گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۴۵

بگردان ساقیا آن جام دیگر
بده جان مرا آرام دیگر
به جان تو که امروزم ببینی
که صبرم نیست تا ایام دیگر
اگر یک ذره رحمت هست بر من
مکن تأخیر تا هنگام دیگر
خلاصم ده خلاصم ده خلاصی
که سخت افتاده‌ام در دام دیگر
اگر امروز در بر من ببندی
درافتم هر دمی از بام دیگر
مرا در دست اندیشه بمسپار
که اندیشه‌ست خون آشام دیگر
می خام ار نگردانی تو ساقی
مرا زحمت دهد صد خام دیگر
بگیر این دلق اگر چه وام دارم
گرو کن زود بستان وام دیگر
بنه نامم غلام دردنوشان
نمی‌خواهم خدایا نام دیگر

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بگردان ساقیا آن جام دیگر
بده جان مرا آرام دیگر
هوش مصنوعی: ساقی، لطفاً دوباره آن جام را به من بده تا آرامش دیگری پیدا کنم.
به جان تو که امروزم ببینی
که صبرم نیست تا ایام دیگر
هوش مصنوعی: به خاطر تو، امروز می‌خواهم بگویم که دیگر طاقت و صبر ندارم تا روزهای آینده را ببینم.
اگر یک ذره رحمت هست بر من
مکن تأخیر تا هنگام دیگر
هوش مصنوعی: اگر ذره‌ای از رحمت به من عطا می‌شود، آن را به تأخیر نینداز، حتی تا زمان دیگری.
خلاصم ده خلاصم ده خلاصی
که سخت افتاده‌ام در دام دیگر
هوش مصنوعی: مرا نجات بده، نجاتم بده، چرا که به شدت در چنگال دیگری گرفتار شده‌ام.
اگر امروز در بر من ببندی
درافتم هر دمی از بام دیگر
هوش مصنوعی: اگر امروز به من کمک کنی و در کنارم باشی، هر بار که از سنگینی مشکلات رها شوم، دوباره به اوج خواهم رسید.
مرا در دست اندیشه بمسپار
که اندیشه‌ست خون آشام دیگر
هوش مصنوعی: به من نپارس، که در خود اندیشه را به دست نگیرید؛ چرا که تفکر، همچون خون‌آشامی می‌باشد که به جان می‌افتد و می‌خورد.
می خام ار نگردانی تو ساقی
مرا زحمت دهد صد خام دیگر
هوش مصنوعی: اگر تو، ای ساقی، مرا از خود دور کنی، من هزاران درد و رنج دیگر را متحمل می‌شوم.
بگیر این دلق اگر چه وام دارم
گرو کن زود بستان وام دیگر
هوش مصنوعی: این جمله بیانگر این است که فردی دلق (نوعی لباس یا زینت) را به کسی می‌دهد و با اینکه خود او برای به دست آوردن آن وام گرفته است، از او می‌خواهد که سریعاً آن را بگیرد و وام دیگری را برایش فراهم کند. به طور کلی، این متن نشان‌دهنده نوعی وابستگی به دیگران و نیاز به کمک مالی است.
بنه نامم غلام دردنوشان
نمی‌خواهم خدایا نام دیگر
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر می‌گوید که از بودن و شناخته شدن به عنوان کسی که دردها و رنج‌های دیگران را تحمل می‌کند، رضایت ندارد و از خداوند می‌خواهد که نامی دیگر برای او برگزید. او به نوعی احساس می‌کند که این نام، بار سنگینی بر دوش او گذاشته و نمی‌خواهد همچنان با این عنوان شناخته شود.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۴۵ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1399/01/22 10:03
همایون

مرام مستی در این غزل بزیبایی بیان میشود
اندیشه با تمام زیبایی و گره گشایی و معنی آفرینی یک اشکال و نارسایی دارد و آن این است که نمی تواند انسان را دریابد و پیدا کند و بشناسد و این تنها از مستی بر می آید
مستی انسان است که انسان را می شناسد و آشنایی میدهد
ساقی حتی اگر می نارس و خام داری به من بده
چون یک روز هم بدون نمی توانم تنها با اندیشه بسر کنم و از خودم دور باشم
به به!