گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۷۴

گرْم در گفتار آمد آن صنم اَین الفرار
بانگ خیزاخیز آمد در عدم این الفرار
صد هزاران شعله بر در صد هزاران مشعله
کیست بر در؟ کیست بر در؟ هم منم این الفرار
از درون نی آن منم گویان که بر در کیست آن
هم منم بر در که حلقه می‌زنم این الفرار
هر که پندارد دو نیمم پس دو نیمش کرد قهر
ور یکی‌ ام پس هم آب و روغنم این الفرار
چون یکی باشم که زلفم صد هزاران ظلمتست
چون دو باشم چونک ماه روشنم این الفرار
گرد خانه چند جویی تو مرا چون کاله دزد
بنگر این دزدی که شد بر روزنم این الفرار
زین قفس سر را ز هر سوراخ بیرون می‌کنم
سوی وصلت پرّ خود را می‌کنم این الفرار
در درون این قفس تن در سر سودا گداخت
وز قفس بیرون به هر دم گردنم این الفرار
بی‌می از شمس الحق تبریز مستِ گفتنم
طوطیم یا بلبلم یا سوسنم این الفرار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گرْم در گفتار آمد آن صنم اَین الفرار
بانگ خیزاخیز آمد در عدم این الفرار
هوش مصنوعی: اگر آن معشوق با کلماتش گرم صحبت کند، صداهایی از دور برمی‌خیزند که خبر از فرار می‌دهند و این صداها در حالت عدم و عدم وجود هم شنیده می‌شوند.
صد هزاران شعله بر در صد هزاران مشعله
کیست بر در؟ کیست بر در؟ هم منم این الفرار
هوش مصنوعی: شعله‌های زیادی در درگاه وجود دارد و افراد زیادی در آنجا هستند. من هم همین‌جا هستم و در حال فرار از این وضعیت هستم.
از درون نی آن منم گویان که بر در کیست آن
هم منم بر در که حلقه می‌زنم این الفرار
هوش مصنوعی: در باطن و روح من، نداهایی به گوش می‌رسد که می‌گوید من هسته اصلی وجودم هستم، و وقتی به در بر می‌خورم، آنجا هم من هستم که برای ورود به دنیای دیگر می‌کوبم. اینجا نشان از فرار از خود و ورود به فضای جدید است.
هر که پندارد دو نیمم پس دو نیمش کرد قهر
ور یکی‌ ام پس هم آب و روغنم این الفرار
هوش مصنوعی: هر کسی که فکر کند که من دو بخش هستم، باید بداند که در واقع دو نیمه‌اش به هم زده شده است. اگر هم تنها یکی باشم، پس مانند آب و روغن، نمی‌توانم با دیگری ترکیب شوم. من از این وضعیت فرار می‌کنم.
چون یکی باشم که زلفم صد هزاران ظلمتست
چون دو باشم چونک ماه روشنم این الفرار
هوش مصنوعی: وقتی که تنها هستم، زلف‌های من مانند تاریکی‌های فراوان است، اما وقتی که دو نفر می‌شوم، مانند ماهی روشن جلوه می‌کنم. پس فرار از تنها بودن به چه معناست؟
گرد خانه چند جویی تو مرا چون کاله دزد
بنگر این دزدی که شد بر روزنم این الفرار
هوش مصنوعی: به اطراف منزل نگاه کن و ببین که چگونه من را زیر نظر داری. مانند دزدی که در برابر روز روشن به دزدی مشغول است، این فرار من هم به همان اندازه نمایان شده است.
زین قفس سر را ز هر سوراخ بیرون می‌کنم
سوی وصلت پرّ خود را می‌کنم این الفرار
هوش مصنوعی: از این قفس، سرم را از هر سوراخ بیرون می‌آورم و به سوی وصال تو پرواز می‌کنم. این فرار است.
در درون این قفس تن در سر سودا گداخت
وز قفس بیرون به هر دم گردنم این الفرار
هوش مصنوعی: درون این قفس تن، دل من پر از آرزو و فکر و خیال است و هر بار که می‌خواهم از این قفس خارج شوم، احساس می‌کنم که در حال فرار هستم.
بی‌می از شمس الحق تبریز مستِ گفتنم
طوطیم یا بلبلم یا سوسنم این الفرار
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق و محبت شمس تبریزی، سرمست و خوشحالم و این باعث شده که احساس کنم یا طوطی‌ام، یا بلبل، یا سوسن. این خوشحالی و شوری که در من است، مانند فراری از دنیا است.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۷۴ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۱۰۷۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1392/07/17 13:10
امین کیخا

خیزاخیز بانگ هشیار باش بربستن بارها هنگام سفر است

1392/07/17 13:10
امین کیخا

صد به معنی عدد صد را باید سد بنویسیم ولی به تازگی کتابی از جناب حصوری خواندم به نام سرنوشت یک شمن و ایشان می گفت که سد معنی ظهور می دهد پس بهتر است که همان صد فعلا نوشته شود . وه که این الف ب برای فارسی چه تنگ دامن است

1392/07/17 14:10
امین کیخا

کسی با دو نیم یک برخ اب و یک برخ روغن نگاهش با انسان است که یک بخش جان است و یک بخش جسد و ایندو دو همنشین ناسازگار هستند .

1392/07/17 14:10
امین کیخا

این دو همنشین در نیازها هم با هم درستیزند گویا تن پروری با جانپروری همساز نیست و دلیل دلکوری انسانهای تنکامه همین وا هشتن نیاز های جان است .