حتی اگر او را نبینی، زیبایی‌اش در اینجا حس می‌شود.
به سینه تو که آن پستان شیرست
که از شیرش چشیدی بیست این جا
هوش مصنوعی: به دل تو که مانند پستانی است که از شیرش نوشیده‌ای، بیست (خوشی یا لذت) این جاست.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۸ به خوانش علیرضا بخشی زاده روشنفکر
غزل شمارهٔ ۱۰۸ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۰۸ به خوانش نازنین بازیان
غزل شمارهٔ ۱۰۸ به خوانش آرش خیرآبادی

حاشیه ها

1397/10/11 22:01
یکی (ودیگر هیچ)

به نام او
با کمال احترام به افغان های محترم
بیست یعنی ایسته کن !

1399/09/15 21:12
مصطفی

بطور کلی میخواهد بگوید که اگر همه سرزمین تن معشوق را درنوردیدی و برج دل (سینه معشوق)رسیدی بیاست و از شیر معرفت آن بچش

1400/06/30 22:08
Ouchen

🤦🏻‍♂️ از سینه ی معشوق شیر معرفت بنوش؟