غزل شمارهٔ ۱۰۶۷
سر برآور ای حریف و روی من بین همچو زر
جان سپر کردم ولیکن تیر کم زن بر سپر
این جگر از تیرها شد همچو پشت خارپشت
رحم کردی عشق تو گر عشق را بودی جگر
من رها کردم جگر را هرچ خواهد گو بشو
بر دهانم زن اگر من زین سخن گویم دگر
بنده ساقی عشقم مست آن دردی درد
گوشهای سرمست خفتم فارغم از خیر و شر
گر بیاید غم بگویم آنک غم میخورد رفت
رو به بازار و ربابی از برای من بخر
غزل شمارهٔ ۱۰۶۶: مرحبا ای جان باقی پادشاهِ کامیارغزل شمارهٔ ۱۰۶۸: نیشکر باید که بندد پیش آن لبها کمر
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر برآور ای حریف و روی من بین همچو زر
جان سپر کردم ولیکن تیر کم زن بر سپر
هوش مصنوعی: ای دوست، سر خود را بالا بیاور و چهرهام را ببین. من جانم را به خاطر تو فدای کردهام، اما فقط کمتر به سپرم تیر پرتاب کن.
این جگر از تیرها شد همچو پشت خارپشت
رحم کردی عشق تو گر عشق را بودی جگر
هوش مصنوعی: این دل من از دردهایش به سختی شبیه پشت خارپشت شده است. اگر عشق تو واقعاً وجود داشت، رحم و مروت بیشتری به من نشان میدادی.
من رها کردم جگر را هرچ خواهد گو بشو
بر دهانم زن اگر من زین سخن گویم دگر
هوش مصنوعی: من از دلدرد و رنجی که داشتم، دست کشیدم و دیگر نمیخواهم به آن فکر کنم. هر چه میخواهی بگو، فقط در این احساس غمگین من دخالت نکن، اگر بخواهم دوباره این موضوع را مطرح کنم.
بنده ساقی عشقم مست آن دردی درد
گوشهای سرمست خفتم فارغم از خیر و شر
هوش مصنوعی: من به عشق خود به قدری وابستهام که در حالی که مست هستم، دردِ ناشی از این عشق را احساس نمیکنم و غم و شادی برایم بیمعنا شده است.
گر بیاید غم بگویم آنک غم میخورد رفت
رو به بازار و ربابی از برای من بخر
هوش مصنوعی: اگر غم به سراغم بیاید، میگویم که او هم غمگین شده است. سپس به سمت بازار میرود و از آنجا برای من یک رباب خریداری میکند.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۰۶۷ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1396/02/25 05:04
کعبه
بیت آخر این غزل بسیار عالی است مولانا حتی غم رو به استخدام خود درآورده و از او می خواهد که برایش ربابی از بازار بخرد
سایه در کتاب پیرپرنیان اندیش به این مساله اشاره کرده است و شادی مولانا را حیرت انگیز خوانده است
1397/09/08 00:12
منصور
سلام
این شعر را آقای محمدرضا هدایتی در فیلم ایران برگر با همراهی سه تار خوانده است. و چه زیبا اجرا کرده است.
1402/08/03 01:11
Aria Hossein Khoo
درود بر شما، با این شعر با اجرای زیبای آقای هدایتی آشنا شدم، چقدر خوب میشه که کارگردانان و فیلمسازان عزیز ما از اشعار شاعران ما در فیلم و سریال هاشون استفاده کنن، مثل همین فیلم ایران برگر.