غزل شمارهٔ ۱۰۷۸
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۰۷۸ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
تانستن معنی توانستن می دهد برای نمونه در کرمانشاه بیشتر تانستن می گویند ، اما استاد ذبیح بهروز می فرماید تری تؤنا یا فریدون در بنیاد از تری یعنی سه و نیز توونا یا همین تانستن است یعنی فریدون سه نیرو داشته است و انها جانمندی و تنو مندی و پزشکی بوده اند . یعنی هم مغ بوده است و هم پهلوان و هم پزشک .
اما من همیشه دلنگران لغت بالقوه بوده ام که به تازگی دشواریش بر من اسان شد یارستن همان توانستن است و یارا معنی توانا و دلیر را می دهد ، پس یاره ای معنی بالقوه می دهد . هر چند خود قوه یا نیرو با لغت گو به معنی پهلوان همانندی بسیاری دارد .
شنیدنی است که این واژه را در یک فرهنگ عربی دیدم که یارا را برای نام کودک پسندیده بود و گفته بود که در پایه این واژه پارسی است .
بالفعل هم می توان ورزه ای ترجمه کرد .
نهنگ با زیر نخست ( کسره اول ) به لری بختیاری می شود نزدیک .
سلام
به نظرم بجای "نسکلد" باید نسل باشد.
عذر میخوام، نگسلد باید باشد.
سلام خدمت دوستان فرهیخته
معنی دو بیت آخر برایم روشن نیست، اگر ممکن است عزیزی کشف رمز کند و بیانی بفرماید از استنباط خود.
منصور خان
یاد میکن آن نهنگی را که ما را درکشد
تا نماند فهم و وهم و خوب و زشت و خشک و تر
همچو شمع نخل بندان کآتشش در خود کشد
کاغذ پرنقش و صورت درفتد در آب در
منظور از نهنگ شاید اشاره به یونس در شکم ماهی باشد
که آنکس که درین حال و هواست ، از دنیا بی خبر است . نخل بندان کسانی را میگویند از موم شمع میسازند.
میگوید : زرق و برق دنیا ، همچون کاغذ پر نقش و نگار در آب ، محو میشود و از میان می رود ، چنانکه شمع مومی در میان آتش .
مانا باشی
بلی گمان می کنم اشاره به بلعیده شدن توسط نهنگ دارد،
ولی نه برای مجازات، بسان یونس، بلکه اشاره به بلعیده شدن توسط نیروبی عظیم مانند عشق به آفریدگار هستی دارد به گونه ای که چیزی از هستی او باقی نماند :
شهادت گفتن آن باشد که هم زاول درآشامی
همه دریای هستی را بدان حرف نهنگ آسا
و آن حرف نهنگ آسا " لا " است در لا اله الا ا...
حرف لا به دهان نهنگی تشبیه شده که به زبان آوردن و باور کردن آن حادثه عظیم و بلکه تنها حادثه مهم زندگی انسان است تو گویی توسط نهنگ بلعیده شده است و دیگر چیزی از او باقی نمانده و خود بخشی از وجود عظیم نهنگ شده باشد!
و فهم و وهم و خوب و زشت و خشک و تر و همه بازی های ذهن آدمی را بیکباره در خود محو کرده باشد.
بسیار سپاس گذارم از مهناز و روفیا عزیز
از بذل توجه و نکته بینی جنابتان.
سپاس مهنازجان، روفیاجان، درود برشما
شاید منظور از نهنگ "مرگ" باشد.
یاد میکن آن نهنگی را که ما را درکشد
تا نماند فهم و وهم و خوب و زشت و خشک و تر
چون در بیت بعدی به زوال و مرگ صورت پر نقش و رنگ که نماد ناپایداری است اشاره دارد.
سلام ،
فکر کنم در مصرع آخر این شعر اگر " در آب تر ' می بود، قابل فهم تر می شدی
لطفا راهنمایی فرمایید، سپاسگزارم
سایه ی شادیست غم
غم در پی شادی دود
اشاره هوشمندانه ای است به ماهیت شادی وغم و ملال ولذت.که وابستگی به این حالتهای روحی که از اتفاقات بیرونی نشات می گیرند چرخه تکراری وبی پایانی دارد.درصورتی که اگر از این دوحالت فراتربرویم و ازدرون آرامش وصفا داشته باشیم و حالتهای عارضی شادی ودر سایه آن غم متعاقب آن را حقیقی ندانیم به زندگی اصیل رسیده ایم
در بیت :
همچو شمع نخل بندان کآتشش در خود کشد
کاغذ پرنقش و صورت درفتد در آب در
نخل بندان در لغت به معنای کسی است که اشکال هنری ( با شمع و غیره آن ) مثل نخل درست کند .
در مصرع اول نخل بندان کنایه از خلق آثار و زیبایی های خلاقانه ( مثلا شمعی به شکل نخل ) است که نهایتا در آتش فنا خواهد سوخت و این نشان از ناپایداری همه اشکال ( خوب و بد ) است . در مصرع دوم هم این ناپایداری با تمثیل درانداختن کاغذ پرنقش وصورت در آب ، و فنای آن مورد تاکید قرار گرفته است.