غزل شمارهٔ ۱۰۰۴
دوش دل عربده گر با کی بود
مشت کی کردست دو چشمش کبود
آن دل پرخواره ز عشق شراب
هفت قدح از دگران برفزود
مست شد و بر سر کوی اوفتاد
دست زنان ناگه خوابش ربود
آن عسسی رفت قبایش ببرد
وان دگری شد کمرش را گشود
آمد چنگی بنوازید تار
جست ز خواب آن دل بیتار و پود
دید قبا رفته خمارش نماند
دید زیان کم شد سودای سود
دیدش ساقی که در آتش فتاد
جام گرفت و سوی او شد چو دود
بر غم او ریخت می دلگشا
صورت اقبال بدو رو نمود
بخت بقا یافت قبا گو برو
ذوق فنا دید چه جوید وجود
عالم ویرانه به جغدان حلال
باد دو صد شنبه از آن جهود
ما چو خرابیم و خراباتییم
خیز قدح پر کن و پیش آر زود
این قدح از لطف نیاید به چشم
جسم نداند می جان آزمود
زان سوی گوش آمد این طبل عید
در دلش آتش بزن افغان عود
بس کن و اندر تتق عشق رو
دلبر خوبست و هزاران حسود
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفتعلن فاعلن (سریع مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوش دل عربده گر با کی بود
مشت کی کردست دو چشمش کبود
هوش مصنوعی: شب گذشته دل چه شور و حال عجیبی داشت و از کجا میدانست که با کدامین فرد در حال صحبت است؟ آیا او قادر است چشمانش را که پر از اشک و غم هستند، دیده بانی کند؟
آن دل پرخواره ز عشق شراب
هفت قدح از دگران برفزود
هوش مصنوعی: دل عشقزدهای که همیشه پر از احساس و شور است، به اندازه هفت پیمانه از دیگران مینوشد و شادابی خود را افزایش میدهد.
مست شد و بر سر کوی اوفتاد
دست زنان ناگه خوابش ربود
هوش مصنوعی: و مست شد و در خیابان او افتاد و هنگام دست زدن به در، ناگهان خوابش برد.
آن عسسی رفت قبایش ببرد
وان دگری شد کمرش را گشود
هوش مصنوعی: یک نگهبان رفت و لباسش را برداشت و دیگری کمربندش را باز کرد.
آمد چنگی بنوازید تار
جست ز خواب آن دل بیتار و پود
هوش مصنوعی: چنگی آمد تا نغمهای بسازد و دل بینوا را از خواب بیدار کند.
دید قبا رفته خمارش نماند
دید زیان کم شد سودای سود
هوش مصنوعی: چشمم به دیدار او افتاد و حالتی شگفتانگیز در او دیدم، همچنان که سودای عشق در دل من کم رنگتر شد.
دیدش ساقی که در آتش فتاد
جام گرفت و سوی او شد چو دود
هوش مصنوعی: او را دیدم که در آتش افتاد و در حالی که جامی در دست داشت، مانند دودی به سمت او حرکت کرد.
بر غم او ریخت می دلگشا
صورت اقبال بدو رو نمود
هوش مصنوعی: به خاطر غم او، نوشیدنی شادیبخش به قلبم روی آورد و شانس به سوی او چهرهاش را نشان داد.
بخت بقا یافت قبا گو برو
ذوق فنا دید چه جوید وجود
هوش مصنوعی: سرنوشت خوشی نصیب کسی شد که با دیدن زیبایی فنا و زوال، به دنبال وجود و زندگی نرود.
عالم ویرانه به جغدان حلال
باد دو صد شنبه از آن جهود
هوش مصنوعی: جهان خراب و بیفروغ به جغدها همانند است، به طوری که حتی دو صد شنبه هم از آن یهودیان بیارزش است.
ما چو خرابیم و خراباتییم
خیز قدح پر کن و پیش آر زود
هوش مصنوعی: ما، چون افرادی سرشار از عشق و احساسات دور از دنیا هستیم، بیایید تا زودتر لیوانها را پر کنیم و باده بنوشیم.
این قدح از لطف نیاید به چشم
جسم نداند می جان آزمود
هوش مصنوعی: این جام از روی لطف و محبت به چشم نمیآید، زیرا جسم نمیتواند ماهیت واقعی جان را درک کند.
زان سوی گوش آمد این طبل عید
در دلش آتش بزن افغان عود
هوش مصنوعی: از آن طرف صدای طبل عید به گوش میرسد، در دلش شعلهای از هیجان و شوق شعلهور شده است.
بس کن و اندر تتق عشق رو
دلبر خوبست و هزاران حسود
هوش مصنوعی: خودت را از دغدغههای عشق رها کن؛ خوب است که به دلبر زیبا فکر کنی و به حسادتهای دیگران اهمیت ندهی.