گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۷۸

شادیی کان از جهان اندر دلت آید مخر
شادیی کان از دلت آید زهی کان شکر
بازخر جان مرا زین هر دو فراش ای خدا
پهلوی اصحاب کهفم خوش بخسبان بی‌خبر
سایه شادیست غم غم در پی شادی دود
ترک شادی کن که این دو نسکلد از همدگر
در پی روزست شب و اندر پی شادیست غم
چون بدیدی روز، دان کز شب نتان کردن حذر
تا پی غم می‌دوی شادی پی تو می‌دود
چون پی شادی روی تو، غم بوَد بر ره‌گذر
یاد می‌کن آن نهنگی را که ما را درکشد
تا نماند فهم و وهم و خوب و زشت و خشک و تر
همچو شمع نخل بندان کآتشش در خود کشد
کاغذ پرنقش و صورت درفتد در آب در

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شادیی کان از جهان اندر دلت آید مخر
شادیی کان از دلت آید زهی کان شکر
هوش مصنوعی: اگر شادی‌ای از دنیای بیرون به قلبت بیاید، آن را حفظ کن، اما شادی‌ای که از اعماق درونت به وجود می‌آید، بسیار ارزشمندتر است.
بازخر جان مرا زین هر دو فراش ای خدا
پهلوی اصحاب کهفم خوش بخسبان بی‌خبر
بازخریدن یعنی آزاد کردن، رهانیدن، از گرو درآوردن
سایه شادیست غم غم در پی شادی دود
ترک شادی کن که این دو نسکلد از همدگر
هوش مصنوعی: شادی به مانند سایه‌ای است که غم در پی آن در حرکت است. برای رهایی از غم، باید ترک شادی کنی، زیرا این دو احساس نمی‌توانند از یکدیگر جدا شوند.
در پی روزست شب و اندر پی شادیست غم
چون بدیدی روز، دان کز شب نتان کردن حذر
هوش مصنوعی: شب پس از روز می‌آید و غم پس از شادی. وقتی روز را دیدی، بدان که نمی‌توانی از شب دوری کنی.
تا پی غم می‌دوی شادی پی تو می‌دود
چون پی شادی روی تو، غم بوَد بر ره‌گذر
هوش مصنوعی: تو به دنبال غم می‌دوی، اما شادی همواره در پی توست. چون وقتی شادی به سمت تو برود، غم در مسیر او قرار می‌گیرد.
یاد می‌کن آن نهنگی را که ما را درکشد
تا نماند فهم و وهم و خوب و زشت و خشک و تر
هوش مصنوعی: به یاد آن نهنگ بزرگ می‌افتم که می‌تواند ما را در خود غرق کند و با این کار، تمام درک‌ها، خیال‌ها، خوبی‌ها و بدی‌ها، و تفاوت‌های میان خشکی و آبی را از بین ببرد.
همچو شمع نخل بندان کآتشش در خود کشد
کاغذ پرنقش و صورت درفتد در آب در
هوش مصنوعی: شمعی مانند نخل، گرمای خود را در درونش نگه می‌دارد و وقتی که به کاغذی زیبا و نقش‌دار می‌رسد، آن را در آب می‌اندازد.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۷۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/07/18 17:10
امین کیخا

تانستن معنی توانستن می دهد برای نمونه در کرمانشاه بیشتر تانستن می گویند ، اما استاد ذبیح بهروز می فرماید تری تؤنا یا فریدون در بنیاد از تری یعنی سه و نیز توونا یا همین تانستن است یعنی فریدون سه نیرو داشته است و انها جانمندی و تنو مندی و پزشکی بوده اند . یعنی هم مغ بوده است و هم پهلوان و هم پزشک .

1392/07/18 17:10
امین کیخا

اما من همیشه دلنگران لغت بالقوه بوده ام که به تازگی دشواریش بر من اسان شد یارستن همان توانستن است و یارا معنی توانا و دلیر را می دهد ، پس یاره ای معنی بالقوه می دهد . هر چند خود قوه یا نیرو با لغت گو به معنی پهلوان همانندی بسیاری دارد .

1392/07/18 17:10
امین کیخا

شنیدنی است که این واژه را در یک فرهنگ عربی دیدم که یارا را برای نام کودک پسندیده بود و گفته بود که در پایه این واژه پارسی است .

1392/07/18 17:10
امین کیخا

بالفعل هم می توان ورزه ای ترجمه کرد .

1392/07/18 17:10
امین کیخا

نهنگ با زیر نخست ( کسره اول ) به لری بختیاری می شود نزدیک .

