غزل شمارهٔ ۱۰۱۸
رو چشم جان را برگشا در بیدلان اندرنگر
قومی چو دل زیر و زبر قومی چو جان بیپا و سر
بیکسب و بیکوشش همه چون دیگ در جوشش همه
بیپرده و پوشش همه دل پیش حکمش چون سپر
از باغ و گل دلشادتر وز سرو هم آزادتر
وز عقل و دانش رادتر وز آب حیوان پاکتر
چون ذرهها اندر هوا خورشید ایشان را قبا
بر آب و گل بنهاده پا وز عین دل برکرده سر
در موج دریاهای خون بگذشته بر بالای خون
وز موج وز غوغای خون دامانشان ناگشته تر
در خار لیکن همچو گل در حبس ولیکن همچو مل
در آب و گل لیکن چو دل در شب ولیکن چو سحر
باری تو از ارواحشان وز باده و اقداحشان
مستی خوشی از راحشان فارغ شده از خیر و شر
بس کن که هر مرغ ای پسر خود کی خورد انجیر تر
شد طعمه طوطی شکر وان زاغ را چیزی دگر
غزل شمارهٔ ۱۰۱۷: آمد ترش رویی دگر یا زمهریر است او مگرغزل شمارهٔ ۱۰۱۹: ما را خدا از بهر چه آورد بهر شور و شر
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رو چشم جان را برگشا در بیدلان اندرنگر
قومی چو دل زیر و زبر قومی چو جان بیپا و سر
هوش مصنوعی: به دقت به چشم جانت نگاه کن و در دلهای بیخبر دقت کن. گروهی که دلشان در هم ریخته است و گروهی دیگر که مانند جان، بیپاست و بیسری هستند.
بیکسب و بیکوشش همه چون دیگ در جوشش همه
بیپرده و پوشش همه دل پیش حکمش چون سپر
هوش مصنوعی: اگر بدون تلاش و کوشش باشی، همه مانند دیگ در حال جوشیدن خواهند بود. همه بدون هیچگونه پرده یا پوششی، دلهای خود را در برابر فرمان او مانند سپر قرار میدهند.
از باغ و گل دلشادتر وز سرو هم آزادتر
وز عقل و دانش رادتر وز آب حیوان پاکتر
هوش مصنوعی: از باغ و گل خوشحالتر است و از سرو نیز آزادتر است. از عقل و دانش فهیمتر و از آب حیات نیز پاکتر است.
چون ذرهها اندر هوا خورشید ایشان را قبا
بر آب و گل بنهاده پا وز عین دل برکرده سر
هوش مصنوعی: وقتی که ذرات ریز در هوا به حرکت در میآیند، خورشید به آنها لباس زیبایی میدهد و آنها در آب و گل پا میگذارند و از عمق دل خود سر برمیدارند.
در موج دریاهای خون بگذشته بر بالای خون
وز موج وز غوغای خون دامانشان ناگشته تر
هوش مصنوعی: در میان جزر و مد خونین دریاها، افرادی که بر فراز این خونها حرکت میکنند، تحت تأثیر هیاهو و خروش این خونها قرار نگرفتهاند و دامن آنها نالیده و آلوده نشده است.
در خار لیکن همچو گل در حبس ولیکن همچو مل
در آب و گل لیکن چو دل در شب ولیکن چو سحر
هوش مصنوعی: در میان مشکلات و دردها، مثل یک گل در زندان زیبایی وجود داریم. هرچند که مانند ملخ در آب و گل زندگی میکنیم، اما دل ما در تاریکی شب است و همچنان امید به صبح و روشنی داریم.
باری تو از ارواحشان وز باده و اقداحشان
مستی خوشی از راحشان فارغ شده از خیر و شر
هوش مصنوعی: خوشی و سرمستی تو، از روح و باده و جامهایشان ناشی میشود و تو از خوبی و بدی، فارغ و رها شدهای.
بس کن که هر مرغ ای پسر خود کی خورد انجیر تر
شد طعمه طوطی شکر وان زاغ را چیزی دگر
هوش مصنوعی: دیگر بس کن، پسر، چون هر پرندهای نمیتواند از انجیر تازه بهرهمند شود. طوطی شکر را میخورد و آن زاغ هم از چیز دیگری سیر میشود.
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۰۱۸ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1393/03/22 00:05
آصف
در مصرع دوم بیت ششم باید "چون" به جای "چو" قرار بگیره تا وزن درست بشه.