اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آمد ترش رویی دگر یا زمهریر است او مگر
برریز جامی بر سرش ای ساقی همچون شکر
هوش مصنوعی: دختر زیبایی از راه رسیده است، آیا او از سرمای سرما آمده است؟ ای ساقی، مثل شکر روی او را با جامی پر از شراب بپوشان.
یا می دهش از بلبله یا خود به راهش کن هله
زیرا میان گلرخان خوش نیست عفریت ای پسر
هوش مصنوعی: یا برای او مینوشی یا خودت باید او را به راه درست هدایت کنی، زیرا در میان دختران زیبا جایی برای کارهای زشت و ناپسند نیست، ای پسر.
درده می پیغامبری تا خر نماند در خری
خر را بروید در زمان از باده عیسی دو پر
هوش مصنوعی: پیامآوری در حال بیان دردها است تا اینکه دیگر هیچ خر و ناپایداری باقی نماند. در این زمان، خرها را در مییابد و از میخوردن بادهای همانند باده عیسی، دو بال به پرواز درمیآورند.
در مجلس مستان دل هشیار اگر آید مهل
دانی که مستان را بود در حال مستی خیر و شر
هوش مصنوعی: اگر دل هشیار و بیدار به جمع میهمانی مستان بیفتد، میتوانی درک کنی که مستان هنگام مستی به خوبی و بدی توجهی ندارند.
ای پاسبان بر در نشین در مجلس ما ره مده
جز عاشقی آتش دلی کآید از او بوی جگر
هوش مصنوعی: ای نگهبان، در این مجلس نشستهای، رخصتی نده به کسی جز عاشقانی که آتش عشق در دل دارند و بوی دلفروشی را از آنها حس میکنی.
گر دست خواهی پا دهد ور پای خواهی سر نهد
ور بیل خواهی عاریت بر جای بیل آرد تبر
هوش مصنوعی: اگر بخواهی که کسی کمکت کند، باید دستت را بدهی. اگر نیاز به پا داشته باشی، باید سر را فدای آن کنی. و اگر بخواهی که چیزی را قرض بگیری، شخصی میتواند به جای آن چیز دیگری بیاورد.
تا در شراب آغشتهام بیشرم و بیدل گشتهام
اسپر سلامت نیستم در پیش تیغم چون سپر
هوش مصنوعی: من در نوشیدنی غرق شدم و بینهایت بیپروا و بیدل شدهام. وجودم مانند سپری است که در برابر تیغ تیز هیچگونه حمایتی ندارد.
خواهم یکی گویندهای آب حیاتی زندهای
کآتش به خواب اندرزند وین پرده گوید تا سحر
هوش مصنوعی: من میخواهم یک سخنران را که آبی زنده و حیاتبخش دارد، بیابم؛ کسی که بتواند آتش را به خواب بیدار کند و این رازها را تا سپیدهدم بیان کند.
اندر تن من گر رگی هشیار یابی بردرش
چون شیرگیر حق نشد او را در این ره سگ شمر
هوش مصنوعی: اگر در وجود من رگی هشیاری یابی، باید بدانی که او به اندازهای قوی است که به درون خود اجازه نمیدهد. اگر بفهمی که این رگ چقدر نیرومند است، نباید او را به سادگی نادیده بگیری.
قومی خراب و مست و خوش قومی غلام پنج و شش
آنها جدا وینها جدا آنها دگر وینها دگر
هوش مصنوعی: مردمی وجود دارند که خراب و شاداب هستند و دستهای دیگر از آنها، جدا از اینها، در وضعیتی متفاوت قرار دارند. هر گروهی ویژگی خاص خود را دارد و از هم متمایز هستند.
ز اندازه بیرون خوردهام کاندازه را گم کردهام
شدوا یدی شدوا فمی هذا حفاظ ذی السکر
هوش مصنوعی: از اندازه فراتر رفتهام تا جایی که دیگر نمیتوانم اندازه را تشخیص دهم. اکنون در وضعیتی هستم که نمیدانم این حالت چه چیزی است و چه کسانی مراقب من هستند.
هین نیش ما را نوش کن افغان ما را گوش کن
ما را چو خود بیهوش کن بیهوش سوی ما نگر
هوش مصنوعی: برو و زهر نیش ما را شیرین کن، صدای ما را بشنو. ما را به حالتی برسان که خود را فراموش کنیم و از خود بیخبر شویم، سپس به ما نگاه کن.
حاشیه ها
بیت 5
غلط: کید
درست : کاید
بیت 11
غلط : شد وایدی شد وافمی
درست: شدوا یدی شدوا فمی
منبع : نسخه ی فروزانفر
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح مطابق تحقیق شما اعمال شد.
1392/07/05 14:10
امین کیخا
اسپر باید کوتهیده اسپرز باشد ، یعنی طحال ، به لری به طحال اسپل می گوییم و به انگلیسی spleen !
1392/07/05 14:10
امین کیخا
اسپرز گاهی پیله ( ابسه ) پیدا می کند و گاهی برای بزرگیش در شکم در برخورد ها پاره می شود ولی نشانه دیگری که پیدا میکند splenomegaly یا کلانسپرزی است که چند شوند ( دلیل ) دارد نخست پلشتی ( عفونت) دوم چنگار ( سرطان) سوم پرگشتگی ( ارتشاء) و چهارم خونکافت ( hemolysis ) پنجم نارسایی قلبی ( heart failure) .
1392/07/05 14:10
امین کیخا
بیل در پایان نام شهرها مانند اردبیل و اندویل همان است که درانگلستان در پایان شهر ها می اید . با نگارش ville به فرانسه هم ville یعنی شهر .
1392/07/05 15:10
امین کیخا
این واژه ویل یا بیل وامواژه نیست و پارسی است و اردا بیل یعنی شهر اردایان و راستکاران
1392/07/05 15:10
امین کیخا
بی اندازگی کردن یعنی إفراط و یا تفریط کردن در مورد باده همان binge است .
هین نیش ما را نوش کن افغان ما را گوش کن - خود را چو ما بیهوش کن بیهوش سوی ما نگر
توصیه شدید به اینکه هوشیار و منطقی و خشک اندیش را به جمع مستان راه ندهید و این دو قماشی جدا گانه اند و هم نشینی آنان ممکن نیست
معلوم نیست چه کسی این غزل را با غزل 1178 که به زبان عربی است در هم آمیخته و غزل 1172 را ساخته