1393/12/02 15:03
منصور

سلام
به نظرم بجای "نسکلد" باید نسل باشد.

1393/12/02 15:03
منصور

عذر میخوام، نگسلد باید باشد.

1395/06/27 10:08
منصور

سلام خدمت دوستان فرهیخته
معنی دو بیت آخر برایم روشن نیست، اگر ممکن است عزیزی کشف رمز کند و بیانی بفرماید از استنباط خود.

1395/06/27 15:08
مهناز ، س

منصور خان
یاد می‌کن آن نهنگی را که ما را درکشد
تا نماند فهم و وهم و خوب و زشت و خشک و تر
همچو شمع نخل بندان کآتشش در خود کشد
کاغذ پرنقش و صورت درفتد در آب در
منظور از نهنگ شاید اشاره به یونس در شکم ماهی باشد
که آنکس که درین حال و هواست ، از دنیا بی خبر است . نخل بندان کسانی را میگویند از موم شمع میسازند.
میگوید : زرق و برق دنیا ، همچون کاغذ پر نقش و نگار در آب ، محو میشود و از میان می رود ، چنانکه شمع مومی در میان آتش .
مانا باشی

1395/06/27 22:08
روفیا

بلی گمان می کنم اشاره به بلعیده شدن توسط نهنگ دارد،
ولی نه برای مجازات، بسان یونس، بلکه اشاره به بلعیده شدن توسط نیروبی عظیم مانند عشق به آفریدگار هستی دارد به گونه ای که چیزی از هستی او باقی نماند :
شهادت گفتن آن باشد که هم زاول درآشامی
همه دریای هستی را بدان حرف نهنگ آسا
و آن حرف نهنگ آسا " لا " است در لا اله الا ا...
حرف لا به دهان نهنگی تشبیه شده که به زبان آوردن و باور کردن آن حادثه عظیم و بلکه تنها حادثه مهم زندگی انسان است تو گویی توسط نهنگ بلعیده شده است و دیگر چیزی از او باقی نمانده و خود بخشی از وجود عظیم نهنگ شده باشد!
و فهم و وهم و خوب و زشت و خشک و تر و همه بازی های ذهن آدمی را بیکباره در خود محو کرده باشد.

1395/06/28 04:08
منصور

بسیار سپاس گذارم از مهناز و روفیا عزیز
از بذل توجه و نکته بینی جنابتان.

1396/05/02 08:08
شهلا

سپاس مهنازجان، روفیاجان، درود برشما

1397/10/17 11:01
منصور

شاید منظور از نهنگ "مرگ" باشد.
یاد می‌کن آن نهنگی را که ما را درکشد
تا نماند فهم و وهم و خوب و زشت و خشک و تر

1397/10/17 11:01
منصور

چون در بیت بعدی به زوال و مرگ صورت پر نقش و رنگ که نماد ناپایداری است اشاره دارد.

1401/02/05 18:05
گیوه چی givhamid@gmail.com

سلام ،

فکر کنم در مصرع آخر این شعر اگر " در آب تر ' می بود، قابل فهم تر می شدی

لطفا راهنمایی فرمایید، سپاسگزارم

1402/11/28 10:01
بابک بامداد مهر

سایه ی شادیست غم 

غم در پی شادی دود

اشاره هوشمندانه ای است به ماهیت شادی وغم و ملال ولذت.که وابستگی به این حالتهای روحی که از اتفاقات بیرونی نشات می گیرند چرخه تکراری وبی پایانی دارد.درصورتی که اگر از این دوحالت فراتربرویم و ازدرون آرامش وصفا داشته باشیم و حالتهای عارضی شادی ودر سایه آن غم متعاقب آن را حقیقی ندانیم به زندگی اصیل رسیده ایم

1403/09/13 10:12
محمد سلماسی زاده

در بیت : 

همچو شمع نخل بندان کآتشش در خود کشد

کاغذ پرنقش و صورت درفتد در آب در

نخل بندان در لغت به معنای کسی است که اشکال هنری ( با شمع و غیره آن ) مثل نخل درست کند .

در مصرع اول نخل بندان کنایه از خلق آثار و زیبایی های خلاقانه ( مثلا شمعی به شکل نخل ) است که نهایتا در آتش فنا خواهد سوخت و این نشان از ناپایداری همه اشکال ( خوب و بد ) است . در مصرع دوم هم این ناپایداری با تمثیل درانداختن کاغذ پرنقش وصورت در آب ، و فنای آن مورد تاکید قرار گرفته است.