اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لحظه لحظه می برون آمد ز پرده شهریار
باز اندر پرده میشد همچنین تا هشت بار
هوش مصنوعی: هر لحظهای که شهریار از پرده بیرون میآمد، دوباره به پرده برمیگشت و این روند تا هشت بار تکرار میشد.
ساعتی بیرونیان را میربود از عقل و دل
ساعتی اهل حرم را میببرد از هوش و کار
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، کسانی که از دنیای بیرون هستند، عقل و دل آدمی را به خود مشغول میکنند، و گاهی نیز افرادی که در دایره نزدیکان و اهل عشق هستند، تمام تمرکز و فهم او را میگیرند و او را از حال خود دور میکنند.
دفتری از سحر مطلق پیش چشمش باز بود
گردشی از گردش او در دل هر بیقرار
هوش مصنوعی: کتابی از سحر و زیبایی مطلق در پیشروی او گشوده شده بود، و در نتیجهی حرکت او، دل هر کسی که ناآرام بود، به تپش درمیآمد.
گاه از نوک قلم سوداش نقشی میکشید
گاه از سرنای عشقش عقل مسکین سنگسار
هوش مصنوعی: گاهی با نوک قلم خود تصاویری خلق میکرد و گاهی با نغمههای عشقش، عقل ضعیف را مورد قضاوت قرار میداد.
چونک شب شد ز آتش رخسار شمعی برفروخت
تا دو صد پروانه جان را پدید آمد مدار
هوش مصنوعی: زمانی که شب فرا رسید، آتش چهره شمعی روشن شد و این نور باعث شد که دو صد پروانه جان خود را آشکار کنند و به دور آن دور بزنند.
چون ز شب نیمی بشد مستان همه بیخود شدند
ما بماندیم و شب و شمع و شراب و آن نگار
هوش مصنوعی: وقتی نیمه شب گذشت، بقیه مستان همه بیخود و مست شدند و ما تنها ماندیم با شب، شمع، شراب و آن معشوقه.
مای ما هم خفته بود و برده زحمت از میان
مای ما با مای او گشته کنار اندر کنار
هوش مصنوعی: ما هم در خواب بودیم و بیخبر از زحمتهایمان، اکنون ما با او به دور از هم گرد هم آمدهایم.
چون سحر این مای ما مشتاق آن ما گشته بود
ما درآمد سایهوار و شد برون آن مای یار
هوش مصنوعی: وقتی صبح شد، آنچه که از ما بود به شدت به آنچه که مال ما بود علاقمند شده بود. ما به آرامی وارد شدیم و آنچه که محبوب ما بود از ما جدا شد.
شمس تبریزی برفت اما شعاع روی او
هر طرف نوری دهد آن را که هستش اختیار
هوش مصنوعی: شمس تبریزی رفت، اما پرتو چهرهاش هنوز در هر سو نوری میتاباند. این نور به آن کسی میرسد که اختیار و اراده دارد.
حاشیه ها
1393/07/23 04:09
soheilana
"مای ما" در شعر بالا به چه معنی است ؟
این غزل گویا به زبان سر (راز) باشد....
همانگونه که معلم برای تربیت شاگرد سئوال طرح میکند
پیران هم برای پیروان خود راز آمیز و طامات گونه سخن میراندند تا آنان را به راز ورزی
و رمز گشایی آموخته سازند
اعداد و حروف و کلمات و ترکیبات خود بار راز گونه دارند
یک، بودش است و دو، پیدایش است و سه، آفرینش
چهار، نهادش است و پنج، انسان است که خود را حس میکند و بی نهایت است چون بی نهایت را در خود درک میکند
شش، محدودیت است در بی حدی
اهورمزدا به رشک اهریمن پی میبرد و او را به درون نور که موجب رشک او شده بود فرا میخواند
ولی اهریمن نمیپذیرد و تاریکی را نمی خواهد که از دست بدهد و اینگونه راز پیدا میشود
رشک و راز اولین دویی که همزادند پا به پهنه نبرد میگذارند و اینگونه سه، که نبرد است با دو، همراه میشود
پس زمان محدود پیدا میشود از زمان ئا محدودی یا زروان، زیرا نبرد در ئا محدودی صورت نمی گیرد
و چهار هم اینگونه پیدا میشود و انسان مشعل نبرد را بدست میگیرد نبرد نور
با آمدن سه و چهار، هفت که راز آمیزترین عدد است* به دنیای هستی پا میگذرد و با بودش که یک است در میآمیزد و هشت میشود که دو چهار است و شب و روز از دنیای نور و تاریکی در نبردی سه هزار ساله با هم در میآمیزند و من ما میشود و اینگونه نیستی لحظه به لحظه پا به هستی میگذارد و شهریار لحظه به لحظه از پرده بیرون میاید
که ما هم میتواند با ما باشد و هم بی ما ولی همیشه ما باقی میماند و بسیار ماها میتوانند با هم در آمیزند ولی همواره ما خواهند بود
آنگونه که جلال دین همیشه ما است و ما با جلال دین
*الکترونها هفت مدار دارند و پروتون هم هفت لایه است