گنجور

غزل شمارهٔ ۱۰۲۷

یغمابک ترکستان بر زنگ بزد لشکر
در قلعه بی‌خویشی بگریز هلا زوتر
تا کی ز شب زنگی بر عقل بود تنگی
شاهنشه صبح آمد زد بر سر او خنجر
گاو سیه شب را قربان سحر کردند
مؤذن پی این گوید کالله هو الاکبر
آورد برون گردون از زیر لگن شمعی
کز خجلت نور او بر چرخ نماند اختر
خورشید گر از اول بیمارصفت باشد
هم از دل خود گردد در هر نفسی خوشتر
ای چشم که پردردی در سایه او بنشین
زنهار در این حالت در چهره او بنگر
آن واعظ روشن دل کو ذره به رقص آرد
بس نور که بفشاند او از سر این منبر
شاباش زهی نوری بر کوری هر کوری
زان پس که بر آرد سر کور وی نپوشاند
شمس الحق تبریزی در آینه صافت
گر غیر خدا بینم باشم بتر از کافر

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یغمابک ترکستان بر زنگ بزد لشکر
در قلعه بی‌خویشی بگریز هلا زوتر
هوش مصنوعی: ترکستان به یغما می‌آید، لشکری بر زنگ می‌زند. در قلعه، بدون اینکه خودت را پنهان کنی، فرار کن، زودتر!
تا کی ز شب زنگی بر عقل بود تنگی
شاهنشه صبح آمد زد بر سر او خنجر
هوش مصنوعی: مدت زیادی است که اندیشه‌ام تحت تأثیر تاریکی و سختی قرار دارد. اما حالا روشنایی صبح با قدرت و شدت به او حمله‌ور شده و مانند خنجری به ذهنم ضربه می‌زند.
گاو سیه شب را قربان سحر کردند
مؤذن پی این گوید کالله هو الاکبر
هوش مصنوعی: گاو سیاه شب را به فجر و طلوع خورشید قربانی کردند و مؤذن به اذان می‌گوید که خدا بزرگتر است.
آورد برون گردون از زیر لگن شمعی
کز خجلت نور او بر چرخ نماند اختر
هوش مصنوعی: شمعی از زیر لگن بیرون آمد که نورش به قدری خجالت‌آور بود که دیگر هیچ ستاره‌ای بر آسمان باقی نماند.
خورشید گر از اول بیمارصفت باشد
هم از دل خود گردد در هر نفسی خوشتر
هوش مصنوعی: اگر خورشید از ابتدا دارای ویژگی بیماری باشد، باز هم هر لحظه در دل خود زیبایی بیشتری پیدا می‌کند.
ای چشم که پردردی در سایه او بنشین
زنهار در این حالت در چهره او بنگر
هوش مصنوعی: ای چشم، با درد زیاد خود در سایه او آرام بگیر. اما مواظب باش در این وضعیت به چهره او نگاه کن.
آن واعظ روشن دل کو ذره به رقص آرد
بس نور که بفشاند او از سر این منبر
هوش مصنوعی: آن وعاظ روشنی که می‌تواند ذرات نور را به رقص درآورد، به قدری نور دارد که از بالای این منبر می‌تابد.
شاباش زهی نوری بر کوری هر کوری
زان پس که بر آرد سر کور وی نپوشاند
هوش مصنوعی: با شنیدن خبر خوشی، نوری به دنیای تاریک افرادی که بینا نیستند می‌تابد. اما از آن moment، هر فردی که سرش را بالا بیاورد و خود را نشان دهد، نمی‌تواند آن نور را پنهان کند.
شمس الحق تبریزی در آینه صافت
گر غیر خدا بینم باشم بتر از کافر
هوش مصنوعی: اگر در آینه حقیقت، جز خداوند را ببینم، از کافران بدتر هستم.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۱۰۲۷ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1389/11/22 12:01
لطیف

زان پس که بر آرد سر کور وی نپوشاند؟ میشه درباره قافیه این مصرع توضیح دهید که چرا حرف د در قافیه اش استفاده شده؟ ممنون

1389/11/24 09:01
نگین شکروی

مصراع دوم از بیت هشتم " کو روی نپوشاند زان پس که بر آرد سر" صحیح است.

1396/11/07 01:02
همایون

این غزل معرف شخصیت شمس و ویژگی‌ اوست، او توانائی آن‌ را داشت تا همه دارایی تو را از آبرو و سواد و موقعیت و روابط و خوشی‌ها و تفاخر‌ها و درجه ها، به آسانی غارت کند و به یغما ببرد، و تو را از شب و تاریکی خودت بیرون آورد. این هنر شاید دیگر در کسی‌ با این قدرت پیدا نشود و پیش از او هم نبوده باشد، چرا که محصول صداقت بی‌ اندازه و یگانگی با اصل هستی‌ و خورشید گونگی است و آشنایی با هر گونه ترفند که از آدمی ساخته است. صداقت و خورشید گونگی امری درونی است که از درون انسان ساخته و پرداخته می‌‌شود بر عکس رنگ‌ها و نیرنگ‌ها که اموختنی و از بیرون است

1398/06/24 04:08
شاهرخ najafishahrokh۹۲@gmail.com

امنیت در بی هویت بودن است و حصار امن متعین نکردن خود است
/
گرفتگی و قبض روح و روان ما محصول جهل ماست از وجود فضای باز و بی انتهای یکتایی
و
نور آگاهی روزن و حفره و مفری براین سیاهچال
میگشاید
/
ذهنی که آگاهانه خاموش شود
همچون، نذر قربانی است
و صلای درک معنای زندگی است

1398/12/14 01:03
نگار متین

باسلام،این غزل خیلی زیباست

1399/12/09 06:03
خسرو

تا کی ز شب زنگی بر عقل بود تنگی*شاهنشه صبح آمد زد بر سر او خنجر
گاو سیه شب را قربان سحر کردند * مؤذن پی این گوید کالله هو الاکبر
تا کی بخاطر آن تاریکی و جهالت در فساد عقلید ؟ شاهنشاه نور یعنی احمد رسول آفریدگار فرق سر اون گاو تاریکی و جهل رو شکافت و همچون حیوان قربانی هلاکش کرد اما فاسد العقل ها هنوز هم آن گاو تاریکی و جهل مرده را در اذان «الله اکبر» می خوانند